چهاردهمین «جشنواره تئاتر ایرانی هایدلبرگ» از روز چهارشنبه ۱۶ بهمن ۱۳۹۸، به مدت پنج روز در کشور آلمان شروع به کار کرده است.
در این جشنواره مستقل، گروهای نمایشی از کشورهای انگلستان، مجارستان، آلمان، لهستان، فرانسه و ایتالیا شرکت دارند.
برگزارکنندگان این رویداد فرهنگی و هنری، چهاردهمین دوره این جشنواره را به جانباختگان اعتراضات آبان ۱۳۹۸ در ایران و مسافران هواپیمای اوکراینی که در اثر اصابت موشک سپاه پاسداران انقلاب اسلامی سقوط کرد، تقدیم کردهاند.
«شاهرخ مشکین قلم»، هنرمند ایرانی ساکن پاریس، «نیاز نواب»، خواننده ساکن فرانسه و «اروین خاچیکیان»، آهنگساز و خواننده ساکن امریکا در این جشنواره اجرا خواهند داشت.
«خبرنگاری جرم نیست» در حاشیه این جشنواره تئاتر، با تعدادی از هنرمندان شرکت کننده در این رویداد هنری گفتوگو کرده است که روزانه منتشر خواهند شد.
در این بخش با «اصغر نصرتی»، کارگردان و منتقد تئاتر ساکن کلن به گفتوگو نشستهایم.
هنر متعهد در دهههای گذشته در ایران با سانسور شدید جمهوری اسلامی مواجه و خارج از ایران هم در اغلب مواقع شعارزده بوده و بیشتر به مانیفستهای سیاسی شباهت داشته است. این استدلال تا قبل از عمومیت شبکههای اجتماعی و اهمیت یافتن آنها در زندگی انسان امروز درست بود. اما حالا شبکههای اجتماعی در حوزه فرهنگ و هنر، برای هنرمندان ساکن ایران توانستهاند سانسور حکومتی را کمرنگ کنند و سبب شدهاند هنرمندان در تبعید با جامعه ایران ارتباطی نزدیکتر پیدا کنند. به نظرتان تئاتر متعهد چه جایگاهی در هنرهای نمایشی ایران و خارج از ایران دارد؟
هنر در کنار فلسفه و علم، یکی از سرشاخههای شناخت انسانی است. تئاتر هم که عضو خانواده هنر است، از این وظیفه دور نیست. اگر نخواهیم وظیفه شناخت را الزاما تعهد اجتماعی بدانیم، باید که مهیاگر فهم آدمی از هستی باشد. در چنین وضعی، تئاتر که از زندهترین هنرها است، میتواند هم زنده و آنی تاثیر پذیرد و هم آنی و زنده تاثیر گذارد. بیشک چنین تاثیر و متاثر، جنبه آرزویی دارد. اما الزاما ثمره و نتیجه کار تئاتر نه در درون و نه بیرون از مرزهای کشور چنین نیست! ولی چرا؟! شاید این نقصان را درون کشور بتوانیم در درجه نخست، با سانسور توجیه و در خارج از کشور، با کمبود امکانات توضیح دهیم و توجیه کنیم. ولی این پاسخ اولیه فقط انتظار اولیه را برآورده میکند و تکیه به نوعی کلیشه دارد. گرچه واقعی است اما کل واقعیت نیست.
تئاتر با توجه به پرسش بالا، برشی از زندگی است؛ انعکاس زندگی، آنهم با کمترین فاصله از زمان وقوع و با همه مختصات زیباشناختی. دشواری اصلی کار هم وجه خلاقه آن است. در تئاتر، ما به دلیل دخالت عوامل فراوان، از جمله و مهمتر از همه، شکلگیری یک درام، با یک گسست زمانی اجباری روبهرو هستیم. پس تا تئاتر برونمرزی بتواند انعکاسگرحوادث درون کشور باشد، طول میکشد. از سوی دیگر، عامل یا مانع دیگر، رابطه عاطفی و حسی با حوادث داخل کشور است. شاید وسایلی چون رسانهها بتوانند اطلاع یافتن از حوادث داخل کشور را تسریع بخشند و ما را دچار هیجان و احساس کنند اما هنوز نتوانستهاند ما را به لحاظ عاطفی، با واقعیت داخل کشور درگیر کنند. آنچه کار تئاتر را در این شرایط دشوارتر میکند، سهم تعهد است. چون تعهد خود در مواردی، مانع است و دستوپای طرح، تکوین و شکلگیری تولید را دشوارتر میکند.
شاید یکی از اشکال شایسته و بایسته در چنین شرایطی، انواع اکسیونهای نمایشی باشد که سرنوشت ایده و اجراهای نمایشی را از ادبیات آن جدا کند؛ آنچه به آن تئاتر خیابانی و در عرف مدرن و غربی آن، «تئاترفقیر» میگویند؛ تئاتری که در درجه نخست، روی تن بازیگر حساب میکند و در هرجا قابل اجرا است. این نوع کار تئاتر، بهترین انتخاب برای امر خلاقه و تعهد است.
در ایران، سانسور و ممیزیهای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی اجازه نمیدهند که هنرمندان هنرهای نمایشی به سمت سوژههای اروتیک بروند. در نتیجه، این بخش از هنرهای نمایشی ایران حذف شده است. تئاتر مستقل خارج از ایران در این حوزه آیا دستآوردهایی داشته است و هنرمندان ایرانی مستقل خارج از ایران آیا به اینگونه موضوعات میپردازند یا به دلیل خودسانسوری و سانسور رایج در فرهنگ ایران، آنها هم به سمت نمایشهای اروتیک نمیتوانند بروند؟
پرداختن و نپرداختن به مبحث اروتیک در ایران، به سانسور دینی حکومتی مربوط میشود و بیرون از کشور، به تابو تماشاگر و تولیدکننده کار برمیگردد. اگر هنرمندان هم جسارت تولید چنین موضوعاتی را داشته باشند، تماشاگران جسور خود را ندارند. از همه مهمتر، شکل و محتوای اروتیک نیز پیوند فرهنگی دارد؛ یعنی فهم من ایرانی متفاوت از یک فرد اروپایی است. گرچه در همین اروپا هم فهم مشترک در کلیات وجود دارد ولی از طریق جزییات، کشورها باز از هم متفاوت میشوند.
از سوی دیگر، دیدن کار اروتیک هم مانند غذای وجود، امری تربیتپذیر است؛ یعنی آن چه در کشور خود دیدهایم، در این جا صاحب کیفیت دیگری است و با دیدن اروتیک اینجا و تماس حسی با آن، از نوع ایرانی آن دور و با آن غریبه خواهیم شد.
از سوی دیگرطرفی، اروتیک موضوع مبرم انسان ایرانی در غربت یا تبعید نیست، به ویژه اگر تعهد اجتماعی وظیفه اصلی تولید هنری گردد. در چنین وضعی، اروتیک موضوع لوکسی است که در انبوه مشکلات و نیازهای انسان تبعیدی هنوز جای خود را نیافته است.
جمهوری اسلامی در چند دهه گذشته جشنواره حکومتی و ایدئولوژیک «فجر» را برپا کرده است. هدف برگزارکنندگان این جشنواره از ابتدای شکلگیری آن، این بوده است که جشنوارهای بینالمللی برای جهان اسلام داشته باشند و آن را با رویدادهای جهانی مانند «کن» و «اسکار» مقایسه کنند. میخواستند با این جشنواره، تفکرات سیاسی جمهوری اسلامی در ژانر هنر را به جهان صادر کنند که باوجود بودجههای میلیاردی، تاکنون به دلیل اعمال سانسور، موفق نشدهاند. گمان میکنید برپایی اینگونه جشنوارههای مستقل، جشنوارههای خارج از کشور میتوانند نماینده هنرهای نمایشی ایرانیان در جشنوارههای بینالمللی باشند و بهموازات کارهای نمایشی که از ایران برای اجرا در جشنوارهها و فستیوالهای بینالمللی شرکت میکنند، حضور یابند؟
هنوز تولیدات ما در جشنوارههای برونمرزی به لحاظ کیفی توان رقابت با تولیدات فستیوالهای مذکور را ندارند. فستیوالهای ما هنوز نتوانستهاند بستر رقابت و به طریق اولی، سبب افزایش کیفیت شوند. فستیوالهای موجود تنها بستر ارایه و فرصت طرح هستند، پس هنوز راه طولانی برای این منظور در پیش داریم.
مطالب مرتبط:
فرید تهرانی: تئاتر مستقل خارج از کشور بضاعت مالی ندارد
غلام آلبویه: بارها برای برگزار نکردن جشنواره تهدید شدهایم
مژگان معقولی؛ تئاتر در تبعید جامعه امروز ایران را نمیشناسد
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر