چرا اخبار بازداشتها و صدور احکام سیاسی، امنیتی، مذهبی و عقیدتی در رسانههای ایران منتشر نمیشوند؟ چرا انتشار اخبار نقض حقوق بشر درباره زندانیان محدود و وضعیت زندانهای ایران در رسانهها با یک سکوت بزرگ، با یک فراموشی انتخابی همراه است.
این روزها با عصر کوچ روزنامهنگاری انتقادی از رسانهها به صفحات شخصی در توییتر و اینستاگرام روبهرو هستیم. دیگر همه میدانیم خبرهای درست و مهم در داخل کشور را باید در توییتر روزنامهنگاران، وکلا و فعالان حقوق بشر جستوجو کرد. این چنین است که مرز میان رسانه و شبکههای اجتماعی در جهان روزنامهنگاری ایرانی جابهجا شده است.
تنها برخی از خبرگزارهای دولتی مانند خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی (ایرنا)، خبرگزاری کار ایران (ایلنا)، خبرگزاری دانشجویی (ایسنا)، خبرگزاری قوه قضاییه (میزان) و خبرگزاریهای وابسته به سپاه پاسداران مثل «تسنیم» و «فارس» اخبار این حوزه را به شکل گزینشی و در راستای اهداف خود منتشر میکنند. این رسانهها در انتشار این نوع اخبار نیز بیشتر القاب مشخص «معاند»، «ضدانقلاب» و «تخریبگر» را برای فعالان این حوزه به کار میبرند.
اما وکلای این پروندهها هم فقط در حد اطلاعرسانی درباره نام شعبه، میزان حکم و یا تقاضای تجدیدنظر در احکام صحبت میکنند و اطلاعات بیشتر و مهمتری که قادر به گفتن آنها به رسانههای دولتی نبوده یا گفتهاند و منتشر نشدهاند را در حسابهای کاربری توییتر یا صفحههای اینستاگرام خود درج میکنند.
چارهای جز خودسانسوری نداریم
«پیام درفشان»، وکیل دادگستری در گفتوگو با «خبرنگاری جرم نیست» درباره محدودیتهای وکلا در مصاحبه با رسانههای داخل ایران میگوید. او معتقد است آنها در همان ابتدا خود را سانسور میکنند تا مبادا برای روزنامهنگاران مشکلی پیش بیاید.
این وکیل دادگستری که بیشتر روی پروندههای حقوق بشری متمرکز است، میگوید وکلا چارهای جز سانسور خود ندارند: «ما محدودیتها و معذوریتهای خبرنگاران داخل کشور را کاملا درک میکنیم. مسلم است اگر با خبرنگاری که با تلفن دولتی با ما تماس میگیرد، بیمحابا حرف بزنیم، بعد از چند بار خود آن فرد محدود به تماس با ما میشود. ما سطح توقع خود را در مصاحبهها با خبرنگاران داخلی و خارجی هماهنگ میکنیم.»
پیام درفشان با تاکید بر این که وکلا باید درباره موکلان خود که بلندگویی برای دفاع ندارند اطلاعرسانی کنند، میگوید: «ما با رسانههای داخلی برای صحبت درباره موکلان خود، به ویژه آنها که متهم به اتهامات امنیتی هستند، تماس میگیریم. فقط هم میخواهیم رنج موکلان خود را فارغ از مسایل سیاسی منعکس کنیم. صحبتها فقط درباره مسایل حقوقی و نقض حقوقی در پروندهها است. با این حال، خیلی وقتها پیش میآید که خبرنگاران با سردبیران صحبت میکنند و در تماس بعدی به من میگویند که نمیتوانند این مساله را پوشش دهند چون برایشان مشکل پیش میآید.»
این وکیل دادگستری که سابقه بازداشت نیز دارد، در ادامه میگوید: «وقتی رسانه داخلی خبر ما را پوشش نمیدهد، مجبوریم به سراغ رسانههای خارجی برویم. برای ما فقط مهم است در جایی از حق موکل خود و نقضهای حقوقی پرونده آنها صحبت کنیم. اما همین حرف زدنها گاهی برای خودمان هم مشکل پیش میآورد؛ مثلا متهم به همکاری با دول متخاصم میشویم. محمد نجفی، همکار وکیل من برای مصاحبه با شبکه صدای امریکا درباره وحید حیدری که در جریان اعتراضات دی ۱۳۹۶ بازداشت شده بود و در زندان اراک فوت کرد، دچار مشکل شد و اکنون در زندان است.»
پیام درفشان اما به گزینشی بودن اطلاعرسانی در رسانههای خارج از ایران هم اشاره میکند و میگوید: «متاسفانه اما در رسانههای خارج از کشور هم پرداختن به مسایل حقوق بشر کاملا گزینشی و انتخابی است. ما در این گفتوگوها بیشتر نقش هنرپیشهها را ایفا میکنیم و اگر بخواهیم برخی از حرفها را بزنیم، بلافاصله صحبتهایمان با پرسش دیگری قطع میشوند. اما ما چارهای نداریم که از حداقل امکانات برای اطلاعرسانی درباره وضعیت موکلان استفاده کنیم.»
پیام درفشان در تاریخ ۹ شهریور ۱۳۹۷ توسط ماموران امنیتی بازداشت و در تاریخ ۱۵ شهریور ماه همان سال با قرار وثیقه ۱۱۰ میلیون تومانی آزاد شد.
نوشتن درباره زندانیان یعنی به دردسر افتادن روزنامهنگار
دبیر اجتماعی یک خبرگزاری در ایران که نخواست نامش فاش شود، با اشاره به این که پس از سالها کار حرفهای، متوجه شده است نباید با انتشار اخبار حقوق بشری، نه خودش و نه مسوولان روزنامه را به دردسر بیاندازد، به «خبرنگاری جرم نیست» میگوید: «خودسانسوری در میان خبرنگاران با هدف حفظ بقا، مهمترین عامل دنبال نکردن چنین اخباری است.»
این روزنامهنگار باسابقه معتقد است توجه نکردن به این گونه اخبار، به یک قانون نانوشته و ناگفته در میان مطبوعاتیها تبدیل شده است: «کسی لازم نیست بگوید، ما همه خودمان میدانیم نباید دنبالش برویم.»
به گفته او، رسیدن به این خودسانسوری، هزینه سنگینی را طی تقریبا سه دهه برای روزنامهنگاران داشته است: «شاید ۲۰ سال پیش یک نفر از شورای سردبیری به خبرنگاری میگفت که این خط قرمز است و نباید دیگر دنبال آن برود. اما این قدر این حرف زده شده است و آن قدر روزنامهنگاران برای آن به زندان افتادهاند و روزنامههایشان توقیف شده که دیگر به یکی از اصول کار روزنامهنگاری در ایران تبدیل شده است. تا جایی که وقتی خبرنگاری در مقابل سخنگوی قوه قضاییه قرار میگیرد، حتی میترسد که از کسی مثل نسرین ستوده سوال کند تا مبادا برای خودش و روزنامهاش گران تمام شود.»
این روزنامهنگار با مقایسه رفتار حکومت پیش از دولت «محمود احمدینژاد» و «حسن روحانی» نسبت به روزنامهنگاران میگوید: «یادم میآید قبلا وقتی به روزنامهنگارانی مانند مسعود باستانی یا وحید پوراستاد گفتند ممنوعالقلم شدید، کلی سر و صدا شد. اما مدت زیادی است که دیگر قوه قضاییه حتی به خودش زحمت توضیح هم نمیدهد. روزنامهنگار به یک بازجویی میرود و بعد از آن بیسر و صدا از کارش حذف میشود. قبلا اگر یک خبرنگار بازداشت میشد، یک خبر مهم بود اما در سالهای اخیر یا این قدر بازداشتها زیاد شدهاند یا مردم مشغلههای دیگر اقتصادی دارند که دیگر این اتفاقها مهم نیستند. در چنین اوضاعی، روزنامهنگار هم فکر میکند نمیشود یکتنه به میدان جنگ برود.»
اما این روزنامهنگار میگوید اگرچه آنها نمیتوانند درباره این اخبار آنطور که میخواهند بنویسند اما سوالهای خود را به شیوه دیگری از مسوولان میپرسند: «ما قاعدتا نمیتوانیم راحت بنویسیم اما به روش خودمان این گونه اخبار حقوق بشری را دنبال میکنیم؛ مثلا در کنفرانس خبری از سخنگوی قوه قضاییه درباره پروندههایی که سروصدای زیادی داشتهاند، مثل محیط زیستیها میپرسیم که چرا بازداشت آنها این قدر طول کشیده است. یا این که چرا یک نفر ۱۰۰ روز در بازداشت موقت مانده و آیا این عمل قانونی است؟ ما تا جایی که خط قرمز نباشد، میپرسیم و جوابهای آنها را منتشر میکنیم. میبییند که خبرنگاران خارج از ایران از همین اطلاعات استفاده میکنند.»
او تشدید این وضعیت را نتیجه سیاست قوه قضاییه میداند: «قبلا به دنبال موج بازداشت روزنامهنگاری، قوه قضاییه سریع واکنش نشان میداد؛ یعنی اعتراضهای مردم برایش مهم بود. اما الان دیگر برایش مهم نیست و کار خودش را میکند. بازداشتها، تهدیدها و احکام بدون توجه به اعتراضات به شکل گستردهای ادامه دارند.»
این دبیر اجتماعی که بیش از ۲۰ سال سابقه کار در مطبوعات اصلاحطلب و بعد از آن، اصولگرا را دارد، میگوید: «ما خبرهای مربوط به حقوق بشر را هر روز میشنویم ولی راستش به نوشتن این خبرها فکر هم نمیکنیم. چون میدانیم برای خودمان مشکل پیش میآید، بیکار، بازداشت، تهدید و یا اصلا باعث توقیف کل روزنامه میشویم. بنابراین ما خودمان ناخودآگاه دچار خودسانسوری هستیم.»
واکنش به بازداشت روزنامهنگاران: دلسوزیهای اشتباه
در حال حاضر حداقل سه خبرنگار (مرضیه امیری، مسعود کاظمی و هنگامه شهیدی) با حکمهای مختلف در زندان اوین به سر میبرند، یک طنزنویس مطبوعات (پوریا عالمی) به یک سال حبس محکوم و یک عکاس (نوشین جعفری) نیز پس از چندین ماه بازداشت، با قرار وثیقه آزاد شده است.
بعد از بازداشت و صدور حکم هر کدام از این روزنامهنگاران، خبرهای مختصری در مطبوعات منتشر شد اما همکاران مطبوعاتی آنها در توییتر یا اینستاگرام خود با انتشار گسترده مطالبی، بازداشت آنها را محکوم کردند. با این حال، اخبار منتشر شده درباره این روزنامهنگاران محدود و دنبالهدار نیستند.
دبیر اجتماعی یکی از خبرگزاریها در پاسخ به این که آیا مدیران روزنامهها و خبرگزاریها تحت فشار برای اطلاعرسانی درباره همکاران خود هستند، میگوید: «تا الان نشنیدهایم که از وزارت اطلاعات به مدیر یک روزنامه، مثلا به آقای مهدی رحمانی، صاحب امتیاز روزنامه شرق گفته باشد که دیگر نباید درباره مرضیه امیری خبری منتشر کند. به نظرم بیشتر احتیاط و دلسوزیهای اشتباه خودشان است که فکر میکنند اگر برای مدتی خبری از یک روزنامهنگار کار نشود، بهتر است و شاید آزاد شود. شاید واقعیت این است که هیچکس تکلیف خودش را در ایران نمیداند. نمیداند کدام کار را بکند، بهتر است.»
این روزنامهنگار باسابقه در نتیجهگیری صحبتهایش میگوید روزنامهنگاران جدا از جامعه ایران نیستند: «الان تعداد اتفاقات ناگوار در ایران آن قدر زیاد است که حساسیتها بسیار اندک شدهاند و مهمترین و دردناکترین خبرها بیشتر از چند روز توجه نمیگیرند. مگر رسانه جدا از مردم است؟ ما همه دچار بیتفاوتی نسبت به بحرانهای کشورمان شدهایم. بحران پشت بحران همه را خسته کرده است. قلم روزنامهنگار هم خسته است. او هم در همین جامعه نفس میکشد. چه انتظاری از او دارید؟»
ما چهگوارا نیستیم
اما روزنامهنگار دیگری که مدتی است به صف روزنامهنگاران بیکار در ایران پیوسته است، با اشاره به گسترده شدن فضای ترس و خفقان بر روزنامهنگاری در ایران میگوید او از ابتدای سال ۱۳۹۸ تاکنون از سه روزنامهنگار شنیده است که احضار شدهاند: «این سه نفر، روزنامهنگارانی هستند که خودشان خبر احضار یورش ماموران امنیتی به منزل خود را بازگو کردهاند. شاید روزنامهنگاران دیگری هم احضار شده باشند که از ترس ترجیح دادهاند سکوت کنند.»
او درباره روزنامهنگارانی که حکم یا احضارشان را رسانهای نمیکنند، میگوید: «لابد فکر میکنند وقتی بازجویان رهایشان کردند، حالا دیگر خودشان آنها را تحریک نکنند تا مبادا دوباره به سراغشان بیایند یا پروندههایشان قطورتر شود. در این شرایط بیقانونی، خود روزنامهنگار که شغلش گفتن و نوشتن است، دچار تناقض میشود که حالا حقایق را بگوید یا نگوید. واقعیت این است که ما چهگوارا نیستیم.»
این روزنامهنگار زن چنین شرایطی را حتی برای خبررسانی ساده، کاری پرخطر و حاشیهای میداند و میگوید توقع پوشش اخبار زندانیان امنیتی و سیاسی از روزنامهنگاران داخل کشور، توقع بالایی است: «مرزی میان زندانی امروز و زندانی آینده وجود ندارد. یک روزنامهنگار میتواند فقط برای یک خبر به زندان برود.»
او میگوید در این دایره فقط زندانیان ساکت نشدهاند بلکه حتی سازمانهای حقوق بشری که وظیفه حمایت از آنها و بازداشتشدگان را برعهده دارند نیز دیگر کم کار شدهاند: «آن قدر تعداد زندانیان زیاد و آن قدر قبح بازداشتها ریخته که دیگر به امری معمولی تبدیل شده است و دیگر حتی سازمانهای حقوق بشری هم وقت نمیکنند به همه زندانیان برسند. شاید دیگر آنها هم یک جور حساسیت خود در درباره کارشان را از دست دادهاند.»
خبرنگاران حرفهای یا مهاجرت کردهاند یا در زندان هستند و یا پس از خروج از زندان، دیگر ترجیح دادهاند به کار دیگری روی بیاورند. خلاصه آن که اکنون بیشتر غیرحرفهایها در فضای مطبوعات و رسانهها مشغول به کار هستند.
برای دیدن اخبار و گزارشهای بیشتر درباره رسانه و خبرنگاری به سایت خبرنگاری جرم نیست مراجعه کنید: www.journalismisnotacrime.com
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر