«امید کاجیان»، خبرنگار ایرانی در یادداشتی، از توصیه جدی مسوولان به سردبیران رسانهها برای پرهیز از خبررسانی در مورد مرگ «سحر خدایاری» که حالا در ایران و جهان به «دختر آبی» معروف شده، خبر داده است.
او در این یادداشت که برای انصاف نیوز فرستاده، نوشته است: «یک هفته پیش یک توصیه جدی به مسوولان روزنامهها و سردبیران و رسانههای عمومی رسید با این فحوا که به موضوع دختر آبی نپردازید؛ دختری که ناگهان به یک مساله امنیتی تبدیل شده و نتیجهاش منجر به این توصیه و منع شدن روزنامهها و رسانههایی که به اصطلاح خود را مستقل مینامند، شد.»
این خبرنگار با اشاره به این که این رسانهها بعد از خودسوزی دختر آبی(به خاطر احتمال محکوم شدن به شش ماه زندان برای رفتن به تماشای بازی تیم محبوبش)، یا به او نپرداخته و یا تنها به یک خبر ساده به دور از هر متن احساسی اکتفا کردهاند، نوشته است:«به موازات این منع رسانههای نیمچه مستقل، رسانههایی از جمله صداوسیما، از اخبار ۲۰:۳۰ گرفته تا میزگرد شبکه ۳، موضوع خود را به دختر آبی اختصاص میدهند و البته واضح است که با چه نگاه و زاویهای.»
او افزوده است:«برخلاف سایر رسانهها که منع پرداخت به این موضوع را دارند، ظاهرا ماموریت اکید برای صداوسیما و خبرگزاریهای هم راستا صادر شده است تا این ماجرا را به گونهای دیگر شرح و بسط داده و عملا تمامی آنچه که در شبکههای مجازی میان مردم دست به دست میچرخد را با این روش خنثی کنند.»
این خبرنگار با اشاره به محدود کردن رسانهها و مطبوعات برای پرداختن آزاد به دختر آبی از یکسو و ایجاد فضای افراطی در رسانه ملی و سایر رسانههای همسو با منش این سازمان برای القای خواستههای از پیش تعیین شده، این پرسش را مطرح میکند که پس سرنوشت آن رکن چهارم دموکراسی که مدام از آن شعار داده میشود، چه خواهد شد؟
او به نمونههایی از این برخوردها که رسانهها بارها با آن روبهرو بودهاند، پرداخته است: «مثلا حوادث دی ماه ۹۶، حوادثی که در آن به رسانههای به اصطلاح مستقل گوشزد شد چندان به این موضوع نپردازند؛ یا حتی اندکی قبلتر از آن، یعنی زمانی که "احمدینژاد" و "حمید بقایی" برای سال ۹۶ نامزد ریاست جمهوری شدند، مسوولین این موضوع را هم به مثابه زنگ خطری برای کشور ارزیابی کرده و اعلام داشتند نامی از این افراد تا اطلاع ثانوی برده نشود! از این نمونه توصیه نامههای پیامکی یا کلامی به مدیران و سردبیران روزنامهها بسیارند. اما پرسش اینجا است که آیا راهکار حراست از امنیت کشور این است که در هر موردی که اندکی احساس خطر میشود، باید رسانههای کمتر وابسته مانند مطبوعات را از پرداختن به یک موضوع منع کرد و در عوض در رسانههایی مانند صداوسیما و خبرگزاریهای همفکر، یک طرفه کلاه را قاضی؟ آیا این بدان معنا نیست که همان نیمچه استقلال مطبوعات و سایتها را با اینگونه توصیه نامهها میگیریم؟»
او نوشته است: «بر کسی پوشیده نیست که فعالیت رسانهای در کشور، مملو از خط قرمزهای نوشته و نانوشته است که اساسا این حجم از محدودیتها به قدر کافی سوژه یابی و پرداخت موضوعات در رسانههای کشور را با چالش روبهرو کرده است. حال آن که توصیه نامهها و پیامکهای گاه و بیگاه در مورد سایر مسایل خاص و درخواست این که به فلان مسالهای در فلان رسانه اشارهای نشود و یا آن که به گونهای که دیکته شده اشاره شود، این محدودیتها را دوچندان کرده و اساس عنوان مطبوعات و رسانههای مستقل در کشور را به کلی زیر سوال میبرد.»
این خبرنگار با اشاره به این که محدودیت رسانهها موجب سلب اعتماد مردم از رسانههای رسمی خواهد شد، تاکید کرده است: «به عبارتی، همانطور که امروز مردم از صداوسیما رویگردان شدهاند، تداوم این روند و ادامه محدودیتها برای رسانهها و واداشتن آنها برای پرداختن به موضوعات سفارشی و نمایشی سیاسی، باعث رویگردانی ایرانیان از این رسانههای رسمی نیز میشود. این مطلب، گرایش، علاقه و اعتماد را به رسانههای خارج از کشور، شبکههای مجازی و کانالهای معاند حکومت بیشتر خواهد کرد.»
اونتیجه رویکرد کنونی حاکمان کشور و نحوه برخورد با محتویات رسانههای ایرانی، از تعیین خط قرمزها گرفته تا توصیه نامهها و افزایش محدودیتها برای آنها و نیز دامن زدن به نگاه یک سویه و القائات یک طرفه در رسانه ملی را به مثابه خودزنی علیه امنیت ملی دانسته و تجدیدنظر جدی در این زمینه را ضروری خوانده است.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر