محمد تنگستانی
تئاتر به زبان فارسی چه در ایران و چه خارج از مرزهای کشور در دهههای گذشته با مشکلات متعددی دست به گریبان بوده است. در ایران، هنرمندان این حوزه با سانسور، نبود سالنهای استاندارد برای اجرا و عدم فرهنگسازی از سوی نهادهای فرهنگی و حکومتی روبهرو هستند و در خارج از کشور، نبود سازمانها و نهادهای غیرانتفاعی که بتوانند از حقوق مالی و معنوی هنرمندان این حوزه حمایت و دفاع کنند، آن ها را با مشکل روبهرو کرده است.
در سالهای گذشته، بهغیر از نمایشهایی که «بهرام بیضایی» با حمایت دانشگاه «استنفورد» به روی صحنه برده است، مابقی تنها برای دلخوشی خود تئاتریها، با توجه به امکانات کم، با کیفیتی پایین ساخته و اجرا شدهاند.
در پنج سال اخیر، «جشنواره تئاتر ایرانی لندن» با هزینهای کم، تعدادی از گروههای نمایشی را از سراسر اروپا برای چند روز دور هم جمع کرده است؛ اتفاقی که باید چند دهه پیش میافتاد تا گروههای نمایشی ایرانیان خارج از کشور بلاتکلیف و سردرگم نباشند و تنها برای سرگرمی خودِ اعضای گروه فعالیت نکنند.
تئاتر مقولهای جدی و هنری تاثیرگذار است اما هنوز هنرمندان تبعیدی و مستقل خارج از کشور به دلیل همه مشکلات موجود نتوانستهاند از این مقوله در راستای ارتقا و انتقال فرهنگ ایرانی بهره چندانی ببرند.
تا زمانی که سازمان، نهاد و یا انجمنی تشکیل و تاسیس نشود که از لحاظ مالی و امکانات، گروههای نمایشی مستقل خارج از کشور را حمایت کند، بعید است گروه و یا فردی بتواند کاری تاثیرگذار و یا با اهمیت در این حوزه، در آن سوی مرزها عرضه کند. اما در این خلاء، جمهوری اسلامی ایران به واسطه گروههایی که در ایران با مجوز وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی فعالیت و برای اجرای نمایش به کشورهای اروپایی و امریکایی سفر میکنند، در حال ترویج تفکرات ایدئولوژیک خود است.
«ایرانوایر» با تعدادی از هنرمندان تئاتر خارج از کشور در این مورد گفتوگو کرده است. در ادامه، گفتوگو با «مهدی توکلی»، کارگردان و نویسنده ۳۲ ساله زاده شیراز را میخوانید:
هنرهای نمایشی در چهار دههگذشته مانند مابقی هنرها در ایران، با سانسور رو در رو بوده است. سانسور چه لطمهاى به هنرهاى نمايشى زده است؟
ـ بدون ترید، سانسور برای هر گونه تفکر و هنری مخرب است. تا زمانی که نگاه به هنر گزینشی و بر اساس قیدوبندها باشد، یعنی آنچه که هنر در چهارچوب آن نمیگنجد، به هنر و هنرمند لطمه میزند. هنر آزادترین جریان و رخداد فکری در جهان است. چهطور میشود انتظار داشت این آزادی را در بند کرد و بعد لطمهای ندید. چه سانسور اندام و چه سانسور زن، چه حذف و سانسور بازیگران مرد، همه اینها یعنی نادیده گرفتن حقوق هنرمند. سانسور نه تنها شخصیت هنری یک هنرمند بلکه فضای حاکم برهنر تئاتر را هم دستخوش اتفاقات ناگواری میکند. وقتی هنری سانسور بشود، آن اتفاق و حسی که باید به مخاطب انتقال پیدا کند، کمرنگ و نابود میشود. مخاطب هزینه زمانی و مالی میکند تا با یک اثر بدون هیچ اما و اگری مواجه شود اما سانسور سد راه این اتفاق است. بدون تردید، هیچ زیبایی و جذابیتی با سانسور و محدودیت خلق و عرضه نمیشود.
بخش مهمی از هنر در تئاتر، زبان بدن است. در چهار دهه گذشته اندام زن به خواست جمهوری اسلامی و تفکرات مذهبی، حذف و سانسور شده است و بازیگران زن بیشتر با بیان به ایفای نقش پرداخته و از بازی با بدن و اندام خود محروم بودهاند. با سانسور بدن زن آیا موفق بودهاند تئاتر را اسلامی کنند؟
ـ تعریف من از موفقیت با حکومت ایران تفاوت دارد. نگاه نشسته پشت تعریف آنها از هنر را ضربه زننده میدانم. موفقیت دیدگاه اسلامی و حکومت ایران یعنی به گل نشستن هنرهای نمایشی در ایران که متاسفانه در حال حاضر به گل هم نشسته است. هنر فعلی در ایران به خاطر وجود تفکراتی که به آن تزریق شده است، مانند مایع نرم، لزج و چسبناکی است که هنرمند در آن دست و پا میزند. نه میتواند پیشرفت کند و نه دفن میشود. بلاتکلیف مانده است. باید در طول زمان و بدون هدف در این مایع لزج به حیات خود ادامه بدهد. چیزی که اعتقاد، مد و یا تفکر خاصی را به جامعهای تزریق کند، مانع از پیشرفت فکر میشود. موفقیت حکومت جمهوری اسلامی ایران در اسلامیزه کردن هنر در راستای سقوط هنر آزاد و پویا است و متاسفانه در این سقوط، برخی از هنرمندان نامدار هم نقشآفرینی کردهاند.
ایرانیان ساكن خارج از كشور امكان ديدن نمايش به زبان کشوری که در آن ساکن هستند را دارند اما هرگاه گروههای نمایشی، تئاتری به زبان فارسی آماده و به روی صحنه بردهاند، به دلیل برخوردار نبودن از حمایت مالی، نتوانستهاند آن گونه که باید اثری را خلق کنند. در نتیجه، به ندرت اتفاق افتاده است که مخاطب از تئاتری رضایت داشته باشد. گمان میکنید مخاطب چرا باید به ديدن نمايشهاى ايرانى با کیفیت پایین برود؟
ـ خارج از ایران امکانات محدود نیست، آزادی بیان هم وجود دارد اما امکان دسترسی به امکانات کمی سخت است. نسل سوار بر فضای نمایشی خارج از کشور، نسل گذشته است؛ یعنی کسانی که به خاطر انقلاب 13۵۷ مجبور به ترک ایران شدند. اغلب آنها با گرایشات سیاسی و تفکرات حزبی بودهاند و برخی هنوز همان تفکرات را دارند. آنها جانشان را برداشتند و از کشور فرار کردند. به خارج از ایران نیامده بودند که پایههای فکری و هنری خودشان را قوی و استوار کنند. هرچند که میتوانستند بعد از نجات جانشان، پایههای خود را هم قوی کنند اما خب به راحتی نمیشود قضاوت کرد. موضوع مهم و اصلی این است که ما هیچ وقت از تئاتریهای خارج از کشور توقعی نداشتهایم. خب طبیعی است جایی که توقع نباشد، پیشرفت هم کم است. تا زمانی که ما توقع نداشته باشیم و گروههای هنری و هنرمندان به دنبال تحصیل و مشاهده تجریه دیگران در رشته هنری خود نباشند، جای پیشرفت نیست. اغلب هنرمندان و مخاطبین هنر در خارج از ایران، از هنر خارج از کشور زده شدهاند. این دلخور بودن دلایل مختلفی دارد. هر هنری نیاز دارد که دانشی پشت آن نهفته باشد. این دانش، پیشکسوت و جوان نمیشناسد. ما باید خودمان را به روز کنیم. ما باید به عنوان نسل جوان، تعریف هنر مدرن و جهان امروز را با آنها به اشتراک بگذاریم و آنها از تجربههای خودشان برای ما بگویند. علت عدم موفقیت تئاتر ایرانی خارج از کشور، نیاز به آسیبشناسی دارد؛ اتفاقی که تا کنون رخ نداده است.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر