close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
خبرنگاری جرم نیست

هاتف امامی؛ به کوری چشم ناشاعران

۱۷ بهمن ۱۳۹۷
ایران فقط تهران نیست
خواندن در ۸ دقیقه
هاتف امامی؛ به کوری چشم ناشاعران

محمد تنگستانی

پروژه جدید «ایران‌وایر»، «ایران فقط تهران نیست» نام دارد. در این پروژه قصد داریم با کمک شما، هنرمندان و هنرآموزانِ شهرستان‌ها و روستاهای سراسر کشور را معرفی و با آن ها گفت‌وگو کنیم. اولویت هم هنرمندانی هستند که یا در رسانه‌های غیرمستقل ایران سانسور شده‌اند و یا به دلیل «شهرستانی» بودن، به آن‌ها اهمیت داده نشده است. ما بدون گزینش و یا جهت‌گیری سیاسی، آن ها را به مخاطبان «ایران‌وایر» معرفی خواهیم کرد.
در بخش اول این پروژه، اولویت ما هنرمندان استان‌های خوزستان، اصفهان و خراسان است. برای مشارکت در این پروژه و یا معرفی هنرمندانی که در شهرستان‌ و یا روستای شما زندگی و فعالیت می‌کنند، می‌توانید با آدرس  info@iranwire.comبا ما در تماس باشید.

«هاتف امامی» متولد ۱۳۶۵ در شهر مشهد است. او در معرفی خود می‌گوید: «در خانواده‌ای از طبقه متوسط به پایین جامعه متولد شدم و پس از گرفتن دیپلم، نتوانستم به دانشگاه بروم. بعد از دیپلم وارد بازار کار شدم اما همیشه چیزی کم داشتم و آن کمبود در نحوه زندگی و یا مشکلات مالی نبود چون که به آن ها از بچگی عادت کرده بودم. آن خلاء را با روی آوردن به ادبیات و شعر پر کردم. اوایل فکر نمی‌کردم این شعر و ادبیات همان چیزی باشد که می‌خواهم اما بعد متوجه شدم که مسکن خوبی برای دردهایم شده است. ادبیات در مواجهه با جهان سرمایه‌داری و اختلاف طبقاتی، من را با فضایی روبه‌رو می‌کرد که اگرچه آشنا اما به شدت مبهم و غیر قابل تعریف بود. همین کشف مداوم آن باعث شد تا با خواندن فلسفه و ادبیات، چیزی که همیشه از من و طبقه من دریغ شده بود را جبران کنم و آن دانش و تکنیک در مواجهه با جهان و ادبیات بود.

در 28 سالگی مجبور به ترک ایران شدم و ناگزیر به سوئد پناه آوردم. به جرأت می‌توانم بگویم که در این زمان با بزرگ ترین چالش زندگی‌ام روبه‌رو شدم؛ آغازِ پروسه‌ پناهندگی و البته تنهاییِ مطلق و یادگیری زبانی جدید.»

هاتف امامی تا کنون یک کتاب به صورت مشترک با «مزدک نظافت»، شاعر و غزل‌سرای ایرانی ساکن آلمان به نام «فلسفه شک» منتشر کرده است. از او پرسیدیم:
هر منطقه با توجه به آب و هوا، زبان و گویش محلی، فرهنگ بومی خود را میسازد که خرده فرهنگ تعریف میشود و خرده فرهنگها در کنار هم فرهنگ یک کشور را شکل میدهند. در چهار دهه گذشته، سیستم ایدئولوژی و فکری حاکم بر ایران دنبال یکدستسازی و اسلامیزه کردن هنر معاصر و نزدیک کردن آن به ایدئولوژیهای حکومتی و مذهبی بوده است. گمان میکنید این تلاشها به نتیجه رسیده و موفق شدهاند؟
گفت: «معلوم است که موفق بوده‌اند. اگر تا امروز بخش‌ کوچکی از فرهنگ بومی باقی مانده است، فقط و فقط تلاش بی‌دریغ و زحمت‌های اشخاصی بوده که در این زمینه شبانه روزی بیرون از ایران برای بقای هنر و فکر ایرانی تلاش کرده‌اند وگرنه آن ها همه چیز را از بین برده‌اند. آن ها پا را از حذف فرهنگ و هنر بومی فراتر گذاشته اند؛ به عنوان مثال، پیش از به روی کار آمدن جمهوری اسلامی، در زمان پهلوی استفاده از واژه‌هایی در شعر ممنوع بود مثل گلِ سرخ و گلوله و زندان و... . پس از انقلاب هم به همین ترتیب این واژگان و واژگان دیگری ممنوع شدند. این‌ها، سانسورچی‌های جمهوری اسلامی، سانسورهای بیش تری و کامل‌تری در سد راه نویسندگان و هنرمندان قرار دادند؛ مثلا فضا و صدای اعتراض‌های جعلی در شعر و هنر را به طور هدفمند ایجاد کردند. یعنی خودشان آمدند یک سری معترض وابسته خلق و معرفی کردند، بعد به این معترضان جعلی خرده گرفتند. آن ها ژست روشن فکرانه می گیرند که ما سانسور و حذف شده‌ایم و از طرفی دیگر هم آقایان اهداف خودشان را پیش می برند. شاعران معترض جعلی از واژه‌هایی مثلِ سکس، مشروب و خودارضایی استفاده و از مقامات سیاسی و فرهنگی گلایه‌های سطحی می‌کنند، بعد آثارشان منتشر می‌شود، سپس سیستم نظارتی وزارت‌خانه‌‌های مربوطه با برنامه‌هایی از پیش تعیین شده آن ها را مورد بازخواست قرار می‌دهد. آن وقت مردم و فعالان هنری و مدنی بنا به احساس و حس وظیفه، از آن ها حمایت می‌کنند و نتیجه‌اش می‌شود حضور شاعران و هنرمندان جعلی و وابسته که تعدادشان هم کم نیست. از این طریق، هم ذائقه فکری و بومی مردم را عوض کرده‌اند و هم هدفمند به سمتی که می‌خواهند آن را سوق داده‌اند. حالا در این بین هستند شاعران و هنرمندانی که به کوری چشم ناشاعران، می‌نویسند و مبارزه می‌کنند. البته این که گفتم از واژگانی مانند سکس، مشروب و خودارضایی استفاده می‌کنند، منظورم این نبود که استفاده از این گونه واژه‌ها مشکلی دارد، در واقع خواستم بگویم معترضان جعلی با اجازه و هدفمند از این واژه هااستفاده می‌کنند تا مخاطبی که در سطح است و بین لایه‌ ضخیم 40 سال سانسور مانده است، دنباله رو این گونه هنرمندان داخل و خارج از کشور بشود و گمان کند که این‌ها دارند تابوشکنی می‌کنند. سیستم فکری و امنیتی حکومت ایران را  در حوزه هنر نباید دست کم گرفت. آن ها برای تزریق ایدئولوژی خودشان، به صورت مخفیانه عده‌ای را آموزش می‌دهند و تعدادی را گمراه می‌کنند. من خودم مدتی قربانی این مساله بودم که خوش بختانه توانستم جان سالم به در ببرم و در واقع، فرار کنم.»

برخی از هنرمندان و شاعران جوان بر این باور هستند که باید از شهرها و روستای خوب  به تهران مهاجرت کنند تا بتوانند دیده شوند و در رسانهها و هنر امروز جایگاهی پیدا کنند. نظر شما نسبت به این نگرش چیست؟
-ارتباط مهم ترین مساله برای یک هنرمند یا شاعر است که می‌تواند زندگی او را دگرگون کند. در مرکز بودن موقعیت‌هایی را فراهم می‌کند اما نباید فراموش کرد امروز با وجود اپلیکیشن‌ها و شبکه‌های اجتماعی، دیگر آن تصویر بزرگ و پُر زرق و برق تهران و یا هر جای دیگر شکسته شده است و راه‌های ارتباطی  بهتر و قدرتمند‌تری در دسترس هستند.

گمان میکنید در شهر و استان شما در ایران باید چه اتفاقاتی رخ بدهد تا هنرمندان محلی بتوانند بهتر به جامعه معرفی بشوند؟

-با توجه به این که چند سالی می‌شود که در سوئد زندگی می‌کنم، وقتی می‌بینم جامعه، دولت و شهرداری‌ها به جوان‌ها و هنرمندان و شاعران چه اهمیتی می‌دهند، آه می‌کشم و گاهی گریه می‌کنم. وقتی برخورد با هنرمندان این سرزمین را می‌بینم، نفسم بند می‌آید. تا جایی که من یادم هست، کتاب خانه در مشهد فقط یک اسم بود. احتمالا دانشجویان و کسانی که در دوره‌های آموزش و علمی بودند، بیش تر با آن سر و کار داشتند. در واقع، حرف من این است که کتاب خانه شهر مشهد هیچ گونه فعالیت فرهنگی و هنری انجام نمی‌داد و در نهایت در چهارتا عکس و بادکنک در جشن نیمه شعبان و ۲۲‌بهمن خلاصه می‌شد. اما در سوئد، کتاب خانه محل آفرینش و حفظ فرهنگ و فعالیت‌های هنری است. آن ها مرتب جلسات شعرخوانی برگزار می‌کنند، حلقه‌های کتاب‌خوانی دارند، محل قرض گرفتن کتاب و فیلم دارند، محل استفاده از کامپیوتر و اینترنت بدون محدودیت دارند، برگزاری کنسرت‌های موسیقی و مسابقه‌های شعرخوانی دارند که تمام این‌ها به صورت رایگان هستند و تنها شرط ورود به آن جا، رفتن به آن محل است. خب، تمام این‌ها دلایلِ حیاتی هستند تا جامعه، مخاطب و هنرمند در دایره رویارویی قرار بگیرند. من معتقدم کتاب خانه‌ها و شهرداری‌ها باید فضایی این چنین درست بکنند تا ارتباطی که مثل نفس کشیدن برای هر هنرمند است، برقرار شود. البته در ایران مساجد این کار را می‌کنند اما با اهداف سیاسی و مذهبی. این کارها باید به نفع هنر باشد، نه به نفع قدرت‌های سیاسی و مذهب.

چه راههایی برای مبارزه با سانسور در هنر و زندگی روزمرهتان پیش گرفتهاید؟

-پذیرش خود واقعی‌ام. حتی گاهی وقتی در جمع‌ ایرانی‌های خارج از کشور بودم و با لهجه‌ مشهدی صحبت می کردم، باعث خنده و یا ایراد گرفتن جمع از من می شد اما سعی کردم این کار را انجام دهم و خود سانسوری نکنم. برای هیچ واژه‌ای محدودیتی تعیین نمی‌کنم و هر واژه‌ای معنای خاص خودش را دارد. یک سری از این واژه‌ها بنا به مناسبات اجتماعی، فرهنگی، اخلاقی و سیاسی تبدیل به تابو شدند. در واقع، برای مبارزه با سانسور تا کنون خودسانسوری نکرده‌ام.

سانسور در استان و شهری که رشد کردید، چه بخشهایی از هنر بومی را حذف کرده است؟

-وقتی در کتاب‌های آموزشی دبستان‌ اکثر درس‌ها درباره‌ امامان و پیامبران و این جور مسایل مذهبی باشد، وقتی مردم در جامعه امروز برای نوشتن زبان فارسی مشکل دارند، وقتی صحبت کردن با لهجه‌ خودمان و یا هر لهجه و زبان دیگر کاری دور از فرهنگ و بی کلاس تلقی می‌شود، چه انتظاری برای حضور فرهنگ بومی می‌شود داشت؟ متاسفانه تصور من این است که تمام بخش‌ها حذف شده اند و آن بخش‌هایی که مانده اند، چیزی جز مُشتی نشانه‌ها و سمبول‌های سطحی نیست. با تحمیل حجاب و به هزار دلیل دیگر، نه تنها هنر بومی بلکه شناخت فرد نسبت به خودش را هم از بین برده‌اند.

 

یک غزل از «هاتف امامی»:

آسمانِ كثيف تهرانم

شهروندى به نام ايرانم

موجِ بى ساحل و خروشانى

وسطِ قطره هاى بارانم

 

دردِ باتوم توى دست و سرم

ردّ زخمش هميشه بر تنِ من

شهر آرام خواب را مى ديد

گريه هاى به وقتِ رفتنِ من

 

تا كجا در ميانِ قايق ها

مرزهاى شكسته در وحشت؟

هى ادامه به ناكجاى جهان

تا رسيدن به مقصدِ غربت؟

 

مثلِ يك قومِ در به در هستیم

نسلِ از پا نشستۀ شصتیم

شهر توى گُه و كثافت بود

ما نديدم و چشم را بستيم

 

 

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

بلاگ

آیا نزول‌خوار می‌تواند چکی که برای ضمانت گرفته را به اجرا بگذارد؟

۱۷ بهمن ۱۳۹۷
سوال و جواب حقوقی
خواندن در ۲ دقیقه
آیا نزول‌خوار می‌تواند چکی که برای ضمانت گرفته را به اجرا بگذارد؟