بخش چهارم
محمد تنگستانی
در سومین بخش از این گفتوگوف «حامد نیکپی»، خواننده تلفیقی ساکن امریکا گفت: «اغلب گروهها و یا خوانندهها به خاطر قدرت موسیقی و یا کارهایشان نیست که سالن هشت هزار نفری را در زمان برگزاری کنسرت پر میکنند، پرشدن یک سالن چند هزار نفری نیاز به هزینههای زیاد دارد که سرمایهگذاران خارج از ایران نمیتوانند آن را تامین کنند.»
او معتقد است این مساله فقط مربوط به موسیقی پاپ نیست و موسیقی سنتی ایران هم با همین مشکل روبه رو است:«ببینید چه اتفاقی برای بزرگان موسیقی سنتیِ فرار کرده از ایران افتاده است؟ الان شبکههای اجتماعی وجود دارند اما تا پنج یا ده سال پیش مگر خبری از شبکههای اجتماعی بود؟ کدام یک از رسانههای مستقل و خارج از ایران آمده است برای هنرمندان موسیقی برنامه سازی کند، برای آن ها کنسرت بگذارد و یا کنسرتهای آن ها را تبلیغ کند؟ خیلیها تبلیغ میکنند اما پولهای زیاد میخواهند. کدام سرمایه گذار میتواند چند هزار یورو یا دلار هزینه تبلیغ بکند؟ از طرفی دیگر، در چهار دهه گذشته دولت ایران سرمایهگذاری کلان در حوزه موسیقی و هنر کرده است. کاری که اینطرفیها نکردند. الان به غیر از شما کدام روزنامهنگار ایرانی فقط دارد به آسیبشناسی هنر معاصر میپردازد؟ بعد ببینید در ایران چند صد روزنامهنگار هنری داریم که خط و مشی دولت و حکومت در هنر را دارند تبلیغ میکنند.»
در ادامه، چهارمین بخش از این گفتوگو را میخوانید:
حامد نیکپی می گوید:«وقتی هنرمندی حمایت میشود، کمکم نسل جوان و جامعه هم آن را انتخاب میکنند. هنگامی که جامعه مادر، یعنی ایران مخاطب خوانندهای باشد، بدون تردید وقتی بیرون از ایران کنسرت میگذارد، جدا از حمایتها و تبلیغهای مالی زیاد، ایرانیان خارج از ایران هم کنجکاو هستند ببیند چه میخواند و یا از لحاظ نوستالوژیک با بچههای ایران خودشان را یکسان می کنند. در نتیجه، همه چیز به نفع این قضیه تمام میشود. موسیقی سنتی هم که در حال حاضر متاسفانه جان به جان آفرین تسلیم کرده است و خبری از هنرمندان این حوزه نیست؛ مگر سالی چند کنسرت نیمه جان در ایران یا خارج از ایران برگزار کنند.»
اگر اینگونه است، چه طور برنامه «استیج» شبکه «من و تو» توانست موسیقی «لسآنجلسی» را برای مدتی زنده کند؟
ـ در برنامه استیج، آن موسیقی نبود که برنامه را پر بیننده کرد چون در زمان کم حداقل من بدون تردید نمیتوانستم تنظیمهای جدید و یا فوقالعادهای را آماده کنم. ما باید هفتهای هفت یا هشت تا کار میساختیم. تولید انبوه بود و تنها هدف ما این بود که فقط برای فرمت آن برنامه آهنگهایی را آماده کنیم. به نظر من، علت موفقیت برنامه استیج، فرمت آن بود که سبب شد طرف دار داشته باشد. سالها مردم در ماهواره و یا شبکههای اجتماعی نمونههای اروپایی و امریکایی آن را دیده بودند. جدا از این که ما ایرانیها هر چیزی که کپی شده باشد را بیش تر دوست داریم، فرمت برنامه برایشان جذاب بود. نمونه بسیار نزدیکی از برنامههای اروپایی بود. مدیران شبکه من و تو موفق شدند یک کپی از یک برنامه موفق جهانی را به مردم ایران ارایه کنند و این علت موفقت آن برنامه شد. هرچند که تحلیل شما هم درست است و مردم اطلاعی از زبان بدن یک خواننده ندارند. ما تلاش میکردیم اینها را هم بگویم. همه اینها دست به دست هم دادند و در یک ظرفی که ایده غربی بود، به مردم عرضه شد. مردم هم گفتند اوه! پس موسیقی ما هم پناسیل این را دارد. اتفاقا در این بخش بود که مردم دیدند شکافی وجود دارد. چراکه چند ماه بعد در صدا و سیمای ایران هم آمدند همین کار را کردند. یعنی از مردمی که می خوانند، استفاده کردند اما چون به باور آقایان صدای زن حرام است، خوانندگان مرد و یا افرادی که کاملا حکومتی بودند را روی استیج بردند. حتی از بخش خصوصی هم کسی نبود. اما دیدند که اصلا جواب نداد و برای مخاطبان جذابیت نداشت. موسیقی در نفس همان موسیقی بود اما برای این که خوانندگان زن حذف و ملودیها اغلب سانسور شده بودند و هیجان رقص را در پرفورمنسها نداشتند، موفق نشدند. در حالی که ما موفق بودیم. به گونهای هم موفق بودیم که الان شما بعد از چند سال با توجه حساسیت و نگاهی که به هنر دارید، به این موضوع میپردازید. . ولی ما چه کار کردیم؟ من به شما ایمیل هایی را نشان می دهم به خاطر حداقل گروه من که به موسیقی تلفیقی تعریف شده می پرداخت ولی ساز سنتی سه تار در آن وجود داشت، آدم هایی که به طور کلی موسیقی سنتی را غم می دانستند و بچه هایی که در عمرشان غیر از موسیقی پاپ گوش نمی دهند، بگویند استاد ما داریم می رویم کلاس سه تار، دف، آواز و... . آقای «رضا روحانی» را من شاهد بودم چه قدر مردم با تک نوازی ایشان حال می کردند و یا «بابک سعیدی» که مخاطبان در مورد کارهایش می گفتند عجب تنظیم هایی... یا آقای «شهرام آذر» که توانسته بود یک بخشی تعریف شده از آن جامعه را یک کمی بهتر باز زنده کند با نوستالژی دهه 60 . این در حالی است که خیلی از عزیزانی که طرف دار دو آتیشه موسیقی تعریف شده سنتی بودند، می گفتند آقا این موسیقی افتضاح است. یعنی بالاخره ما توانستیم هر قشری را راضی کنیم. حتی بچه های تلفیقی در ایران هم که با زحمت کارها را تنظیم می کنند، می دیدند که ما در مدت کم، تنظیم های معقولی می کنیم. آن ها خوشحال بودند که تیم شان موفق است. من فکر می کنم این ها دلایل موفقیت برنامه بودند .
موسیقی تلفیقی چه اهمیتی در بازار موسیقی امروز و تربیت سلیقه مخاطب دارد؟
ـ موسیقی تلفیقی و موسیقی مدرن سنتی ایران بهترین خدمتی را که میتواند به نسل ما بکند و کرده، تشویق این نسل به شنیدن موسیقی ملل و دیگر کشورهای جهان بوده است. موسیقی تلفیقی این امکان را به ما داد که از غار خودمان بیرون بیاییم و ببینیم جهانی هم وجود دارد. در ابتدای دهه 70، نسبت به موسیقی تلفیقی بدبینی وجود داشت. جامعه سنتی موسیقی میگفت اینها غرب زده و منحرف هستند. بعدها دیدند که نه، اینگونه نیست، اتفاقا موسیقی تلفیقی دارد موسیقی سنتی را عمومی میکند و به آن جان تازه میبخشد. از همه مهمتر، در برابر سانسور سر خم نمیکند. موسیقی پاپ خیلی نگران بود و زحمت میکشید تا ممیزی و سانسورچیها را راضی نگه دارد اما بچههای موسیقی تلفیقی اینگونه نبودند. آن ها نیازی به مجوز نداشتند چون میدانستند اصلا مجوزی صادر نمیشود.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر