گفتگو با حامد نیک پی
بخش دوم
محمد تنگستانی
در دهههای گذشته، دولت جمهوری اسلامی با سانسور و حذف صداهای مستقل و آواز زنان، مخاطب را به سمت موسیقی مبتذل و یا آن چه که براساس تفکرات ایدئولوژیک و اسلامی شکل گرفته، تریبت و هدایت کرده است. به گونه ای که در بازار موسیقی ایران امروز اغلب خوانندگان آهنگهایی را اجرا و پخش میکنند که فرق چندانی با روضه و نوحهخوانی ندارد و آن هایی هم که ریتمهای شادی را انتخاب میکنند، مضامین ترانههایشان به موضوعات مذهبی نزدیک است. در اولین بخش از این گفتوگو، «حامد نیکپی»، نوازنده، خواننده و آهنگساز 40 ساله زاده تهران در خصوص هدایت و آموزش ذهن مخاطب توسط حکومت فعلی ایران گفت: «باید ببینیم مداحی و آواهای اندوهناک چه قدر در فرهنگ ما ریشه دارند. مردم ما بهطور طبیعی به دلایل تاریخی و سیاسی، همیشه با اندوه رابطه خوبی داشتهاند.»
این خواننده و نوازنده ساکن امریکا تا کنون چهار آلبوم موسیقی با نامهای «گذر«، «آسوده»، «یوانه تر» و «وصل تو» را تهیه و عرضه کرده است. در کارنامه این خواننده شناخته شده، موسیقی تلفیقی و تک آهنگ «مالک این خاک منم» که در واکنش به گفتههای «محمود احمدینژاد» در سال ۱۳۸۸ بود، سابقه همکاری با خوانندگان و نوازندگان نام داری در موسیقی جهان مانند «یاسمین لِوی» وجود دارد.
در ادامه، دومین بخش از این گفتوگو را میخوانید:
شبکههای اجتماعی چه قدر در مقابل حذف و سانسور اعمال شده در ایران نسبت به معرفی هنرمندان تازهکار و کسانی که میخواهند مستقل و بدون سانسور آثار هنری خود را در حوزه موسیقی عرضه و پخش کنند، میتوانند نقش داشته باشند؟
ـ حضور شبکههای اجتماعی در جهان امروز و به ویژه برای ایران که سانسور در قبل از پخش هر اثری حضوری پررنگ دارد، کمک بسیار زیادی می تواند باشد. شبکههای اجتماعی سبب شدهاند هنرمندان جوان و یا کارآموزان هنر همانطور که خودشان دوستدارند، آثارشان را معرفی کنند. مخاطب هم میتواند گوش کند و اگر خوشش آمد، پی گیر مابقی کارهای آن هنرمند باشد. در جهان امروز، اغلب هنرمندان، حتی کسانی که به شکلی حرفهای فعالیت میکنند، نیاز کم تری به رسانه و یا شرکتهای تبلیغ کننده و مدیران تجاری دارند. در گذشته، مثلا شرکتهایی مانند «سونی»، «پاناسونیک» و غیره باید از یک خواننده حمایت میکردند تا اثرش دیده شود اما الان شرایط در جهان عوض شده است. ایران هم جدا از جهان نیست. هرچند که سانسور نفس هنر را گرفته است اما جهان بدون مرز و شبکههای اجتماعی سانسور و فیلتر سرش نمیشود.
از زمانی که فیسبوک و بعد اینستاگرام وارد خانهها و حریم شخصی افراد شد، شکلی جدید از اقتصاد هنر را عرضه کرد. تمام معادلات اقتصادی جهان هنر دگرگون شده است. قبل از آن، نیاز بود حتما گروهی فیلمبرداری و کارگردانی یک اثر را برعهده بگیرند، کلی هزینه بشود و برای آن هزینهها، شرکت یا فردی سرمایه گذاری کند و بعد منتشر شوند. بعد تازه باید می دیدند آیا هزینه و زمانی که صرف کردهاند، جواب میدهد یا نه. اما الان اینگونه نیست. خوانندگان و نوازندگان زیادی هستند که با گوشی موبایل خودشان به صورتی کاملا آماتور در خانه یا خیابان فیلم گرفته و بعد منتشر کردهاند و جامعه هم جذب اثرشان شده است. درست است که از لحاظ حرفهای، این آثار مشروعیت و رسمیت ندارند و یا نداشتهاند و الان دارند اما خیلیها به همین واسطه معرفی شدهاند و الان دارند به شکل حرفهای کار میکنند. در واقع، حضورشان در بازار موسیقی را مدیون همین شبکههای اجتماعی هستند. این افراد شاید تا آخرین روزی که حکومت ایران بر سرکار است، نمیتوانستند مجوز بگیرند و از سد سانسور عبور کنند.
سال ۱۳۸۸، بعد از تقلب در انتخابات ریاست جمهوری ایران، آهنگ «مالک این خاک» را در حمایت از مردم معترض منتشر کردید. مضمون آن ترانه، اتفاقات سیاسی رخ داده در ایران بود. بعد آثاری را منتشر کردید که جهانی متفاوت داشتند و گاهی هم در برنامه های تلویزیونی حضور پیدا کردید. خودتان را یک هنرمند متعهد به مسایل اجتماعی میدانید یا هنرمندی که مانند ژانر هنری خود، میخواهید تلفیقی از ژانرهای فکری در جامعه باشید؟
ـ به هنر متعهد و اجتماعی قطعا باور دارم. اما هنر برای من فقط از زاویه و نگاههای سیاسی و اجتماعی نیست.
هنر گاهی در احساس تعریف و عرضه میشود و گاهی با تکیه بر فکر و اندیشه. من به دنبال شعر و شعور و احترام به مخاطب هستم. شعر در تمام آهنگهایی که ساختهام، نقش مهم و با اهمیتی دارد. وسواس زیادی در انتخاب اشعار دارم. اما موسیقی شوریدهای که در کنار اشعار میگذارم، این تلفیق را شکل میدهد. من بیشتر به سمت مخاطب تمایل دارم. نه این که ببینم او چه میخواهد و میپسندد، بعد بروم همان را برایش بسازم و یا تهیه کنم و بگویم خب بیا این سفارش شما. تمایل به سمت مخاطب داشتن به این معنی است که به خردهفرهنگهای بومی ایران، از موسیقی اقوام و موسیقی جزیره تا موسیقی فلامینگو اهمیت میدهم. اهمیت دادن به اینها یعنی اهمیت دادن به مخاطب. به مخاطب یادآوری میکنم کی بوده و کی هست و چه چیزهای دارد. حتی گاهی موسیقی ملل را در کنار موسیقی محلی خودمان میگذارم و در اثرم از آن ها استفاده میکنم. این استفاده دارای رمز است. دارم به مخاطب رمزی را مخابره میکنم و میگویم موسیقی محلی ما دارای پتانسیلها و استعدادهای جهانی است و باید به آن اهمیت بدهیم.
در اعتراضات سال ۱۳۸۸ و دی ماه ۱۳۹۶، جامعه معترض به حکومت از شعارها و ترانههایی استفاده کرد که متعلق به انقلاب ۱۳۵۷ بود. هر نسل باید ترانه آهنگ اعتراضی خود را داشته باشد چرا که هنر لازمه جهان اکنون است. یعنی نسلی که به انقلاب بهمن ۱۳۵۷ در ایران معترض است، از اشعار و ترانههای نسلی استفاده میکند که نسبت به انقلابی که توسط آن ها شکل گرفته، متعرض است. چرا نسل معترض امروز نتوانسته است شاعر و یا خواننده خود را داشته باشد؟
ـ چون موسیقی انقلابی دارای قدرت، سابقه و گستردگی بیشتری است. آن زمان، یعنی سال ۱۳۵۷، یک انقلاب واقعی در ایران شکل گرفت. اعتراضات سال ۱۳۸۸ بیشتر شبیه یک شورش و اعتراض بزرگ بود تا انقلاب. البته در دیماه وضعیت تغییر کرد. همه معترضان خواهان براندازی بودند و هستند. فاصله عمیقی بین مردم و تفکرات اصلاحطلبی شکل گرفت. مردم دیگر خواهان اصلاحات نیستند. در نتیجه، جنس شعارها کمی عوض شد اما باز همان ترانهها زمزه میشود. در انقلاب ۱۳۵۷، مساله جدی، دیدگاه و تئوریهای مختلف بود. در گذشته ایدئولوژیهای مختلفی وجود داشت؛ از چریکهای حاضر در جنگل بگیر که ملودیهای خودشان را داشتند تا آن هایی که «یار دبستانی» می خواندند. بعدها هم که موسیقی انقلاب اسلامی شکل گرفت و خوانندگانی مانند «رضا رویگری» آهنگ «ایران ایران ایران، رگبار مسلسلها» را با آهن ریتم حماسی میخواندند. به دلیل گذشت زمان، آن موسیقیها عطر و بوی اعتراضی را در جامعه درونی کردند. جامعه ما هم کاملا به نوستالوژیهای گذشته خود تکیه دارد. برای همین هر وقت اتفاقی میافتد، ملت بیش تر به سراغ آن آهنگها میرود تا کارهایی که توسط نسل ما تولید و عرضه شده اند. اگر آهنگ «مالک این خاک» من هم در سال 1388 شنیده شد، به خاطر ریتم حماسی آن بود. در آن زمان، خیلیها اصلا اسم من را نشنیده بودند اما به این خاطر که ریتم آهنگ حماسی بود، به آن گوش کردند. اگر این هوشیاری و شناخت اجتماعی را نداشتم، بدون تردید آن آهنگ با این که به شدت اعتراضی بود، شنیده نمیشد.
عدهای بر این باورند که سانسور سبب خلاقیت هنرمندان میشود. به سانسور موسیقی در ایران چه نگاهی دارید؟
ـ در ایران سانسور همیشه وجود داشته است. فرهنگ ما جزو خودسانسورترین فرهنگهای جهان است. به نظر من، سانسور تنها ثمرهاش، ضرر و ضربه به هنر است. سانسور در فرهنگ ما شکلهای متفاوتی دارد. ما اصولا با هر اتفاق جدیدی در هنر کمی مشکل داریم. سانسور همیشه به واسطه حکومتها اتفاق نمیافتد، گاهی ما خودمان بغلدستی خود را به شکلی سانسور میکنیم که خودمان هم باورمان نمیشود. بهترین مثال، «نیما یوشیج» است. در ابتدای تولد شعر نیمایی، چه قدر توسط بزرگان ادبیات سرکوب و سانسور شد؟ خیلی. آن ها به این دلیل که به فرمهای کلاسیک باور داشتند، نمیتوانستند بپذیرند که شخصی خارج از آن فرمها بنویسد و بعد اسمش را شعر بگذارد. اما حالا میبینیم که کلاسیکترین منتقد یا هنرمند برای نیما یوشیج جایگاهی ویژه قایل است. «حسین علیزاده» ها وقتی در موسیقی سنتی ایران ظهور و با حضورشان یک شوریدگی خاصی را در موسیقی خاک گرفته ایران ایجاد کردند، چهها که نکردند. اتفاقا من بر این باورم که آن عدهای که این گونه میگویند، خودشان سانسورچی هستند و دستی به سانسور دیگران دارند. ما نباید اشتباه کنیم و هروقت که اسم سانسور به میان میآید، فکر کنیم پای حکومت مستبدی در میان است. زمانی که من و تعدادی دیگر در موسیقی ایران شروع به ساخت و انتشار کارهای تلفیقی کردیم، تا مدتها میشنیدم که پیش کسوتهای نام دار موسیقی چهها که نمیگفتند. بعدها البته خودشان شروع به تولید آثار تلفیقی کردند. اینها همان سانسورچیهای فرهنگی و غیردولتی هستند.
بخش اول را اینجا بخوانید
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر