محمد تنگستانی
پروژه جدید «ایرانوایر»، «ایران فقط تهران نیست» نام دارد. در این پروژه قصد داریم با کمک شما، هنرمندان و هنرآموزانِ شهرستانها و روستاهای سراسر کشور را معرفی و با آن ها گفتوگو کنیم. اولویت هم هنرمندانی هستند که یا در رسانههای غیرمستقل ایران سانسور شدهاند و یا به دلیل «شهرستانی» بودن، به آن ها اهمیت داده نشده است. انتخاب این هنرمندان، بدون گزینش و یا جهتگیری سیاسی بوده است.
در بخش اول این پروژه، هنرمندان استانهای خوزستان، اصفهان و خراسان معرفی میشوند. برای مشارکت در این پروژه و یا معرفی هنرمندانی که در شهرستان و یا روستای شما زندگی و فعالیت میکنند، میتوانید با info@iranwire.com با ما در تماس باشید.
«حسین» در معرفی خود میگوید: «۲۱ سال سن دارم. زاده مشهد هستم و تا مقطع دیپلم تحصیل کردهام. از کودکی به شعر علاقه داشتم و از زمانی که خواندن و نوشتن آموختم، شروع به نوشتن شعر کردم. بیش تر از هر کاری سعی کردهام که مطالعه کنم.
از سن ۱۶ سالگی با گوش دادن به موزیکهای "شاهین نجفی"، توانستم خود و راهی که درست میدانستم را پیدا کنم و با موسیقی آشنا شدم.
گمان میکنم صدای من جزو خاصترین صداها است. گمان میکنم استعداد خوبی در موسیقی دارم اما هنوز کار موسیقی را به شکلی حرفهای شروع نکردهام. کار حرفهای در حوزه موسیقی هزینه زیادی دارد. نه هزینهاش را دارم و نه جایی تا کنون توانستهام با گروهی همکاری داشته باشم. دوست ندارم با مجوز وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی خوانندگی کنم. میتوانستم خیلی راحت در یکی از گروههای مجاز شروع به کار کنم اما با هدف و فکرم در تناقض است. برای همین نه تن به سانسور دادهام و نه خواهم داد. موسیقی و هنر اجتماعی را یکی از مهمترین ژانرهای هنری می دانم.
با موسیقی آقای نجفی توانستم با موسیقی واقعی و موسیقی جهان آشنا بشوم. توانستم مخاطب موسیقی واقعی باشم. تا به امروز نزدیک به ۳۰ ترانه و آهنگ با موضوعاتی مانند «خشم»، «عشق»، «نفرت»، «جنون» و الخ نوشتهام. درست است که هنوز هیچ کاری منتشر نکردهام اما به خودم باور دارم. فکر میکنم در هنر موسیقی مهم نیست که کی شروع میکنید، مهم این است که چه طور شروع کنید. برای همین منتظرم تا درست شروع کنم. به هرحال، روزی شروع خواهد شد. برای آن روز عجله ندارم اما تلاش میکنم.»
از حسین می پرسیم در انقلاب سال ۱۳۵۷ هنرمندان نقشی کلیدی داشتند و شاعران، پیامبران احزاب سیاسی به شمار می رفتند. آیا هنر و هنرمندان استان شما در اعتراضات مردمی، مثل تجمع های دی ماه ۱۳۹۶ حضور دارند و کنار مردم هستند؟
_هنرمندان یک جامعه مثل پرتوی نور میمانند که باید حقیقت را به مردم نشان بدهند. هنرمند یک مملکت برای مردم یک جامعه، یک الگو محسوب میشود. هنرمندان ساکن ایران- منظورم آن هایی است که شناخته شده هستند و چندصد هزار طرفدار دارند- به نظر من الگوی مناسبی برای جامعه نیستند. آن ها آینه جامعه خودشان نیستند. هنرمند کارش روش نگری است، در حالی که اغلب هنرمندان ساکن ایران از حقیقت و روشنگری به خاطر منافع مالی و معنوی دوری میکنند.
به نظر من، موضوع کنار بودن هنرمندان شناخته شده در اعتراضات و سکوتشان چیزی غیر از خیانت به هنر نیست. این دوری و اهمیت ندادن به خواست مردم، لطمه بزرگی به اصل حقیقت، یعنی هنر میزند. در اعتراضات دی ماه سال ۱۳۹۶، من یک هفته بازداشت بودم. آن یک هفته به بیداری من کمک بیش تری کرد؛ به همان اندازه که به خواب هنرمندان دولتی کمک کرد.
هر منطقه با توجه به آب و هوا،زبان و گویش محلی، فرهنگ بومی خود را میسازد که خرده فرهنگ تعریف میشود و خرده فرهنگها در کنار هم فرهنگ یک کشور را شکل میدهند.در چهار دهه گذشته، سیستم ایدئولوژی و فکری حاکم بر ایران دنبال یکدستسازی و اسلامیزه کردن هنر معاصر و نزدیک کردن آن به ایدئولوژیهای حکومتی و مذهبی بوده است. گمان میکنید این تلاشها به نتیجه رسیده و موفق شدهاند؟
ـ حکومت حاکم بر ایران برای جلوگیری ترویج افکاری که از چارچوب اسلام دور بودهاند، تا کنون دست به هر کاری زده است. موفق هم شدهاند که بسیاری از هنرمندان داخلی را با افکار خودشان تربیت و هدایت کنند. اما نباید نقش هنرمندان مستقل و یا هنرمندان خارج از کشور را هم نادیده گرفت. هنر و هنرمند بودن به شناخته شدن نیست. هنرمند بودن به همصدا بودن با جامعه است. حکومت جمهوری اسلامی توانسته است ۴۰ سال حقیقت را انکار کند اما حقیقت پنهان نمیماند. من و دیگر دوستان جوانم، ما هنرمندان جوان، صدای حقیقت هستیم.
برخی از هنرمندان و شاعران جوان بر این باورند که باید از شهرها و روستاهای خود به تهران مهاجرت کنند تا بتوانند دیده شوند و در رسانه ها و هنر امروز جایگاهی پیدا کنند. نظر شما نسبت به این نگرش چیست؟
ـ در این که به تهران اهمیت بیش تری میدهند و در بعضی از شهرها نه، شکی نیست. اما این اتفاق درست و انسانی نیست. این جا حکومت برای رسیدن ما به خواست و میلمان کمکی نمیکند. در ایران ما باید هم تلاش و هم فضا را برای رسیدن مساعد کنیم. هنرمندان واقعی در رسانههای دولتی جایی ندارند. هنرمندانی در رسانهها و یا حتی در همان تهران اهمیت پیدا میکنند که صدا و بلندگوی افکار حکومت باشند. به نظر من، هنر را در هرکجای جهان که باشید، میتوانید خلق کنید. مهم این است که فرد استعداد داشته باشد.
گمان میکنید در شهر و استان شما باید چه اتفاقاتی رخ بدهد تا هنرمندان استان بتوانند بهتر به جامعه معرفی بشوند؟
ـ متاسفانه امروزه کم تر کسی در بین جوانان مشهد با لهجه صحبت میکند. جوانان صحبت با این لهجه را نوعی سرشکستگی و شهرستانی بودن میدانند. این یعنی همه چیز در مرکز، یعنی تهران تعریف شده است. در حالی که لهجهها و گویشها، فرهنگ ایران و ایرانی را میسازند. به نظر من، هنرمندان هر استان باید فرهنگ خودشان ریشهیابی و در هنر، اصالت خود را پیدا کنند و آن را به اشتراک بگذارند. با مرکزگرایی، ما خورده فرهنگهایمان را فراموش کردهایم. باید هنر بومی و فرهنگ کلی ایران با هنر مدرن تلفیق شود. در آن صورت است که هنرمندان شهرها و روستاهای دور افتاده به جامعه معرفی میشوند. وگرنه اگر هنر فقط به خاطر شهرت باشد، اهمیتی ندارد.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر