محمد تنگستانی
پروژه جدید «ایرانوایر»، «ایران فقط تهران نیست» نام دارد. در این پروژه قصد داریم با کمک شما، هنرمندان و هنرآموزانِ شهرستانها و روستاهای سراسر کشور را معرفی و با آن ها گفتوگو کنیم. اولویت هم هنرمندانی هستند که یا در رسانههای غیرمستقل ایران سانسور شدهاند و یا به دلیل «شهرستانی» بودن، به آن ها اهمیت داده نشده است. انتخاب این هنرمندان، بدون گزینش و یا جهتگیری سیاسی بوده است.
در بخش اول این پروژه، هنرمندان استانهای خوزستان، اصفهان و خراسان معرفی میشوند. برای مشارکت در این پروژه و یا معرفی هنرمندانی که در شهرستان و یا روستای شما زندگی و فعالیت میکنند، میتوانید با info@iranwire.com با ما در تماس باشید.
«مریم امیری» در معرفی خود میگوید:
من کورد و متولد ۱۳۶۳ در شهر کرمانشاه هستم. پدرم ارتشی و مادرم پرستار بودند. فارغالتحصیل رشته مدیریت در مقطع فوق لیسانس و متاهل هستم. از نوجوانی مینویسم. فعالیت اصلی من نوشتن است اما بازیگری تئاتر و فیلم کوتاه هم تجربه کردهام و به این دو هنر هم علاقهمندم.
از «مریم» می پرسیم در انقلاب سال ۱۳۵۷ هنرمندان نقشی کلیدی داشتند و شاعران، پیامبران احزاب سیاسی به شمار می رفتند. آیا هنر و هنرمندان استان شما در اعتراضات مردمی، مثل تجمع های دی ماه ۱۳۹۶ حضور دارند و کنار مردم هستند؟
ـ در مقایسه بین اعتراضات اخیر و انقلاب ۱۳۵۷ باید خدمتتان عرض کنم که بستر و رستنگاه این دو تفاوتهای ساختاری زیادی با هم دارند. به نظر من قدرت چپ و ایدئولوژی جهانگسترشان و اقبال قشر فرهیخته به این جریان در آن زمان تأثیر زیادی داشت، جنبشهای اخیر و حتی پیشتر از آن به دلایلی مانند وابستگی تعداد بیشتر مردم به بدنه اصلی نظام، رسوخ و رخنه به گروهکها و تشکلها، ابزارهای سنجش و جاسوسی فراگیر، و البته و البته و البته ابتذال فکری سیستماتیک و کانالیزه شده منتج به نتیجه نشده است. هر چند که بی تاثیر هم نبودهاند. برای همین زیاد نمیشود نسبت به حضور هنرمندان امید داشت و یا اینکه گفت چرا نیستند و یا اگر هستند به چه اندازه حضورشان تاثیر دارد.
هر منطقه با توجه به آب و هوا،زبان و گویش محلی، فرهنگ بومی خود را میسازد که خرده فرهنگ تعریف میشود و خرده فرهنگها در کنار هم فرهنگ یک کشور را شکل میدهند.در چهار دهه گذشته، سیستم ایدئولوژی و فکری حاکم بر ایران دنبال یکدستسازی و اسلامیزه کردن هنر معاصر و نزدیک کردن آن به ایدئولوژیهای حکومتی و مذهبی بوده است. گمان میکنید این تلاشها به نتیجه رسیده و موفق شدهاند؟
ـ واقعا فکر میکنم با همه تلاشها خرده فرهنگ ها هنوز نبض شریان سازی دارند، دغدغه مردم کردستان با وجود همه سرکوبها در سالهای اخیر قوت گرفته و عمومی شده است. همینطور دیگر اقوام و خرده فرهنگهایشان، اما سپهری که ترس و اضطراب را اکران میکند تجزیه و تکهتکه شدن است، چون با تمام تلاشها خرده فرهنگها نمردهاند و از سویی سیستم حاکم بر ایران توان پیوستگی و تقسیم منابع و رسیدگی منصفانه را نداشته است و البته نخواسته است که منابع و شرایط اجتماعی به صورت مساوی تقسیم شود. به قول عالیجناب رفسنجانی مرحوم که در سالهای اولیه جنگ ایران و عراق فرمودند :اشکالی ندارد اگر تا همدان هم نداشته باشیم چه میشود؟؟
برخی از هنرمندان و شاعران جوان بر این باورند که باید از شهرها و روستاهای خود به تهران مهاجرت کنند تا بتوانند دیده شوند و در رسانه ها و هنر امروز جایگاهی پیدا کنند. نظر شما نسبت به این نگرش چیست؟
ـ به نظر من هنرمندان فعالیت گسترده تر اما کم تاثیرتری نسبت به گذشته دارند که فقط به سرتیتر بعضی از دلایل آن اشاره میکنم؛ سهولت دسترسی به رسانههای تصویریِکم محتوا یا با محتوایی اما کم ارزش، هدایت سلیقه مخاطب و هنرمند به سویی نازل و خاص که از طریق حکومت هدایت میشود و نگه داشتن نیازهای مردم در سطوح اولیه که حس آزادی و انتخاب در آنها ایجاد بشود و آن نیازها در ذهن مردم به کالایهایی لوکس تبدیل شوند و فراموش کنند وجود این چیزها نیاز اولیه آنها برای زندگی و ادامه حیات است.
گمان میکنید، در شهر و استان شما باید چه اتفاقاتی رخ بدهد تا هنرمندان استان بتوانند بهتر به جامعه معرفی بشوند؟
ـ من ساکن شهر کوچک «ملایر» از توابع همدان هستم، اینجا پلاتو تئاتر ندارد نه تنها جایی برای نمایش بلکه ابتداییترین امکاناتی که هنرمندان برای عرضه آثارشان نیاز دارند، هم ندارد. نبودن پلاتو مثل این میمانند که یک شناگر بگوییم در صحرا روی ماسه بیا شنا کن. خوب معلوم است که نمیتواند. بله حتما و حتما تهران منابع بیشتری برای عرضه دارد ولی ابدا موافق مهاجرت و تجمع در یک شهر نیستم. فکر میکنم باید به جای اینکه هنرمندان مهاجرت کنند همه دست به دست هم بدهند به حکومت بگویند امکانات را به مساوی باید در شهر، شهرستانها و روستاها تقسیم کنند.
برگزاری جشنواره ها و معرفی فعالین حوزهها، امکان نشر آثار چه بصری چه شنیداری، همایشها و جشنوراههای حتی به صورت محفل های خصوصی، همه اینها سبب معرفی بیشتر هنرمندان به جامعه میشود.
سانسور در استان و شهر شما چه بخشهایی از هنر بومی را حذف کرده است؟
ـ در مورد فرهنگ کوردها لباس زیبای زنان به حجاب چرک شده و در مورد شاخص رهایی که همان رقص است به شدت محدود و محصور شدهاند سانسور این دو اتفاق فرهنگی کورد را نه تنها حذف کرده بلکه نابود کرده است. البته هنوز هم با تمام سخت گیریها در جشنهای باستانی و ملی و جشنهای خصوصی زنان و مردان کورد دوشادوش هم می رقصند چه بزم باشد و چه رزم.
یک نوشته از «مریم امیری»:
پا به پایکوبی پدرانمان
پا به پوتینی که گاهی بر پامان، پشت به پشت، صف به صف
سر به رقصی شیدایی هنگامه دف و تنبور
سازی به ساعتی که سربی بر سینهایی...
شیدا سر به رقصی هنگامه دف و تنبور
سر بر تنی که تنها به رقص
تنها به تبعید
تنها به کوهستان
تنها به بلوط
تن ها... تنها به تفنگ
تن بی سر را بر رقص دیدهایی؟!؟
من دیدهام، من کوردم
خاوران در سوگ فرشته
بسیار تاریکی...
مثل اللهاکبر بر پشت بام و بعد جنازه بر حیاط
مثل جریان خفقان در لولههای آب شهری
مثل نیاز مثله شده بلوغ بر اندام
سلاخی واژه به ذهن
پیچش جبر به انهدام کلام
انتحار...
همه جامان درد میکند
این روزها
در ذهن روزهای ملال آور اختگی، انگشتان عقیم تو بر لبهای من
که هیچ نگو...
آه تکرار تاریخ منسوخ دگرگونی ست
باز شعله و خیابان
باز باطوم و تن زخمیهامان، که باز داغ سرب بر حرارت خون، جاری...
که ما خواب بودیم
که ما کور بودیم...
ما خواب میمانیم
سال هزار و سیصد و اختگی ست
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر