بخش سوم
محمد تنگستانی
در دومین بخش از این گفتوگو، «شاهرخ مُشکینقلم»، رقصنده ۵۰ ساله زاده خرمشهر و عضو سابق گروه تئاتر «آریین موشکین»(Arian Mnouchkine) گفت: «اگر جمهوری اسلامی امروز با هنر عرفانی مثلا رقص "سماع" مشکل دارد، دلیلش برای من قابل فهم نیست. من فقط میتوانم بگویم و توضیح بدهم که هرگونه هنری که خارج از سلطه مطلق دین باشد و آن گونه تعریفی که جمهوری اسلامی میخواهد را نداشته باشد، ممنوع است. جمهوری اسلامی با هرچیزی که از خواستها و امیالش دور باشد، مخالف است و آن را سانسور میکند. این حکومت کاری ندارد که من به عنوان یک فرد در جامعه و یا بخشی از جمعیت عظیم مردم چه چیزی را میخواهم داشته باشم و یا به آن بپردازم و چه چیزی را دوست ندارم. این حکومت فقط به اهداف مستبدانه خودش اهمیت میدهد.»
در ادامه، سومین و آخرین بخش از این گفتوگو را میخوانید:
در سالهای گذشته، به واسطه عمومیت شبکههای اجتماعی در ایران و گستردگی شبکههایی مانند اینستاگرام ، توییتر و تلگرام، شاهد انتشار ویدیوهایی از رقصندههای زن و مرد بودهایم. این رقصندهها گاه با برخوردهای امنیتی و قضایی هم روبه رو بودهاند. آیا شبکههای اجتماعی به تریبونی برای هنر سانسور شده رقص در جامعه ایران تبدیل شدهاند و آیا فیلمهای منتشر شده در ژانر این هنر تعریف میشوند یا فقط یک سری اعتراضات مدنی به واسطه رقص هستند؟
ـ هیچ چیزی در جهان بیتاثیر نیست؛ مخصوصا شبکههای اجتماعی. به همان اندازه که ما اطلاعات مفید به واسطه این شبکهها دریافت میکنیم، دریافت کننده «ضداطلاعات» هم هستیم. حتی آدمهای متخصص هم گاهی طعمه ضداطلاعات میشوند؛. مثلا در موتور جستوجوی «گوگل»، درصد بالایی از لینکها بیت «بنیآدم اعضای یک پیکرند، که در آفرینش ز یک گوهرند» را اشتباه نوشتهاند. خب این ضداطلاعات است. این فضای عمومی و مجازی است که در اغلب مواقع اعتباری ندارد. اما فیلمی که یک شخصی از خودش به صورت سلفی فیلم برداری کرده و در حال رقصیدن است، آیا رقص معنا میشود یا نه، یک نکته تخصصی است و بهتر است به عنوان متخصص این هنر نظری ندهم چرا که از موضوع گفتوگو دور میشود و هدف این گفتوگو نیست. اما در مورد وجود و تولید این فیلمها در جمهوری اسلامی که با رقص و زن و کلا شادی مشکل دارد، میتوان حرف زد. عملی را که فردی با تمام دادههایی مانند شادی، موسیقی غرب، سر نکردن روسری، حرکات موزون و الخ به فعل میرساند، خود به خود یک اپوزیسون محسوب میشود و برجسته خواهد شد. ما میتوانیم هم نامش را رقص بگذاریم و هم مبارزه مدنی یا یک حرکت انقلابی. ما میتوانیم از این فضا و این فیلمها حرکتی انقلابی خلق یا داستان یک فیلمنامه موفق را از این وضعیت و کنشها استخراج کنیم. اما اینها یک معنای مشخص هم دارند که این فیلمها یک سری حرکت، تصاویر و شعارهایی جنجالی هستند که میتوانند در بخشهایی، یک حکومت مستنبد را متزلزل کنند و یا حتی میتوانند تاثیری عکس داشته باشند. متاسفانه دنیای دوگانه امروز قابل پیشبینی نیست. گاهی ما انتظاری نداریم اما میبینیم یک حرکت بیارزش چه طور میتواند تاثیری عمیق برجامعه بگذارد؛ مثل دختری که در خانه از خودش فیلم گرفته و رقصیده بود. محال است که خودش گمان کرده باشد با انتشار این فیلمهای کوتاه، بتواند چنین جنجالی در سطح کشور و جهان بهپا کند. این جنجال را چه کسی به پا کرده است؟ آیا چند فیلم چند دقیقهای سبب این جنجال شده است که تمام رسانهها به آن بپردازند یا عواملی بسترساز این جنجال شدهاند و هزاران دلیل نقش داشته است؟ بنابراین، نمیتوانم نه از لحاظ سلیقهای به این پرسش پاسخ بدهم و نه از منظر اجتماعی. حتی نه میتوانم و نه میدانم از آن فیلمها خوشم آمده است یا نه. چرا که نمیدانم باید چه گونه تعریفشان کنم.
همین دختر خانم هفته بعد در ترکیه عکسی از خود با یک فردی که از هیچ حسنشهرتی هم برخوردار نیست، پست کرد که تمام ذهنیتها نسبت به این نوجوان عوض شد. حالا من باید هفته قبل را کنش اجتماعی و هنر بدانم یا اتفاقی که هفته بعد با انتشار آن عکس رخ داد؟ کدام یک بازی سیاسی بود و کدام اعتراض و یا اتفاقی روزمره؟ جامعه و اتفاقات ایران به شدت پیچیده است و ریشه در تفکر همان روشنفکرانی دارد که من هرگز آن ها را نخواهم بخشید. به همان اندازه که جمهوری اسلامی در وضعیت موجود مسوول است، روشنفکرانی که خمینی را به عنوان رهبر انتخاب کردند و به جمهوری اسلای «بله» گفتند هم مقصر هستند.
رقص و انتشار فیلمهایی که حاوی این هنر باشد، در ایران ممنوع بوده و هست. دستگاههای امنیتی و قضایی در دهههای گذشته با رقصندهها و شبکههای اجتماعی که سبب شده اند این فیلمها در وسعت بیشتری پخش شوند، همواره برخورد کردهاند. این هنر هماکنون به فعلی اعتراضی تبدل شده است. به عنوان یک رقصنده، از هم صنفیهای خود، یعنی کسانی که در ایران میرقصند و برخوردهای امنیتی و قضایی با آن ها میشود، چه حمایتی کردهاید؟
ـ حمایتهای صنفی خیلی ارزشمند هستند و میتوانستند در ایران خیلی با ارزش باشند. اما تا زمانی که محدود به یک صنف باشند، هیچ ارزشی ندارند. این گونه حمایتها اگر همهگیر و در تمام حوزهها باشند، بینهایت مهم و ارزشمند هستند. اما اگر قرار است به عنوان مثال، چون من ارمنی، بهایی و یا کلیمی هستم، از همکیشان خود حمایت کنم و یا به این خاطر که من همجنسگرا هستم، پس باید از حقوق همجنسگرایان دفاع کنم، این حمایتها اهمیت و ارزشی ندارند. تازمانی که آن جامعه متوجه نشود باید به خاطر انسانیت و حقوق برابر شهروندی از یکدیگر حمایت کند، این حمایتها به باور من اهمیت ندارند و سطحی هستند. بنابراین، با اینگونه حرکتهای صنفی در ایران موافقتی ندارم. این حرکت باید کل جامعه را در بگیرد. به همان اندازه که ایرانیهای داخل کشور از ایران و ایرانی بودن سهم دارند، من هم که بیرون از کشور زندگی میکنم، سهیم هستم. بنابراین، همه جای دنیا ما وظیفه داریم با همه فرمهای استبداد مخالفت کنیم. در آن صورت است که جامعه ما پیشرفت خواهد کرد. اما اگر فقط ما انتظار داشته باشیم هنرمندان از هم، بازاریها از هم و هر صنف فقط از خودش حمایت بکند، راه به جایی نخواهیم برد.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر