close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
خبرنگاری جرم نیست

سارا حمیدی؛ حاضر بودم خواننده دوم باشم ولی باز سانسور شدم

۶ شهریور ۱۳۹۷
ایران فقط تهران نیست
خواندن در ۴ دقیقه
عکس از: امین خلقت
عکس از: امین خلقت

بخش اول

محمد تنگستانی

پروژه جدید ایران‌وایر «ایران فقط تهران نیست» نام دارد. در این پروژه قصد داریم با کمک شما، هنرمندان و هنرآموزانِ شهرستان‌ها و روستاهای سراسر کشور را معرفی و با آنها گفت‌وگو کنیم. اولویت هم هنرمندانی هستند که یا در رسانه‌های غیرمستقل ایران سانسور شده‌اند و یا به دلیل شهرستانی بودن، به آن‌ها اهمیت داده نشده است. ما بدون گزینش و یا جهت‌گیری سیاسی، آنها را به مخاطبان «ایران‌وایر» معرفی خواهیم کرد.

در بخش اول این پروژه، اولویت ما هنرمندان استان‌های خوزستان، اصفهان و خراسان است. برای مشارکت در این پروژه و یا معرفی هنرمندانی که در شهرستان‌ و یا روستای شما زندگی و فعالیت می‌کنند، می‌توانید با info@iranwire.com با ما در تماس باشید. ما تصمیم گرفته‌ایم در کنار معرفی کارآموزان هنر، هنرمندان شناخته شده شهرستان‌ها را به شما معرفی کنیم.

سارا حمیدی متولد ۱۳۶۶ و زاده شهر اصفهان است.  این خواننده شناخته شده ساکن پاریس از شاگردان مائده طباطبایی بوده و در حال حاضر دانشجوی کنسرواتوار ناسیونال سن‌مور در کشور فرانسه  است. خانم حمیدی شش سال پیش به بهانه تحصیل به دلیل محدویت‌ و سانسور صدای زن در موسیقی ایران به فرانسه مهاجرت کرده است. سارا حمیدی در معرفی خود می‌گوید:

من سارا هستم و مانند میلیون‌ها زن ایرانی در جامعه‌ای نابرابر، از لحاظ حقوق اجتماعی و شهروندی، بزرگ شده‌ام. موسیقی را از سن ۲۰ سالگی شروع کردم. قبل از ۲۰ سالگی اصلا نسبت به صدا، توانایی هنری  و استعداد خودم اطلاعی نداشتم. دقیقا مانند اغلب دهه شصتی‌ها که بیماری دیسلکسیا، خوانش پریشی، دارند اما خب به این دلیل که سیستم درمانی و آموزشی در ایران به شکلی نبود که در کودکی رسیدگی کنند و بعد‌ها در جوانی متوجه این بیماری شدند، منم هم در ۲۰ سالگی متوجه شدم که می‌توانم خوانندگی کنم.  وقتی در تنهای دوران کودکی‌ام را با کودکانی که در کشوری به غیر‌ از ایران متولد شده‌اند مقایسه می‌کنم، متوجه می‌شوم چه جفایی در حق من و مابقی هم سن‌وسال‌های من شده است. در فرانسه یا دیگر کشورهای اروپایی بچه‌ها از سه سالگی در مهدکودک و بعد در مدرسه تمام‌ مهارت‌ها را تجربه می‌کنند تا بتوانند در یکی از مهارت‌های هنری استعدادشان شناسایی و سرمایه گذاری شود. کشف و سرمایه گذاری استعداد هنری به اندازه کشف یک چاه نفت اهمیت دارد. چرا که سبب می‌شود سرمایه فرهنگی یک ملت قوی و غنی بشود. اما خب در ایران این گونه نبود و نیست. در دهه ۶۰ هیچ محیطی برای ما نبود. در یک پروسه‌ای در ایران بین جوانان و نوجوانان تب نوازندگی گیتار شیوع پیدا کرد. خواهر کوچکترم کلاس گیتار می‌رفت و با هم یک گیتار داشتیم. او به کلاس می‌رفت و بعد با هم تمرین می‌کردیم. بعد‌تر او گیتار زد و من زمزمه کردم. شروع کردم به خواندن در خانه و گاها مهمانی‌هایی که داشتیم. دیگران به شوخی، طنز، جدی یا هر دلیلی دیگر شروع کردن به تشویق کردنم. به این دلیل که تا آن زمان اصلا باوری به صدایم نداشتم تشویق‌ها را جدی نمی‌گرفتم تا اینکه کم‌کم متوجه شدم استعداد و صدا دارم. اگر آن تب در ایران شیوع پیدا نکرد بود و خواهرم به کلاس گیتار نرفته بود شاید الان مانند هزاران زن و دختر دیگر به جایی اینکه خواننده باشم در حال انجام کاری دیگر و بچه‌داری و الخ بودم.

زنان در حوزه موسیقی ایران نه تنها محدود بلکه نابود شده‌اند. خانم‌ها اجازه خواندن ندارند. اجازه این را ندارند روی صحنه بروند. اجازه ندارند به علاقه و استعداد خود به صورت جدی و حرفه‌ای بپردازند. بعد از اینکه متوجه شدم صدایم خوب است تازه مشکلات اجتماعی‌ام شروع شد. تازه متوجه شدم در چه جامعه‌ای زندگی می‌کنم و از چه حقوق اندکی در جامعه برخوردارم. در شهرستان‌ها این نبودن  و دیده نشدن ملموس‌تر از تهران است. در اصفهان به این دلیل که شهری سنتی و بعد مذهبی است خب مشکلات بیشتر بود. در اصفهان نه تنها خوانندگی برای من و امثال من ممنوع بود. شاید مضحک باشد اما به خواننده دوم بودن هم راضی بودم که در اکثر موارد هم باز همان را دریغ می‌کردند. بارها هنگام تمرین یک دفعه می‌دیدیم یک نفر نشسته که ببیند صدای من آیا از صدای خواننده مرد بالاتر می‌رود یا نه. اینگونه اتفاقات به باور من مضحک نبود بلکه فاجعه بود و هست. گمان نکنید که الان شرایط بهتر شده است، اصلا. به باور من شرایط سانسور و حذف زنان در حوزه موسیقی به عمق رفته است. یعنی زنان این باور رسیده‌اند که جایگاهی ندارند و سانسور آنها امری طبیعی است. خود من تا زمانی که در ایران بودم اینگونه فکر می‌کردم. اما خب وقتی از ایران خارج شدم متوجه شدم که چه جفایی در حق من و دیگر زنان ایرانی شده است. وقتی یادم آید که برای یک اجرا، در جامعه‌ای که کاملا مردسالار بود و زن ستیز، با هزار مشکل و محدودیت تا مهاباد رفتم  و آخر سر هم موفق به اجرا نشدم بعض‌ می‌کنم.

در ایران به هر دری که می‌زدم، به بن بست می‌خوردم، شاید همان بن‌بست‌ها سبب شد بیشتر تلاش کنم و مردم صدایم را بشنوند.

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

استان‌وایر

تجمع کارگران گروه ملی فولاد اهواز وارد روز ششم شد

۶ شهریور ۱۳۹۷
خواندن در ۱ دقیقه
تجمع کارگران گروه ملی فولاد اهواز وارد روز ششم شد