بخش دوم
محمد تنگستانی
در اولین بخش از این گفتوگو « مهدی خسروی» در معرفی خود گفت:«در خانوادهای به شدت مذهبی به دنیا آمدم و از همان بدو علاقهام به هنر به شدت در خانواده دچار سرزنش و سرخوردگی شدم و در نهایت اجازه نداشتم به صورت آکادمیک وارد هنرستان بشوم و مجبور شدم در رشته مهندسی تحصیل کنم. این اختلاف نظر با خانواده به جایی رسید که در حال حاضر کنار آنها زندگی نمیکنم به همین علت برای تامین مخارج زندگی خود مجبورم دو شیفت کار کنم و به سختی فرصتی برای نوشتن بدست میآورم».
در ادامه بخش دوم این گفتوگو را میخوانید:
هر منطقه با توجه به آب و هوا، زبان و گویش محلی، فرهنگ بومی خود را میسازد که خرده فرهنگ تعریف میشود و خرده فرهنگها در کنار هم فرهنگ یک کشور را شکل میدهند.در چهار دهه گذشته، سیستم ایدئولوژی و فکری حاکم بر ایران دنبال یکدستسازی و اسلامیزه کردن هنر معاصر و نزدیک کردن آن به ایدئولوژیهای حکومتی و مذهبی بوده است.گمان میکنید این تلاشها به نتیجه رسیده و موفق شدهاند؟
ـ در این چهل سال نتوانسته است فکر و ایدئولوژی خود را به هنر معاصر تحمیل کند و آن را به اصطلاح اسلامیزه کند. فکر میکنم بر خلاف نظریه پردازهایی مانند شهید آوینی،اسلام اصلا ظرفیت و توان آن را ندارد که ما هنر را که مرزی ندارد در آن بگنجانیم و میتوان گفت حکومتهای مذهب درکی از هنر ندارد. آنها تلاش میکنند اما تلاششان بیهوده است. سعی میکنند هنرمندان جوان را جذب کنند و پولهای زیادی را صرف کردهاند به همین علت خیلیها بخاطر پول و شهرت و تامین مالی به آن سمت رفتهاند و مورد حمایت دستگاههای دولتی قرار گرفتهاند اما مطمئن هستم ماندگار نخواهند بود.
به عنوان مثال در جشنواره فجر سال گذشته اکثر فیلمها پیرامون جنگ در خاورمیانه و سوریه بود که سیستم با صرف هزینههای کلان سعی در پروپاگاندا و توجیه حضور نظامی خود در سوریه و عراق و یمن و غیره داشت. اما خب این فیلمها به هیچ عنوان موفق نبودند و مردم هم اهمیتی به آن فیلمها ندادند. در حوزه شعر هم به همین شکل است. میبینیم بسیاری از شاعران چه شاعران معاصر چه قدیم شعرهایشان مصادره به مطلوب میشود. در بسیاری از کارگاهها و کلاسهای هنری که برگزار میکنند، تلاششان را میکنند اما موفق نبوده و نیستند کافیست سری به مکانهای عمومی یا شبکههای اجتماعی بزنیم،میبینیم مردم چه میگویند چه انتظاری از هنر دارند.
فکر هیچ انسان آزادهخواهی را نمیشود دزدید یا خریداری کرد. مردم ایران هنوز عاشق موسیقی،رقص وشادی هستند نه تنها این حکومت بلکه هیچ حکومتی نمیتواند فرهنگ مردم را عوض کند و میل به شادی را که ذات آدم است را عوض کند.
برخی از هنرمندان و شاعران جوان بر این باور هستند که باید از شهرها و روستای خوب به تهران مهاجرت کنند تا بتوانند دیده شوند و در رسانهها و هنر امروز جایگاهی پیدا کنند. نظر شما نسبت به این نگرش چیست؟
ـ هنرمندان شهرستانی از هنر چیزی جز فستیوالهای مضحک نصیبشان نمیشود.کار اغلب هنرمندان نگاه کردن به تقویم است. به تقویم نگاه میکنند که ببیند چه جشنوارهای در چه تاریخی برگزار میشود تا مطابق با میل و موضوع آن جشنواره کار کنند و به نوعی آزادی عمل از آنها گرفته شده و به کل خلاقیتشان نابود شده است.من به عنوان یک نویسنده در این شهر مذهبی اصلا نمیتوانم ایدهها و نوشتههایم را بیان کنم چون تمام موضوعات هنری و رویدادهای هنری در قم مربوط به حوزه انقلاب اسلامی و اسلام است. به همین دلیل منی که میخواهم مستقل کار کنم فضای مناسب و حتی امنیت فکری و شغلی ندارم. دو راه دارم یا باید تن به خود سانسوری بدهم و در همین شهر سفارشی کار کنم یا باید بروم جایی مثل تهران که آزادی بیشتری دارد. تمام دوستانم در سالهای گذشته به همین خاطر به تهران کوچ کردهاند. فضا در تهران هم برای پیشرفت هنری بهتر است هم برای آزادی اجتماعی.فرصت و فضایی که در تهران برای موضوع آموزش وجود دارد به هیچ عنوان در شهرستانها نیست خوده بنده هم برای آموزش بهتر به تهران رفتم خصوصا در حوزه نویسندگی چون در قم اغلب اساتید آخوند یا آخوند مسلکهایی هستند که چیزی جز مذهب نمیدانند و درک خوبی از هنر ندارند. به نوعی میتوان گفت هنر برایشان وسیله ایست تا با آن اهداف سیاسی حکومت عملی کنند اما خب موفق نخواهند شد. اوضاع برای هنرجویان در تهران کمی آزادتر و امنتر است ولی اینکه فکر کنم با مهاجرت به تهران مشهور میشوم نه، اینگونه نیست.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر