پروژه جدید «ایرانوایر »، «ایران فقط تهران نیست» نام دارد. در این پروژه قصد داریم با کمک شما، هنرمندان و هنرآموزانِ شهرستانها و روستاهای سراسر کشور را معرفی و با آنها گفتوگو کنیم. اولویت هم هنرمندانی هستند که یا در رسانههای غیرمستقل ایران سانسور شدهاند و یا به دلیل «شهرستانی» بودن، به آنها اهمیت داده نشده است. ما بدون گزینش و یا جهتگیری سیاسی، آنها را به مخاطبان «ایرانوایر» معرفی خواهیم کرد.
در بخش اول این پروژه، اولویت ما هنرمندان استانهای خوزستان، اصفهان و خراسان است. برای مشارکت در این پروژه و یا معرفی هنرمندانی که در شهرستان و یا روستای شما زندگی و فعالیت میکنند، میتوانید با info@iranwire.com با ما در تماس باشید.
«نیکان» در معرفی خود میگوید:
متولد ۱۳۸۱ در شهر گرگان هستم. در کودکی پدرم برای تامین هزینههای زندگی، مسافرکشی میکرد. شش ساله بودم که کمی وضعیت اقتصادی خانوادهام بهتر شد و زیر نظر استاد «مناجاتی» به آموزش نقاشی مشغول شدم و بعدها زیرنظر استادانی مانند شمشیرساز، استاد غفوریان و استاد چراغچی نقاشی آموختم و با کوبیسم و سورئالیسم آشنا شدم. ادبیات و شعر را با پدربزرگم شناختم. سیزده ساله بودم که با ادبیات مدرن ایران و شاعرانی مانند فروغ فرخزاد، شاملو و مریم هوله آشنا شدم. هرچند، رک بودنم باعث میشد که دوستان و آشنایان خوششان نیاید و در جلسات ادبی مدرسه و کانون پرورش فکری سانسور شوم.
به سراغ موسیقی رفتم. باید ساز میخریدم اما مشکلات مادی این جازه را نمیداد. دف را انتخاب کردم چون پدرم پیش از اینها دف ارزانی را خریده بود و اما به دلیل بحث اقتصاد و کار و زمان فرصت یادگیری پیدا نکرده بود و لااقل برای پول خرید ساز نیازی به خرج کردن نداشتم. آن دف، سالها بالای کمد خاک میخورد.
در انقلاب ۱۳۵۷ هنرمندان نقشی کلیدی داشتند به عنوان مثال شاعران پیامبران احزاب سیاسی بودند. آیا هنر و هنرمندان استان شما در اعتراضات اخیر دی ۱۳۹۶ حضور داشتند و کنار مردم بودند؟
- من فکر نمیکنم اینطور بوده باشد. کدام حزب؟ کدام پیامبری و هدایت؟ ما در تاریخ معاصر خودمان، هیچگاه نتوانستهایم حزبی مستقل و بدون وابستگی به کشورهای استعمارگر و غربی داشته باشیم فکر نمیکنم که هنرمندان، پیامبران احزاب سیاسی بوده باشند، اما قبول دارم هنرمندانی مانند فرهاد و فریدون فروغی نقشی کلیدی در آگاهسازی مردم داشتند. هنرمندی که به خودش برچسب میزند و میرود دنبال حزب بازی و کانالیزه شدن، هنرمند نیست! چون خواه ناخواه، دیدگاه و ذهنیت بازش را از دست میدهد و ایدئولوژیک میشود اما درباره اعتراضات اخیر، میتوان گفت "همصدایی" فقط وجود داشت. واقعیتش این است که هنرمند حق هدایت ندارد، هنرمندی که به مخاطب خط سیاسی و فکری بدهد قطعا کانالیزه است. اما این به معنی همدستی با گله گرگها نیست.
هر منطقه با توجه به آب و هوا، زبان و گویش محلی، فرهنگ بومی خود را میسازد که خرده فرهنگ تعریف میشود و خرده فرهنگها در کنار هم فرهنگ یک کشور را شکل میدهند. در چهار دهه گذشته، سیستم ایدهئولوژی و فکری حاکم بر ایران دنبال یکدستسازی و اسلامیزه کردن هنر معاصر و نزدیک کردن آن به ایدهئولوژیهای حکومتی و مذهبی بوده است. گمان میکنید این تلاشها به نتیجه رسیده و موفق شدهاند؟
- هنر، چارچوب نمیشناسد و هنرمند واقعی، تن به این چارچوبها، ارزشها و تابوها، نمیدهد به باور من ربطی به ایران و هنرمند ایرانی ندارد، . هر حکومتی برای حکمرانی نیاز به ایدئولوژیک بودن جامعه خود دارد و این امری عادی برای هر حکومتی محسوب میشود. حتی ایدئولوژیک کردن مفاهیمی کاملا آزاد. بحث فقط دررابطه با ایران نیست، بحث در رابطه با مفهوم حکومت ، قدرت و جهان است.مشکل سیستم حاکم نیست، اشکال در مفهوم کلمه حاکم است که مردم و حتی هنرمند اپوزیسیون را دوباره به سوی مفهوم حکومت و دولت سوق میدهد.
برخی از هنرمندان و شاعران جوان بر این باور هستند که باید از شهرها و روستای خوب به تهران مهاجرت کنند تا بتوانند دیده شوند و در رسانهها و هنر امروز جایگاهی پیدا کنند. نظر شما نسبت به این نگرش چیست؟
- طبیعتا من هم از این نگرش خوشم نمیآید، اما این واقعیت جامعه ماست وقتی تمامی راههای عرضه کردن یک اثر هنری به ارگانها و امکانات دولتی ختم میشود و رسانه در دست دولت و حکومت قرار میگیرد و همه چیز برای یک طبقه اجتماعی که اکثرا ساکن پایتخت هستند مهایاست اینگونه مسائل هم پیش میآید. تهران به عنوان پایتخت، وضعش از بسیاری از استانهای دیگر بهتر است علت بهتر بودن و مرکزگرایی به نظر من کنترل راحتتر هنر و هنرمندان است. اینطوری راحتتر میتوانند کنترل کنند و بهتر همه چیز را زیر نظر دارند.مرکزگرایی جفا در حق هنر و هنرمندان است
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر