محمد تنگستانی
پروژه جدید ایرانوایر «ایران فقط تهران نیست» نام دارد. در این پروژه قصد داریم با کمک شما،هنرمندان و هنرآموزانِ شهرستانها و روستاهای سراسر کشور را معرفی و با آنها گفتوگو کنیم. اولویت هم هنرمندانی هستند که یا در رسانههای غیرمستقل ایران سانسور شدهاند و یا به دلیل «شهرستانی» بودن، به آنها اهمیت داده نشده است.ما بدون گزینش و یا جهتگیری سیاسی، آنها را به مخاطبان «ایرانوایر» معرفی خواهیم کرد.
در بخش اول این پروژه،اولویت ما هنرمندان استانهای خوزستان، اصفهان و خراسان است. برای مشارکت در این پروژه و یا معرفی هنرمندانی که در شهرستان و یا روستای شما زندگی و فعالیت میکنند،میتوانید با info@iranwire.com با ما در تماس باشید.
سعید در معرفی خود میگوید:
«سعید باباخانی» متولد ۱۳۷۴در شهرستان بوشهر هستم. مادرم خانه دار و پدرم شغل آزاد دارد و از طبقه متوسط جامعه محسوب میشویم. البته اینکه میگویم طبقه متوسط منظورم متوسط اجتماعی در شهر بوشهر است وگرنه در تهران و یا جزیره کیش و قشم .. بدون تردید طبقه تهیدست جامعه محسوب میشویم. امکانات زندگی ما از گذشته است و در حال حاضر بیشتر از جیپ میخوریم چرا که کار و کاسبی پدرم با این وضعیت دلار و ارز و تحریمها تعطیل شده است. از بچگی پدر و مادرم باعث شدند به سمت هنر و موسیقی گرایش پیدا کنم. بیشترین تلاشم این است که تمرکز بر آهنگسازی و خوانندگی داشته باشم. ساز اصلیام گیتار است. مثل خیلیها رشته مورد علاقهام با رشتهای که در آن تحصیل میکنم متفاوت است. تحصیل کرده رشته معماری هستم اما در این رشته کار نیست و ای کاش اصلا سمت رشتهای نرفته بودم که بازار کار ندارد. تا به امروز در چند کافه، اجراهایی کوچک داشتهام اما خوب اجراهایی که بعد از آن باید چند ماه دنبال پولش میدویدم و آخر سر هم نصف پولی که توافق کرده بودیم را دریافت کردهام. در دنیا یک گیتار خوب داشتم که آن را پنج سال پیش دزد محترم از خانهمان، همراه با مابقی اسباب خانه، برد و در حال حاضر یک گیتار کلاسیک ساده، مدل c40 یاماها، دارم در این پنج سال نتوانستهام یک گیتار خوب جایگزینش کنم.
از پس مخارج هنریام بر نمیآیم و چند ماهی میشود به تهران مهاجرت کردهام. در کافهها نوازندگی میکنم و آواز میخوانم. در بوشهر از هنر و موسیقی فقط پاپهای بیارزش و مبتذل را میشناسند. گوش اغلب مردم بوشهر به موسیقی خوب عادت ندارد و آموزشی هم ندیدهاند و در نتیجه انتظارشان همان چیزیست که دولت برای آنها تجویز میکند.
خیلیها گفتند بیا به جای این کارهای پاپ عاشقانه بخوان، به اصطلاح بار خودت را ببند و بعد هرکاری خواستی بکن اما تا امروز قبول نکردهام و بعید میدانم که زیر بار این خفت بروم.
بین رفقا و دوستانم تا به امروز زیاد مورد تمسخر قرار گرفتهام اما سعی کردهام برایشان موسیقی و کتابهای خوب پیدا کنم و برایشان ارسال کنم و یا به آنها هدیه بدهم. همیشه به تفکر و اندیشه در موسیقی بیشتر اهمیت دادهام تا ساخت و عرضه آهنگهایی که فقط به درد دوردور کردن و پخش در ماشین و پارتیها باشد.
قضاوت دیگران و یا اینکه همه مخاطبم باشند برایم اهمیت ندارد، همین که کار خودم را انجام بدهم و از خودم رضایت داشته باشم و کاری با کیفیت عرضه کنم، برایم کفایت میکند.
از دروغ بیزارم و سعی میکنم از واقعیتها بگویم و خودسانسوری نکنم. پدرم کمی نسبت به مسیری که در هنر پیش گرفتهام میترسد و میگوید: «خودت را به دردسر میاندازی» اما دردسر برایم اهمیتی ندارد و مهم این است که در هنر موفق باشم و خودسانسوری نکنم و به دنبال احقاق حقوق شهروندیام باشم.
در انقلاب ۱۳۵۷ هنرمندان نقشی کلیدی داشتند به عنوان مثال شاعران پیامبران احزاب سیاسی بودند. آیا هنر و هنرمندان استان شما در اعتراضات اخیر دی ۱۳۹۶ حضور داشتند و کنار مردم بودند؟
ـ ما بیشتر از هنرمندان ساکن ایران از نوازندگان، خوانندگان خارج از کشور انتظار داشتیم که متاسفانه خودسانسوری کردند و حمایتی نکردند و سکوت پیشه کردند. البته به غیر از «شاهین نجفی» که همیشه اعتراض خود و مردم را مستقیم بیان کرده و یا شهیار قنبری که گاهی ترانههایی متناسب با اتفاقات خواند است ولی متاسفانه آن چنان که باید دیده نشد. از هنرمندان داخلی هم زیاد نمیشود انتظار داشت. بزرگتر از آقای شجریان که نداریم. ایشان هم که سال ۸۸ از مردم حمایت کرد و نتیجهاش شد ممنوع شدن صدا و تصویرشان.
هر منطقه با توجه به آب و هوا،زبان و گویش محلی، فرهنگ بومی خود را میسازد که خرده فرهنگ تعریف میشود و خرده فرهنگها در کنار هم فرهنگ یک کشور را شکل میدهند.در چهار دهه گذشته،سیستم ایدئولوژی و فکری حاکم بر ایران دنبال یکدستسازی و اسلامیزه کردن هنر معاصر و نزدیک کردن آن به ایدهئولوژیهای حکومتی و مذهبی بوده است.گمان میکنید این تلاشها به نتیجه رسیده و موفق شدهاند؟
ـ برای یک دست شدن خورده فرهنگها تلاش زیادی شده است از جمله آموزش زبان و گویشهای بومی که نادیده گرفته میشوند گر چه هنرمندانی هستند که به زبان بومی میخوانند اما ترسی که از طرف حکومت وجود دارد اختلافات قومی و جنگ قومیتی و یا استقلال قومیتهاست. هروقت قوم و ملتی فرهنگ و هنر خودش را داشته باشد یعنی استقلال دارد. اینها با استقلال قومها مخالفاند. برای همین موسیقی محلی آنگونه که باید حمایت نمیشود. در واقع سرکوب هنرهای بومی و محلی بیشتر از حمایت از آنهاست. خطر از بین رفتن گویشها د ر مناطق مختلف خیلی زیاد است. از طرفی دیگر تفکرات مذهبی را وارد خرده فرهنگها کردهاند. مثلا هنرمند میخواهد برای فلان کار بومی مجوز بگیرد به خود میگوید خوب بهترین راه گرفتن مجوز این است که مذهبیاش کنم. یعنی برای گرفتن مجوز مفاهیم مذهبی را وارد آثارشان میکنند، سانسور سبب شده است فرهنگ بومی در حال نابودی باشد.
یک آهنگ با عنوان«پرواز چوبی» از: سعید باباخانی
ترانه: ایوب قیاسوند
تنظیم: آراس رجبی
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر