گروهی جوان که در ایران نه فرصت و نه موقعیت نزدیک شدن به صداوسیما را داشتهاند و نه سرمایهای برای راهاندازی شبکههای اینترنتی، حالا مبدل به محبوبترین چهرههای صفحات اینستاگرام میان ایرانیان شدهاند. بیش از صد هزار «فالوئر» دارند و بسیاری هم بدون اینکه صفحات آن ها را دنبال کنند، فقط تماشاگر بخشی از زندگی آن ها هستند.
«عرفان»، «امیرمحمد» و «مهرداد» حالا مبدل به محبوبترین سازندگان کلیپهای اجتماعی در اینستاگرام برای ایرانیان شدهاند. آن ها کمی سنتشکنی کردهاند. دور تقلید رفتار و یا همان «داب اسمش» را خط کشیده و سراغ ساخت کلیپهایی رفته اند که سروکار با زندگی اجتماعی ایرانیان دارد.
عرفان در رستورانی در اکباتان کار میکند؛ هم سرمایهگذار است و هم صندوقدار. مهرداد دانشجو است و سالهای قبل بدل کار سریالهای تلویزیونی بوده. امیرمحمد بین همه آن ها کمی شناخته شده تر است. او را به نام «افرومن» میشناسند؛ لقبی که خودش انتخاب کرده است. میتوان گفت که او اولین کسی بود که سنتشکنی کرد و سراغ ساخت کلیپهای 10 ثانیهای رفت.
این سه نفر حالا پیشقراول های سینمای اینستاگرامی ایران هستند وهر شب با کلیپهایی کوتاه، در گوشی همراه ما به خانههای ما میآیند.
«همیشه احساس میکردم اطرافم را یک جماعت خموده و افسرده گرفتهاند؛ کسانی که نه میخندند و نه سعی میکنند بخندانند. یک روز دیدم اینستاگرام فضایی به همه ما داده که میتوانیم همدیگر را بخندانیم. هدف من خندان است؛ مثل تمام دوستانم. اگر حس کنم که فقط یک بار، یک لحظه توانستم یک لبخند یک ثانیهای روی لب یک ایرانی بیاندازم، برای من کافی است.»
این حرفهای مهرداد است؛ یکی از محبوبترین سازندگان کلیپهای اینستاگرام. میگوید: «واقعاً این راهی بود که افرومن برای ما باز کرد. وقتی همه داشتند داب اسمش میساختند، افرومن شروع کرد به ساختن کلیپهایی که شاید برای همه عجیب بود. کار سختی داشت اما واقعاً تلاش کرد.»
تعداد سازندگان کلیپهای اجتماعی فارسی در اینستاگرام حالا شاید بعد از نزدیک به یک سال، از انگشتان یک دست فراتر رفته اما حرفهای اجتماعی، بازگو کردن بخشی از معضلات اخلاقی و رفتاری، تفاوتها و تبعیضها و همینطور بیتناسب بودن رفتار و باور نسلها، مهمترین وجوه مشترک میان تمام کلیپهایی است که از مهرداد، عرفان و افرومن میتوان دید.
مهرداد میگوید: «ما در اینستاگرام زمان کافی نداریم؛ باید هم بخندانیم و هم حرفمان را بزنیم. مساله فقط خنداندن نیست، ما ایرانیها دیگر خیلی سخت میخندیم. باید حتماً یک معضل اجتماعی به شکلی خاص بیان شود که هم آموزنده باشد و هم مردم را شاد کند.»
آن ها حالا به هم نزدیکتر هم شدهاند. گاهی کلیپهای مشترک میسازند و گاهی هم با کمک دوستانشان به صورت اختصاصی، نمایش اجرا میکنند. فقر، تفاوت فرهنگی، شیوه تحصیل، روابطِ زناشویی، روابطِ احساسی میان دختران و پسران، از بین رفتن حرمتهای خانوادگی و البته تفاوت فرهنگی میان ایران و غرب مهمترین پارامترها برای این سه شده است.
عرفان سعی میکند در کلیپهای خود تجددهای فرهنگی را نمایش بدهد. بیش تر نگاه او روی رفتارهای اجتماعی است. امیرمحمد بیش ترین توجه خود را بر روابط عاطفی میان دخترها و پسرها معطوف کرده و مهرداد سعی میکند جنبههای باقیمانده از اجتماع را ببیند.
مهرداد میگوید: «کاملاً حس میکنم که تفاوتهایی بین نسلها به وجود آمده. حس میکنم که در کنار خندان مردم، یک وظیفهای هم دارم. ما کلیپی ساختیم در مورد این که اگر نیوتون در ایران متولد میشد و سیب روی سرش میافتاد، چه واکنشی نشان میداد. خب، به نظر من خیلیها به این کلیپ خندیدند ولی شاید چند نفر هم به فکر فرو رفتند. شاید چند نفر با خودشان گفتند ما داریم آدمهای عصبی و پرخاش گری میشویم. ساخت این کلیپ از ما سه روز وقت گرفت. 10 ثانیه کلیپ در اینستاگرام، سه روز زمان برد اما به نظر من ارزش داشت.»
همین سینمای اینستاگرامی هم باید دور از هر سوژه سیاسی بماند. امیرمحمد علاقهای به گفتوگوی رسانهای ندارد. مهرداد میگوید: «ما با یک سری مشکلات ساده روبه رو هستیم. بارها به من گفتهاند که یکی از حرکاتی که با دستت نشان دادی، نماد شیطانپرستی بوده. باورش شاید برای خود آن ها هم سخت باشد اما من واقعاً هنوز هم نمیدانم کدام حرکت نماد شیطانپرستی است. ما میخواهیم مردم را بخندانیم ولی فردای انتشار یک کلیپ به ما انگ ترویج شیطانپرستی میزنند.»
گاهی میان تمجیدها و کامنت های مردم، پای پستهای اینستاگرامی این سه نفر میتوان نشانههایی از توهین، هتاکی و تهدید را هم دید. میگویند به این اتفاقات عادت کردهاند و علاقهای ندارند که مخاطبی را از صفحه خود حذف کنند. مهرداد بهتازگی برای خرید دوربین دیجیتالی که برای ساخت کلیپهای خود خریده، بیش از چهار میلیون تومان هزینه کرده است. میگوید که پیشنهادهایی از سوی یک اسپانسر تجاری داشته اما ترجیح داده که مسقل کار کند.
آن ها همیشه موردستایش بیش از یکصد هزار دنبال کننده خودشان قرار نمیگیرند؛ گاهی توهین میشنوند، گاهی هم تهدید و بعضی مواقع مورد تحقیر قرار میگیرند. مهرداد میگوید بارها از او بهعنوان فردی بیکار و بیمصرف یاد شده است. میگوید که با دوستانش به این توهینها میخندند چون معتقدند توهینکنندگان بیش تر موجوداتی بیمصرف برای جامعه هستند: «ما لااقل بدون پول، مردم را میخندانیم؛ فحاشی نمیکنیم، دل کسی را هم نمیشکنیم. بگذارید به ما بگویند بیمصرف.»
هر سه دانشجو هستند، شغل ثابتی ندارند و از خانوادههایی متمول هم نیستند. شاید برای همین بیش تر مورد توجه قرار میگیرند. سعی میکنند بخشهایی از دردها یا معضلات جامعه را در یک قاب طنز نشان دهند و بعد منتظر نه جشنوارهای هستند و نه بازگشت ریالی از سرمایهای که هزینه کردهاند.
مهرداد میگوید: «جشنواره؟! کدام جشنواره؟ ما را به جز مردم، کسی نمیبیند. این فقط یک کار دلی است و بس. نه منتظر جایزه هستیم و نه یک ریال پول.»
آن ها تلاش میکنند از هرگونه سوژهای که مرتبط به سیاست باشد، فاصله بگیرند. مهرداد معتقد است این دوری کردن از سیاستها، حداقل باعث تداوم کارشان میشود: «ما میخواهیم از هر تهدیدی دور باشیم. به اندازه کافی تهدید شدهایم. فرقی نمیکند چه تهدیدی باشد؛ سیاسی، قومی، مذهبی و... .هدف ما سیاسی نیست. ما میخواهیم به مردم بگوییم بخندید و بهتر زندگی کنید. حالا اگر روزی اشتباه کنیم، دیگر به هدفمان هم نمیرسیم.»
یک جمع ساده است؛ افرومن بیش از ۳۶۶ هزار دنبال کننده در اینستاگرام دارد، یعنی رقمی بیش از صفحه شخصی اکبر هاشمی رفسنجانی با ۳۵۱ هزار دنبال کننده و کمی کم تر از مقام اول سیاسی ایران. عرفان ۲۰۰ هزار فالوئر را با بیش از هزار پست اینستاگرامی در صفحهاش جمع کرده و مهرداد با نزدیک به ۱۱۰ هزار فالوئر با ۱۵۰ پست.
جمع همین اعداد صفح های سه بازیگر سینمای رایگان اینستاگرام ما را به رقمی نزدیک به ۷۰۰ هزار دنبال کننده در روز میرساند. آن ها با زندگی روزمره ما شوخی میکنند، طنازی میکنند و بعد بدون هیچ درآمد یا جایزهای، از ما فقط لایک میگیرند.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر