«چرا چیزی درباره ترنسکچوال ها نمیکشی؟» این را دو سه روز پیش یکی از دوستان فیسبوکیام در چتباکس نوشته بود. پاسخ دادم که راستش چیز زیادی در این باره نمیدانم و هیچگاه مسالهام نبوده است. خودش را «شراره» معرفی کرد و گفت جسما پسر است اما خودش را دختر میداند. برایم لینک یک مطلب علمی درباره ترنسها فرستاد؛ اقلیت دگرباشی که جسم و روحشان یک ساز نمیزند. بیشتر دوست داشتم دنیای شخصی آدمی را بشناسم که چنین دردی دارد. از شراره خواستم احساس خود را در یک پاراگراف برایم بنویسد شاید کنارش طرحی بزنم و منتشرکنم. چنین نوشت:
«من دخترم اما با جسم پسرونه! حالم به هم میخوره خودم رو اینطوری معرفی کنم اما چهکار کنم، یک حقیقت تلخه! حقیقت تلخی که حتا مادری که من رو به دنیا آورده درک نکرده؛ پدری که در طی این سالها این همه تحقیرم کرده درک نکرده؛ با مشت و لگد و کمربند کتکم زد، با آب جوش من رو سوزوند اما نفهمید و درک نکرد. بیست و سه سالم شده و دیگه توان ندارم؛ توان نفس کشیدن هم ندارم. دلم میخواد جراحی کنم اما مگه با جراحی تمام زخمها درست میشه؟ در خانواده که جایگاهی ندارم، وضعیت اجتماعی هم که دیگه گفتن نداره، با این وضعیت حتا نمیتونم برم سر کار بلکه پولی در بیارم و زندگی معمولی داشته باشم! پس من محکوم به زجر کشیدن در اوج تنهایی، در بیداد زندگیام. من برباد رفتهام و باید آرزوی زندگی کردن رو به گور ببرم.»
نوشته غمزدهاش را که خواندم تصمیم گرفتم چند سوال از او بپرسم. مصاحبهگر حرفهای نیستم اما فکر کردم شاید این پرسش و پاسخها کمک کند تا به دنیای آدمی که همخوان با چارچوبها و هنجارهای متعارف جامعه ما نیست، نزدیکتر شوم. جامعهای که هر ناهمخوانی را با بیرحمی تمام پس میزند و قضاوت کردن درباره دیگران سادهترین کار است برای اعضایش. دست کم از این جهت شراره را درک میکردم.
چه کسی در خانواده به تو نزدیکتره و با او راحت تری؟ کسی که تو را درک کنه.
- در خانواده بیشتر نزدیکان مشکل من رو میدونند؛ پدر و برادر و کلا اهل خانواده، اما هیچ حاضر به پذیرفتن من نیستند و در طی این سالها بیشترین ضربه جسمی و روحی را خود آنها به من وارد کردهاند.
شاید باورتون نشه، با من کاری کردهاند که وقتی صبحها از خواب پا میشم لعن و نفرین میکنم که چرا دوباره بیدار شدهام و چرا زندهام. آرزوی مرگ میکنم.
چند نفر از دوستانت ترنس هستند؟ کسی از دور و بریهایت چنین موردی داشته است؟
- کم و بیش با دوستان ترنسم در ارتباط هستم. بیشترشون جراحی کرده و یا با کولهباری از غم و غصه و درد از ایران خارج شدهاند. در بین قوم و خویش هم کسی مشکل من رو نداره.
چرا تا به حال جراحی نکردهای؟
- به خاطر این که خانواده حمایتم نمیکنند. حتا تهدیدم کردهاند که مرا میکشند! پدرم بارها به من گفته که میکشمت، دیهات رو هم میدم! بعد هم جراحیهای ایران بسیارغیراستاندارد هستند. برای انجام یک جراحی بهتر که در تایلند انجام میشه دست کم باید 60میلیون پول داشته باشی. حالا من با این وضعیت خانوادگی و این وضعیت اجتماعی چطور میتونم 60میلیون پول فراهم کنم؟! من اول باید زندگیم رو بسازم و شرایط رو مهیا کنم، بعد دست به جراحی بزنم.
آیا پیش از این که بفهمی ترنسکچوال هستی، موردی مشابه دیده بودی؟ یعنی مثلا اول یک ترنس دیدی یا اول خیال کردی که زن هستی بعد یک ترنس دیدی؟
- من مثل هر دختر و پسر دیگهای از زمان کودکی خودم رو شناختم و فهمیدم که یک دخترم. تفاوت ها رو زمانی احساس کردم که پدر و مادرم لباسهایی که دخترای دیگه میپوشیدن تن من نمیکردند و لباس من لباس پسرونه بود. از همون بچگی رنج و عذاب من شروع شده بود. در دنیای کودکی، فکر میکردم بزرگ میشم مثل همه دخترها عروس میشم، مادر میشم. اما همینطور که سنم بیشتر میشد، واقعیتهای تلخ زندگی کم کم خودش رو به من نشون میداد. همیشه و همه جا بغض تو گلوم بود. من همیشه یه دختر بودم اما اسم علمی این وضعیت رو نمیدونستم تا وقتی که در یک مجله که سرگذشت افرادی شبیه من رو چاپ میکرد، با نام «ترنسکچوالیزم» آشنا شدم و فهمیدم که تو این دنیای به این بزرگی، تنها دختری نیستم که جسمی پسرونه داره و با چنین وضعیت زجرآوری دست و پنجه نرم میکنه. کم کم کتابهای مختلف خوندم و در اینترنت دنبال مطالب علمی در مورد خودم میگشتم که با افرادی مثل خودم آشنا شدم.
اگر همین الان زن شوی چه میکنی؟
- اگه منظورتون از زن شدن جراحی است که باید بگم هیچ. به این شکل سوال پرسیدن من و امثال من رو آشفته میکنه. من همین حالا هم یک زنم، زنی که آفرینش او یک کم متفاوت با بقیه دخترهاست. اگه جراحی کنم، بعد از ۲۳ سال، یک کم زندگیم رو سروسامون میدم. جراحی حق من و همه ترنسهاست تا یککم به آرامش برسند؛ هم به آرامش جسمی و هم آرامش روحی.
به جز جنسیت، چه مشکل دیگری داری؟
- من در طی این سالها با بدترین نوع شکنجهها دست و پنجه نرم کردم. تضاد بین جسم و روح طاقت فرساست. درک نشدن، زخمهای بزرگی به روح و روان من وارد کرده. با این وضعیت اسفناک هیچ جایگاهی در خانواده و در اجتماع نداشتهام. کتک، آزار، اذیت و تمسخر همیشه و در همه حال با من بوده و اگه یه رفتار نامعقولی از من سر بزنه، فقط و فقط به خاطر این رنجهاست. من با جراحی بعد از ۲۳ سال مُردگی کردن، تازه میشم مثل بقیه زنهای ایرانی با تمام مشکلاتشون. درک نشدن از سوی خانواده، بیکاری، تنهایی وافسردگی شدید بزرگترین مشکلات من هستند.
میخواهم بدانم اگر این مساله به کلی برطرف بشود، چه مسایل دیگری در زندگی تو وجود دارند که مهم هستند؟ چه هدفهای دیگری داری؟
- مساله اینه که بیشتر آرزوها با ترنس بودنم برباد رفته و میره. من نه کودکی کردم، نه نوجوانی و نه جوانی! دلم میخواست یک خانواده داشته باشم؛ مانند بقیه دخترها بتونم راحت زندگی کنم، ازدواج کنم و بچهداربشم اما هیچ وقت نمیشه. مدام از این وضعیت ناله میکنم. دلم میخواد بمیرم و دوباره متولد بشم؛ یک دخترمثل بقیه دخترها نه با چنین مشکلی. در حال حاضر دانشجوهستم و رشته حقوق میخونم. عاشق تاتر بودم اما بهخاطر این مشکلم نتونستم ادامه بدم و عشق و استعداد من در این زمینه به خاکستر تبدیل شد.
چرا؟ میخواستی نقشهایی بازی کنی که نمیشد؟
- هم مورد تمسخر قرار میگرفتم و هم نقشهایی که به من میدادن هیچ با شخصیت من جور در نمیاومد. یادم میآد در نمایشی که برای بچهها کار میشد، نقش شیر رو داده بودن به من و نقش خرگوش رو به یه دختر دیگه. کارگردان مدام با دختره سر آن نقش مشکل داشت. یه بار گفتم اجازه بدید یکبار من این نقش رو بازی کنم، در پایان کارگردان گفت «الله اکبر»، چون واقعا تونسته بودم خوب از پس آن بر بیام! با این وضعیت، تاتر کار کردن خیلی سخت بود. برای همین دیگه نتونستم ادامه بدم.
حالا تصمیم داری پس از فارغ التحصیلی، کار خودت رو به عنوان وکیل ادامه دهی؟
- چرا که نه! اما بیشتر دوست دارم شرایطی جور بشه که بتونم کارهای هنری بکنم؛ مثل تاتر، گویندگی یا مجری بشم چون واقعا به این حرفهها علاقه دارم و خودم رو در این کارها توانا میبینم. اگرهم نشد، دوست دارم در یک شرکت بزرگ مشغول به کار بشم و بتونم به زندگیم سروسامون بدم. اما خب الان تمام جوانها با مشکل بیکاری دست و پنجه نرم میکنن، چه برسه به من که ترنس هم هستم و مشکلم چند برابره.
زمانهای بیکاری خود را چگونه میگذرانی؟ تفریح و سرگرمیهایت چه هستند؟
- بیشتر وقتها در خونه هستم. دوستان زیادی ندارم و چون در یک شهر کوچک زندگی میکنم، بیرون رفتن خیلی برام سخته. فیلم و سریال میبینم، اینترنت و اینها سبب میشه گذر لحظههای تلخ رو کمتر احساس کنم.
در محیط بیرون چه مشکلی داری؟
- هم تمسخر مردم عادی و هم بازداشت از سوی نیروهای گشت ارشاد و بسیج.
به چه بهانهای بازداشت میکنند؟
- چون من در پوشش پسرونه هستم و ظاهرم دخترونه است، با هنجارهای خودشون همخوان نیستم، برای همین دستگیرم میکنند و کلی باید سوال و جواب پس بدهم؛ تحقیر و گاهی هم کتک است. آخرش هم تعهد میگیرند که دیگه در خیابون نبینندم!
چه نوع کتاب، فیلم یا موزیکی را دوست داری؟
- یک زمانی رمان زیاد میخوندم. از قلم «جلال آل احمد» خیلی خوشم میآد و نوشتههای طنز رو میپسندم. هم فیلمهای هالیوودی میبینم، هم بالیوودی و هم سینمای کشور خودمون. موسیقی پاپ را دوست دارم و از صدای زنده یاد هایده و مهستی، حمیرا، لیلا، شهره، گوگوش و معین هم خیلی خوشم میآد.
از زندگی غمآور ترنس بودن برایم نوشتی. از شادیهای آن هم بگو.
- ترنس بودن برای من و امثال من پر از درد، رنج، غصه و عقده است. تنها گاهی وقتها احساس میکنم به خدا نزدیکترهستم و نسبت به بقیه انسانها درک درستتر و بهتری نسبت به زندگی دارم و به استوار و قوی بودن خودم افتخار میکنم.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر