زیبا علویان، شهروند خبرنگار، تهران
هنوز ساعتی تا ظهر مانده است شعبهای در مرکز شهر تهران خیابان جمهوری. میان کسانی در حال خرید سال نوی خود بودند کسانی بودند که شناسنامههایشان را در دست داشتند و به سمت شعبه رایگیری که در همان نزدیکی قرار داشت میرفتند. از ورودی مسجد مرکزی این منطقه میشد افرادی را دید که در صف ایستادهاند تا شناسنامههایشان بعد از بررسی و وارد کردن اطلاعات در سربرگه رایگیری رایشان را بنویسند. صدای زنی از پشت سرم میشنوم که به دخترش میگوید:« این دو تا لیست همین است؟» به دستش نگاه میکنم لیست امید در یک دست و لیست نوشته شده براساس همان لیست در دست دیگرش است. دختر میگوید:« این را نوشتن تا برای وارد کردن اسمها مشکلی نداشته باشی.» زن دیگری باز همین لیست را در دست داشت میگوید:« خطش خوبه.»
زن میانسال دیگری میگوید:« پسرم گفت که حتما شمارهها را بنویسید. »
برگه رای که میگیرم به سمت میزی میروم که زنان در حال نوشتن برگهها هستند. پیرزنی میآید و میگوید:« من باید به چه کسی رای بدهم. »دو نفر از کسانی که لیست امید را در دست دارند لیست را به سمتش میبرند که دختری جوان میگوید:« نه خانم دو لیست وجود دارد شاید دلش بخواهد به آن یکی دیگر رای بدهد. » زن میگوید:« من نمیدونم اما این لیستیه که همه میگویند باید رای داد.» به نظر میرسد که جدال لفظی میان دو زن به وجود میآید. دختر می گوید:« بذارید خودشان انتخاب کنند.» و سرش را روی لیستی که در دستش هست میاندازد و بسمالله میگوید و مینویسد. زن میگوید:«من نمیدونم اما بیا این رو با لیست خودت بنویس.» و رایش را به دست زنی میدهد که لیست امید را در دست دارد.
رای را درون جعبه رای می اندازم و به سمت بیرون میروم که هنوز میآیند تا رایشان را به صندوق بیاندازند تا فردا چه کسانی از صندوق در خواهند آمد.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر