شهروندخبرنگار
«کتاب هدیه بدهید، نوشیدنی میهمان ما باشید»؛ این شعار کافه کتاب سیار «تیتیل» است. «شاهین» و «مصطفی» ۳۰ و ۳۵ ساله به نظر میرسند. هردو مهندس نفت و گاز هستند و این کافه را دو سال پیش با خرید یک دستگاه فولکس واگن راهاندازی کردهاند. قرار امروزشان با مخاطبان در خیابان «۳۰تیر» است. دستگاه قهوهساز پشت فولکس واگن قرار گرفته است و کتابخانهها در دو طرف ماشین نصب شدهاند. دورا دورشان را کسانی که اینستاگرام تیتیل را دنبال میکنند، گرفتهاند. البته مشتری گذری هم کم ندارند. بالاخره یک فولکس واگن قرمز قدیمی با کتابخانههای پر از کتاب کم جلب توجه نمیکند.
مصطفی مشغول قهوه درست کردن و گرفتن سفارش از مشتریها است و شاهین از شکلگیری کافه کتاب تیتیل حرف میزند. از همان روزهایی که کافه کتابهای تهران پاتوق دوستداران کتاب و عشاق ادبیات شده بود، شاهین رویای تاسیس یک کافه کتاب را در ذهن داشته است: «از همان روزهایی که "نشر چشمه" و "نشر ثالت" کافه کتاب افتتاح کردند، دوست داشتم من هم یک کافه کتاب داشته باشم.»
رابطه کافه کتابها و نیروی انتظامی و اداره اماکن اما از همان ابتدا رابطه خوب و خوشی نبوده است. تا کنون بسیاری از کافهکتابها به بهانههای مختلف پلمپ شدهاند. یکی از این اقدامات به آخرین روزهای مهرماه ۱۳۸۶ مربوط میشد. اداره اماکن نیروی انتظامی به چند کافه کتاب مهم تهران که پاتوقی برای مطالعه و تورق کتاب و نقد ادبیات بودند، ۷۲ ساعت فرصت داد که فروشگاههایشان را تخلیه کنند و اعلام کرد در غیر این صورت، کافه کتابها که اغلب در کتابفروشیهای مطرح شکل گرفته بودند، پلمپ میشوند.
علت این موضوع از سوی اداره امکان، «تداخل شغلی» عنوان شد. براساس «قانون نظام صنفی ایران»، هر شغلی باید از اتحادیه مربوطه مجوز دریافت کند و اتحادیه مربوط به هر شغل نمیتواند مجوز به شغل دیگری بدهد. در حالی که کافه کتابها فقط از اتحادیه ناشران و کتابفروشان مجوز داشتند و پیگریهایشان برای دریافت مجوز از صنف مربوط به کافهها به جایی نرسیده بود. با این حال، به نظر میرسید مساله تداخل صنفی فقط یک بهانه بود. همان وقت روزنامه «اعتماد ملی» در سرمقالهاش نوشت: «به نظر میرسد نگرانی ادارهٔ اماکن نباید تداخل فعالیتهای صنفی باشد. زیرا اگر چنین باشد، در این پایتخت بزرگ پروندههای تخلف صنفی و حرفهای بیشماری وجود دارد که کمتر نهاد ویا سازمانی خود را مسوول حل آن بداند.»
شاهین میگوید از همان سالها، یعنی سالهای ۱۳۸۶ و ۱۳۸۷ دلم میخواست به یک شکلی ایدهٔ ناب کافه کتاب را دوباره احیا کنم تا این که در سال ۱۳۹۶ با مصطفی که هم رفیق هستیم و هم همکار، تصمیم گرفتیم با پسانداز خودمان هر طور شده است، رویای نوجوانی خود را محقق کنیم.»
آنها ون را میخرند اما برای خرید مابقی وسایل پول کم میآورند: «یک دستگاه ون خریدیم و حسابی به آن رسیدیم و خوشگلش کردیم. حالا دستگاه قهوه ساز میخواستیم و دیگر پولمان تمام شده بود. از خانوادهها کمک گرفتیم و قسمت عمده بقیه وسایل را هم یکی از اقوام دور مصطفی که کافی شاپ خود را جمع کرده بود، به ما هدیه کرد و گفت به این میگویند نذر علمی فرهنگی!»
حالا دو سالی است که با کافه سیارشان حسابی کیف میکنند: «خدا را شکر خیلی هم راضی هستیم. البته شغل اصلی ما پتروشیمی است و هردو کارمندیم. هر هفته فقط چهارشنبه، پنج شنبه و جمعه در کانال تلگرام و صفحهٔ اینستاگرام تیتیل اعلام میکنیم که قرار است کدام گوشهٔ شهر باشیم. کسانی که علاقهمند هستند معمولا به ما سر میزنند. اصلا انتخاب اسم تیتیل هم به همین دلیل است که ما کافه سیار هستیم و جای ثابت نداریم.»
تیتیل در گویش گیلکی یعنی سنجاقک: «با توجه به این که سنجاقک از شاخهای به شاخهٔ دیگر میپرد، ما هم از یک گوشهٔ شهر به گوشهای دیگر میرویم.»
مشتریهای کافه تیتیل کتابها را رایگان به امانت میگیرند و فقط پول نوشیدنیهایی که سفارش میدهند، میپردازند. شاهین میگوید: «ما از ابتدا بنا را براین گذاشتیم که به صورت رایگان به مردم کتاب امانت بدهیم تاهم میزان مطالعه در کشور بالا برود و هم به نوعی در آگاهی دادن به دیگران سهم داشته باشیم. با کتابهای کتابخانه خودمان که حدود ۱۰۰ جلد میشد، شروع کردیم و خدا را شکر الان بعد از دو سال، به واسطهٔ حضور و مشارکت مردم، نزدیک به هفت هزار جلد کتاب داریم.»
او در مورد جابه جایی کتابها میگوید: «راستش امکان جابه جایی چند هزار جلد کتاب با یک دستگاه ون وجود ندارد. ما حدود ۲۰۰ جلد کتاب همراه خود داریم و از طریق فضای مجازی با علاقهمندان در ارتباط هستیم و اگر کتابی را بخواهند و داشته باشیم، شب قبل به ما میگویند و ما برایشان میآوریم.»
هر مشترک تیتیل میتواند دو ماه کتاب را به امانت ببرد: «بعد از دو ماه اگر کتاب برنگشته باشد، از طریق پیامک به او یادآوری میکنیم که مهلت نگه داشتن کتاب به پایان رسیده است.»
میخندد و میگوید: «اگر باز هم برنگشت، خب فرض میکنیم که هنوز کتاب را تمام نکرده است.»
او تاکید میکند کسانی که به مجموعهٔ تیتیل کتاب اهدا میکنند، یک نوشیدنی به انتخاب خودشان میهمان ما خواهند بود.
کافه سیار تیتیل کلی انرژی مثبت به شاهین و مصطفی داده است: «هم برای ما بار مالی دارد، هم از روحی من و مصطفی را اقناع میکند.»
وقتی صحبت از مجوز میشود، میگوید: «مجوزی تحت عنوان کافه کتاب که اصلا وجود ندارد. ولی خدا را شکر با این شکل کار پاره وقت و سیار ما اگر چشم نزنم، کسی کاری ندارد.»
آنها یک سری کارهای خیر هم در حوزه کتابخوانی انجام میدهند: «مثلا با کمک چند خیر که از طریق علاقهمندان به ما معرفی شدند، توانستیم ۹۸ کتابخانه خانگی بسازیم و کتابهای داخل آنها را برای مناطق محروم تامین کنیم. در اولین اقدام در این زمینه، فردا ۱۵ کتابخانه را در "هشتگرد"، در منطقههای مشخص شده تحویل میدهیم.»
هوا تقریبا تاریک شده است. شاهین لیوان قهوه را دستم میدهد و میگوید: «میدانی بزرگترین آرزویم چیست؟ این که با تلاش کافه کتاب تیتیل، سالی یک دقیقه به سرانه مطالعه کشور اضافه شود. آرزوی بزرگی است؟»
لبخند میزنم و دستش را میفشارم.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر