چهره خندان پرویز پرستویی درصحنهای از فیلم «مارمولک» و با لباس آخوندی، تصویر اصلی صفحهای معروف در فیسبوک است که 160 هزار کاربر آن را لایک زده و هر روز مطالبش را میخوانند. نام این صفحه «روایت داریم که» است و مینیمالهای طنزسیاسی- اجتماعی مینویسد. نویسنده از این صفحه بهعنوان منبر یاد میکند وهرگاه درآن فعال است، به گفته خودش میگوید منبر رفته است.
خوانندگان «روایت داریم که» از همان بدو ورود با طنز نویسنده این صفحه روبهرو میشوند؛ هنگامی که نوشته کوتاه زیرعکس آن را میخوانند، آنجایی که نوشته: « فقط با کفش وارد پیج نشین خواهشن».
این صفحه هر روز کارهای محمود احمدینژاد و دیگر اعضای دولتش را دستمایه نوشتههای طنز خود میکرد و به همین شکل با استقبال خوانندگان روبهرو میشد. تاثیرگذاری این صفحه اما در فضای مجازی و واقعی، به ویژه در روزهای انتخابات دوره یازدهم ریاست جمهوری ایران بیشترمشخص شد. در آن روزها بیشتر نوشتههایی که در فیسبوکش منتشرمیکرد بیدرنگ در شبکههای اجتماعی و تلفنهای همراه، میان مردم دست به دست میشد. بهویژه آن دسته نوشتههایی که درباره محمدباقر قالیباف، سعید جلیلی، حداد عادل و محسن رضایی بود.
نویسنده صفحه با دستمایه قراردادن ویژگیها و گفتههای کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری، آنها را دست میانداخت و این با استقبال بالای خوانندگانی که از احتمال رییسجمهورشدن آنها – بهویژه قالیباف و جلیلی- هراس داشتند، همراه شده بود.
درجریان انتخابات نوشته بود:«مردم سوریه و لبنان و فلسطین هم باید تو انتخابات ایران شرکت میکردن! هر چی باشه رییس جمهورما، وزیر اقتصاد اونا هم محسوب میشه» و «ایران اگه واقعا میخواد اسراییل رو نابود کنه، یه برنامه بچینه سعید جلیلی رییس جمهور اسراییل بشه! در عرض ۴ سال نابود که هیچی، پودر میشه.»
پس از پایان خطاب به روحانی انتخابات نوشت:« آقای روحانی یه وقت شاخ نشی فکر کنی این رأیها مال خودته! نه داداش... اینا رأیهای مخالفها و معترضها و فتنهگرها و طرفداران موسوی و کروبی است که به حرف هاشمی و خاتمی و عارف اومدن و بهت رأی دادن!»
محبوبیت و معروفیت این صفحه به دلیل مطالبش در بین کاربران فیسبوک به سرعت افزایش پیدا کرد و در مدت یک سال، تعداد کسانی که آن را لایک زدند از 150 هزار نفر گذشت، به گونهای که «آلن ایر» سخنگوی فارسی زبان وزارت امور خارجه آمریکا هم یکی از هوادارن این صفحه شد. نویسنده صفحه هم مطلب طنزی در همین باره نوشت که با استقبال زیادی همراه شد: «از وقتی آقای "الن ایر" این پیج رو لایک کرده، دیگه راحت نیستم! میترسم یه چیزی بگم، روابط دوستانه دو کشور خدشه دار بشه».
گفتوگوی «ایران وایر» را با نویسنده صفحه «روایت داریم که» بخوانید:
- در زمان انتخابات ریاست جمهوری یازدهم خیلی از نوشتههای طنز صفحه «روایت داریم که»، بهویژه درباره برخی کاندیدها با استقبال همراه میشد، آیا آنها را با هدف خاصی مانند حمایت از کسی یا تخریب دیگری، مینوشتی؟
به نظرم نميشود به آن حمايت يا تخريب گفت، به سبب اینکه زمان انتخابات درمورد همه مطلب طنز ميگذاشتم. ولي از نوشتههای مربوط به قاليباف، جليلي و محسن رضايي به نسبت بقيه كانديداها بيشتر استقبال میشد. در کل، آن روزها بازار طنز و جوك و پیامک گرم بود و بیشتر مطالبي كه مینوشتم را صبح همان روز در بقيه صفحهها ميدیدم و يا تبدیل به پیامک ميشد؛ برای نمونه، این را چند دقیقه پس از آنکه درصفحه منتشر کردم، پسر داییام برای خودم فرستاد:« محسن رضایی برای اون چند تا انتخاباتی که کاندیدا نشده بود گواهی پزشکی آورده».
- بیشتر نوشتههایت تم سیاسی دارند و به نظر میرسد نسبت به سیاست گرایش داری. بر اساس تعاریف موجود در فضای سیاسی ایران، خودت را متمایل یا نزدیک به کدام جریان میدانی؟
در حقیقت خودم را جزو هیچ حزب یا گروه و جریانی نمیدانم و هیچ گاه هم سعی نکردم در این صفحه از جریان خاصی حمایت کنم. تا جایی هم که توانستم میانهرو بودهام و قضاوت را برعهده مخاطب گذاشتهام. ولی اگر نظر شخصی من را بخواهید، به قول معروف، نظرم به نظر اصلاحطلبها نزدیکتره(خنده). هر چند آنها هم خالی از ایراد نبوده و قابل نقد هستند.
- ایده راهاندازی این صفحه از کجا شروع شد؟ آیا پیش از این هم در نوشتن طنز در بقیه شبکههای اجتماعی فعالیت میکردی؟
نه درسایر شبکههای اجتماعی فعالیتی نداشتم و همهچیز از همینجا و همین صفحه شروع شد. البته من حدود یک سال پیش این صفحه را تحویل گرفتم و به شکل اتفاقی ادمین اینجا شدم. آن زمان هم 7 هزار نفر آن را لایک زده بودند. یعنی ایده نام صفحه ازمن نبود اما پس از مدتی ادمین اصلی، صفحه را به من واگذار کرد. من هم با تغییراتی در محتوای مطالب، شروع به نوشتن کردم که تا کنون ادامه یافته است. بعدهم تعدادی از صفحههای پرمخاطب، نوشتههای من را با بیان منبع به اشتراک گذاشتند واین به تعداد خوانندگان ما اضافه کرد.
- خیلی از صفحههای فیسبوکی نوشتههای دیگران را برمیدارند یا از کامنتهای هواداران ایده میگیرند، چقدر از نوشتههای صفحه ساخته و پرداخته ذهن و خلاقیت خودتان است و چقدر را از جاهای دیگر برمیدارید؟
گاهی از توییترهم مطلب برمیدارم، البته ازچند اکانت مشخص. بیشترمنابع را هم بیان میکنم. ولی میتوانم بگویم ۸۰ درصد مطالب اصلی از خودم است. ولی تا به حال هیچگاه از صفحههای فیسبوک مطلب کپی نکردهام. این روزها صفحههای پرطرفدارکم نیستند اما تعداد کمی ازآنها خودشان مطلب تولید میکنند. متاسفانه بیشتر مطالب فیسبوک شده برش و اضافه کردن(copy paste)! یعنی تقریبا کل مطالب یکی شده و تشخیص اینکه کدام اصل است و کدام کپی، سخت شده.
- به نظر خودت بهترین نوشتهات تاکنون کدام بوده؟ آن نوشته چقدر لایک خورده و چندبار از سوی کاربران به اشتراک گذاشته شده؟
بهترین که نمیشود گفت ولی یکی ازپستهایی که خودم خوشم آمد، این بود:« شايد اشكال كار اينه چون بخشی از نژاد آريايي از دوقوم مادها و پارتها بهوجود اومدن! براي همين تمام مشكلات مملكت يا از طريق پارتی حل ميشه يا مادی». این مطلب بیشتر از 6 هزار و 500 لایک زده شد و 900 بارهم به اشتراک گذاشته شد. در پیامکهای تلفن همراه هم خیلی دست به دست شد. اما یکی از نوشتههایم که تاکنون بیشترازهمه با استقبال روبهروشده، این بود: «روایت هست چند ماه دیگه بنزین میشه لیتری ۵۰۰ ریال. اونم عمرا اگه روحانی بزاره حساب کنی» که 13 هزار و 500 لایک زده شد و بیشتر از هزار بار هم به اشتراک گذاشته شد.
- پشت قیافه این حاج آقا مارمولکی که برای پروفایل گذاشته شده، چه آدمی نشسته، زن است یا مرد؟ چند سال دارد و تحصیلاتش چیست؟ به چه کاری اشتغال دارد و ساکن چه کشوری است؟
راستش اجازه بدهید جنسیت را نگویم، شغلم را هم بیان نمیکنم چون فکرکنم گفته نشود، سنگینترهستم! ولی کمتر از ۲۵ سال دارم و تحصیلاتم کارشناسی مدیریت بازرگانی دانشگاه آزاد است. در ایران زندگی میکنم. روی هم رفته مدیر صفحه «روایت داریم که» یک آدم عادی است مانند همه. تنها تفاوتش با دیگران این است که از میزان عقل کمتری نسبت به بقیه برخوردار است (خنده).
- چند بار دیدم از مخاطبان صفحه در مورد تعطیلی صفحه نظر خواهی شده، منظورت چه بود؟ وقت زیادی ازت میگیرد و خسته شدهای یا تنها میخواستی میزان محبوبیت را بسنجی؟(خنده)
نه. اتفاقا وقت چندانی از من هم نمیگیرد. هر گاه بتوانم این جا میآیم- بیشتر شبها- و یک یا دو مطلب میگذارم و میروم. یک ادمین دیگرهم هست که تنها به پیامها پاسخ میدهد و کامنتها را مهندسی میکند! (خنده) البته گاهی چشم حاجی را که دور میبیند، شیطونی میکند و پست هم میگذارد، ولی زود پاک میکند! من هم تا همین الان به رویش نیاوردهام (خنده) انشالله که خودش پس از خواندن این مطلب به راه راست هدایت میشود. اما اینکه در مورد بسته شدن صفحه پرسیدم، به سبب این بود که احساس میکردم مطالبم به جذابی پیش نیست چون مدتی است به دلیل یک سری مشکلات، روحیه خوبی ندارم. وقتی هم آدم سر حال نباشد مطلب بامزه یا طنز خوبی نمیتواند بنویسد. دلیل دیگرش هم این بود که دیدم این کار آینده خاصی ندارد به جز ناسزا شنیدن از یک عده که با برخی از نوشتهها مخالف هستند و حتی انگهای سیاسی به من میزنند. ولی بعد دیدم هنوز یک سری از اعضای صفحه حاجی را حمایت میکنند و با بستن آن مخالف هستند. من هم تنها به عشق آنها تصمیم گرفتم ادامه دهم؛ البته به یک شکل میانهروتر!
- شوخیهای تو بدون تعابیر جنسی و رکیک است، در حالی که در خیلی از صفحههای دیگر اینگونه نیست. محدودیت و سانسوری که وجود ندارد، کسی هم تو را نمیشناسد که از چیزی هراس داشته باشی. سبب چیست؟ برای خودت خط قرمز داری یا علت دیگری دارد؟
فیسبوک یک محیط اجتماعی است. از هر رده سنی مخاطب در آن وجود دارد. از ۱۲ سال گرفته تا ۷۰ سال به بالا. اگر در یک نوشته حرف رکیک یا تعبییر جنسی باشد، هم برای کم سن و سالها بدآموزی دارد و هم برای بزرگترها نوعی بیاحترامی محسوب میشود. پس به قول معروف، خانواده اینجا نشسته (خنده). خودم هم در اساس آدم بددهنی نیستم اما بهعنوان عضوی از یک صفحه دیگر، در صورتی که طنزش جالب باشد، برایم مهم نیست که از چه ادبیاتی استفاده میکند.
- دوستان و اعضای خانوادهات میدانند که نویسنده این صفحه هستی؟
نه، چون یک مقدار میترسم! خانوادم اصلا نمیدانند. مادرم کلا مخالف شوخی و این حرفهاست. پدرم هم که اگر بفهمد شب به خانه راهم نمیدهد(خنده). روی هم رفته تنها 3نفر از دوستان خیلی صمیمیام میدانند که من ادمین این صفحه هستم. ولی خیلی برایم جالب است که گاهی در برخی جمعها حرف صفحه من میشود و آنها نمیدانند خود حاجی الان بغل دستشان نشسته است (خنده). تو این مواقع حس عجیبی به من دست میدهد.
- «روایت داریم که» صفحه معروفی است، اماخودتان به این اندازه معروف نیستید. تاکنون شده دوست داشته باشی خودت را معرفی کنی و پز بدهی که نویسنده این مطالب من هستم؟
هرکسی دوست دارد معروف باشد، اما این صفحه در این حد هم نیست که بخواهم با آن پز بدهم یا... بنابراین ترجیح میدهم همین حاجی محبوب باقی بمانم تا یک ادمین معروف! خیلی دوست دارم معروف باشم ولی اگر بشود از راههای دیگری مثل ایفای نقش در یک فیلم طنز یا همین کار شما که روزنامهنگارهستید، بیشترمیپسندم. خلاصه همیشه به این امیدوارم که یک روز یک جای دیگری خودم را نشان بدهم.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر