جواد متولی
یک پرسش ساده؛ کسانی كه مي خواستند، جلوي سيل مهاجرت نخبگان را بگيرند، آيا نمي توانستند بجاي اينكه با استيضاح وزرا يا چوب لاي چرخ دولت و سياست هاي كلي توسعه بگذارند شرايط امنيت رواني، اجتماعي و اقتصادي را فراهم كنند؟ و يا اينكه نمي شد اين همه گشت ارشاد بر پا نكنند و دانه نفرت و نفاق و ترس در دل نسل جوان و خانواده هاشان، نكارند؟ آيا نميشد اين "١٦ اگر" را عملي نكنند!؟
١- اگر امنيت اجتماعي و فيزيكي را در چهره ي هر كشور شاهد باشيم، بايد بپذيريم بخش بزرگي از موفقیت مهاجران در کشورهای مهاجرپذیر، ایجاد امنیت روانی در ارتباط با مدیریت دولت در کشور و سايه آرامش اين ارتباط با مردمان خويش است. همین مشخصات است كه نقش مهمی در جذابيت آن كشور براي نخبگان - كه سرمايه اجتماعي يك كشور هستند و حتي براي صاحبان سرمایههای اقتصادی و شخصيت هاي فرهنگی و سیاسی در کشورهای مهاجرخیز - ایفا میکند. اگر شرایط امنیت روحی و رواني، برای همه فراهم شود؛ امكان ندارد ساير شرايط ،موجب شود تا ملتی گمشده هاي روحی و روانی خویش را در آنسوی مرزها جستجو كند.
٢- اگر درگيري و حاشيه هاي اجتماعی، فرهنگی و سیاسی کشور را به حداقل مي رسانديم ، مي شد- با حذف جدلها و آزردگيهاي عمومي و همچنين صرف انرژي و خستگیهای ناشی از آن- تبعات منفياش را در جامعه از بين برد تا همه اينها به مجموعه دلايل مهاجرت فیزیکی و روحی مردمان مبدل نشود. ما همه مي دانيم كه آرامش و زندگی توأم با مهربانی، خواست همیشگی انسانها بوده و اين چيزي است غیرقابل انکار ، که نبود آن موجب میشود عدهای این حلقه مفقوده از زندگیشان را در سرزمینهای دیگر بيابند و برای رسیدن به آن- در بدترين حالت يا خوشبينانه ترين روش - مهاجرت را انتخاب نمایند.
٣- اگر دولت ها و حاكمان انتظار نداشته باشند كه جامعه نفهمد و برای كشف و فهميدن مسايل مبتلا به يك جامعه تلاش نکند، و اگر بپذيرند كه ما به مدد افزايش امكانات ارتباطي در عصر فوران اطلاعات و در يك دهکده جهانی - و در جريان امور- هستیم و باور مي كردند كه آخرين اخبار، همراه با تحليل هاي بي غرض و مغرضانه در كسر ثانيه اي - و حتي با عبور از فيلترينگ و موانع - در اختیار مردم قرار میگیرد و آنان هم، با دقت تمام به تجزیه و تحلیل اين داده هاي اطلاعاتي مي پردازند؛ ميل به مهاجرت در ميان محققان و پژوهشگران به دليل دسترسي به جوامع آزاد بطور قطع كاهش مي يافت.
٤- اگر نمايندگان فعلي مردم در مجلس ايران بجاي آنكه اساتيد برجسته و دانشجويان را با سياستهاي نكوهيده حذفي و سلبي، طرد كنند، زمينه مناسب براي پيشرفت علمي ايجاد ميكردند و با تنگ نظريها و نگاه پر كينه و بغض آلود به علوم نگاه نمي كردند- بدون شك - جامعه به سمت نشاط و توسعه علوم مي رفت.
٥- اگر تسهیلات و جذابيت لازم به اعضاي هیئت علمی داده مي شد- و شرايط را براي افرادی که به وسیله گرفتن کمک مالی يك دانشگاه خارجی ، در حال تحصیل در کشورهای دیگر هستند ايجاد مي كردند.- مسلما ايشان موطن خود را در اولويت ترجيح خود ميگذاشتند.
٦- اگر بورسيه ها به جاي خيرات ميان خويشان حاكميت به افراد داراي صلاحيت ميرسيد و كارشكني روابط بر ضوابط سايه نميانداخت.
٧- اگر شرایط و صلاحیت عمومی برای جذب، به واجدان شرايط و نه خويشان حكومت مي رسيد.
٨- اگر اين بیمهری و دشمني با علوم و مديران وزرات علوم اينقدر كوته نظرانه نبود، شايد شرايط علمي كشور رو بهبود مي رفت.
٩- اگر شرايط اقتصادي، ملتهب از سياست هاي نابخردانه حكومت نبود، بطور قطع، صاحبان سرمايه و صنايع كشور را ترك نميكردند.
١٠- اگر آزاديهاي سياسي و اجتماعي به حدي بود كه صاحبان انديشه، از اعلام نظرات و انتقادات خود، به واهمه زندان و كن فيكون شدن تمام هستي و زندگي شان، نمي افتادند. رونق و نشاط سياسي در كشور ايجاد مي شد.
١١- اگر شرايط عادي ورود به هيات علمي و يا حتا ورود دانشجويان به دانشگاه با موانع ايضايي روبرو نميشد - با توجه به ثبتنام جذب اعضای هیئت علمی در فراخوان سراسری وزارت علوم - اساسا متقاضيان امکان ورود به رقابت را از دست نمیدادند. و از طرف ديگر اگر مقررات دست و پا گير حراستي و گزينشي نبود، این مسئله را تداعی نميشد که ، وزارت علوم - بخوانيد حاكميت - چندان راغب به جذب آنها نیست.
١٢- اگر نسبت به نشان دادن واقعیت در دنیای غرب - به نحوی که در کنار بیان مزایای آن، شفافسازی لازم پیرامون مشکلات آن نیز انجام مي گرفت - افراد با اطمینان بیشتر به دستگاه و رسانههای دولتی، نگاه ميكردند، مي شد با بيان برخي نكات لازم - و درصورت تصمیم به مهاجرت در فرد - به افراد آگاهي بیشتري داد تا بشود از ابعاد منفی مهاجرت كاست - البته از زیباییهای هجرت بهرهمند شد.
١٣- اگر سعی نمي كرديم، تا مهاجرت و جوامع مقصد را این قدر زشت و ناپسند ارائه دهيم که ( مهاجر ایراني، هجرت را مساوی با ترک وطن و دوری از اصالت خویش به حساب آورد) و خود را در موضع جدید براي مخالفت با کشور خود و رژیم سیاسی و فرهنگی آن بداند؛ ميشد "مهاجرت" را هم بخشی از زندگی و برنامه شخصي و براي پيشرفت دانست، نه اینکه اصل ارتباط روحی و روانی خویش را در آن سوی مرزها بيابند.
١٥- اگر برای جلوگیری از شكاف تفکر و فهم عمومی از عملکرد سیاسی و اقتصادی و فرهنگی حاكميت و زندگی مردم،حاكميت و رسانه هاي حكومتي از انتشار مطالب خلاف واقع از کشور و دنیا اجتناب مي كردند و براي متقاعد كردن وجدان و افكار عمومی، به ایجاد حس همدلی بین حاکمیت و مردم، روي مي آوردند.
١٦- اگر حاكميت و دولت به حذف سیاستهای قیم مآبانه نسبت به مردم و تقسیم جامعه به خودی و غیرخودی و عناوین بیشماری از این دست - اقدام نمي كرد-مي توانستيم از شكاف بیشتر ميان مردمان سرزمین مان جلوگيري کنیم و موجبات تقویت همدلی عمومی را فراهم كنيم.
نگارنده اطمينان دارد با استيضاح وزير علوم در كشور، موج تازه اي از مهاجرت نخبگان و فرهيختگان روي خواهد داد؛ چون به بهبود شكاف حاكميت انتصابي و دولت انتخابي و محقق شدن چنین اگرهایی اطمينان ندارند.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر