سارا نظری، شهروندخبرنگار
«عفت محمدی» متولد ۲۰ مرداد ۱۳۳۵ در بازار «پامنار» تهران است؛ یکی از بازیکنان اولین تیم زنان «پرسپولیس» که در آغاز دهه ۵۰ تشکیل شد.
او تجربه بازی در لیگ زنان ایران با پیراهن پرسپولیس و یک بازی تاریخی با پیراهن زنان «تاج» را دارد.
به مناسبت «روز جهانی زن»، با او از خاطراتش در مورد چگونگی آغاز فوتبال زنان در ایران و زندگی حرفهای و شخصی خودش گفتوگو کردهایم.
***
بازی تاریخی با تیم زنان ایتالیا
مهمترین نکتهای که در مورد شما شنیدهایم، این است که عفت محمدی عضو تیم پرسپولیس بود. اما یکی از مهمترین مواردی که در مورد شما میگویند، بازی با سن کم مقابل تیم ملی زنان ایتالیا است. فوتبال را از کجا شروع کردید و چهگونه به پرسپولیس رسیدید؟
- برای من، فوتبال از تیم «انجمن دوشیزگان» آغاز شد. در تیمی که سال ۱۳۵۰ با تیم زنان ایتالیا بازی کرد، من و چند بازیکن از تیمهای تاج، «پاس»، «دیهیم» و «عقاب» حضور داشتیم که در نهایت بازی را چهار بر صفر باختیم. یادم است ورزشگاه «امجدیه» (شیرودی کنونی) لبریز از تماشاگرانی بود و یک صدا ما را تشویق میکردند. آن زمان من فقط ۱۵ سال داشتم و دیدن چنین تصاویری شبیه به زندگی کردن در رویا بود.
یادم میآید در بازی با ایتالیا، طبق عادتم شورت ورزشی بلند پوشیدم؛ شورتی که تا روی زانو بود و زیر آن هم جوراب پوشیدم. تیمسار «پرویز خسروانی»، رییس وقت تربیت بدنی گفت باید مانند بقیه لباس بپوشی، در غیر این صورت برگرد رختکن! اما مربی انجمن دوشیزگان، آقای عزیز اصلی، دروازهبان سابق تیم ملی آمد و گفت این بازیکن اصلی من است و باید بازی کند. آقای خسروانی هم چهرهاش عوض شد و با خوشرویی گفت نمیدانستم.»
همان زمان یادم است روزنامهای درباره من تیتر زده بود: «دختر متعصب میگوید من پله جنس لطیف هستم.»
اشارهاش به شماره پیراهنم و علاقه زیادم به اسطوره برزیل بود. من شماره ۱۰ را میپوشیدم. پس از این بازی بود که به عضویت تیم زنان پرسپولیس درآمدم.
دوندهای که فوتبالیست شد
شما ۱۵ سالگی مقابل تیم ملی زنان ایتالیا بازی کردید و بعد به پرسپولیس رسیدید. تا این سن، هیچ رشته ورزشی دیگری را تجربه نکردید؟
- من از ابتدا بازیکن فوتبال نبودم. حقیقتش این است که با باشگاه انجمن دوشیزگان که مدیریتش را خانم «پری اباصلتی» برعهده داشت، آشنا شدم. آن زمان، من علاوه بر شنا، در مسابقات دوومیدانی شرکت میکردم و به مرور زمان در باشگاه انجمن دوشیزگان عضو شدم. عزیز اصلی فراخوانی برای تست تیم فوتبال زنان منتشر کرد. یادم میآید تعداد نفراتی که تست دادند، بسیار زیاد بود. من در پایان تست قبول شدم. آقای اصلی گفت چون دونده خوبی هستی، فوتبالیست خوبی هم خواهی شد.
من و برخی از هم تیمیهایم مثل «هنگامه افشار» و «گلی رهانی» حدود یک سال و نیم با آقای اصلی تمرین کردیم و مهارتهای لازم برای فوتبال را یاد گرفتیم تا این که ایشان برای جراحی کتف خود از ایران خارج شد. قبل از این که ایران را ترک کند، ما را به باشگاه پرسپولیس معرفی کرد و این گونه یکی از آرزوهایم برآورده شد.
زنان پرسپولیس زیر نظر آلن راجرز و علی پروین بود
- در مورد تیم زنان پرسپولیس هم دو روایت متفاوت وجود دارد؛ اولی این است که آن تیم به درخواست مرحوم «علی عبده»، زیر نظر زنان اداره میشد و برخی هم میگویند سرمربیان تیم مردان مثل «آلن راجرز» این تیم را زیر نظر داشتند.
-پرسپولیس تصمیم گرفته بود تیم فوتبال زنان را تشکیل دهد. من و هنگامه افشار از باشگاه دوشیزگان به این تیم اضافه شدیم. آلن راجرز، سرمربی وقت پرسپولیس و علی پروین از ما تست گرفتند و هدایت تیم زنان پرسپولیس هم برعهده آنها بود.
آن زمان لیگ به شکلی که امروز برای زنان وجود دارد، وجود نداشت. هر چند وقت، یک بازی با سایر تیمهای تهرانی انجام میدادیم. حتی صحبتی از تشکیل لیگ هم در بین نبود.
مادرم میگفت خودت زندگی خود را انتخاب کن
خانواده شما با این موضوع که دختری با این سن، فوتبال را به عنوان بخشی از زندگی خود انتخاب کند، مشکلی نداشت؟
- من پدر نداشتم و همه کاره زندگیام مادرم بود. خوششانس بودم که مادرم هم میخواست ورزش کنم و میگفت بهترین سرگرمی برای جوانان، ورزش است. پسرعموهایم گاهی مخالف ورزش کردن من بودند اما مادرم اهمیت نمیداد و حمایتم میکرد. میگفت خودت برای زندگی خود تصمیم بگیر.
نمیتوانم الان به خوبی از حس و حالم در آن روزها بگویم؛ از این که چه قدر از عضویت در باشگاه محبوبم خوشحال بودم. من در باشگاه پرسپولیس اسکیت بازی میکردم و همیشه آرزو داشتم عضو باشگاه فوتبالش شوم.
وقتی عزیز اصلی گفت قرار است به پرسپولیس بروید، از خوشحالی دلم میخواست پرواز کنم. یادم میآید «همایون بهزادی»، «پرویز قلیچ خانی»، «علی پروین» و بازیکنان دیگر پرسپولیس سر تمرین ما میآمدند و تشویقمان میکردند. برای بازیهای دوستانه ما تماشاگران زیادی میآمدند. حس فوقالعادهای بود و خودمان را باور داشتیم.
پله گفت اگر پسر بودید، خودم شما را به اروپا میبردم
آن زمان آقای عبده تلاش میکرد تیمهای نامدار زنان و مردان فوتبال اروپا و امریکای جنوبی را به ایران بیاورد. شما هم تجربه بازی کردن مقابل چنین تیمهایی را داشتید؟
- بله. خاطرات زیادی هم از آن بازیها دارم؛ مثلا سال ۱۳۵۱، در دیدار تیم مردان «ناسیونال» اروگوئه با پرسپولیس، «مانگا»، دروازهبان افسانهای این تیم را حین تمرینات خود ملاقات کردیم. او به ما گفت شما نمیتوانید به من گل بزنید. من و هنگامه افشار یک و دو بازی کردیم و به او گل زدیم. مانگا انگشتش پیچ خورد و تمرینش به همین دلیل قطع شد. روزنامهها به شوخی نوشتند او با دیدن دختران ایرانی هول شده و انگشتش پیچ خورده است. این خاطره هم برای ما ماندگار شد.
بهار همان سال هم وقتی پله به ایران آمد، با او به کمک مترجم گفتوگو کردیم. در زمین، شوتها و حرکات پا به توپ ما را دید، خوشش آمد و پرسید دوست دارید در کشورهای خارجی بازی کنید؟ گفتیم خیلی دوست داریم اما خانوادههایمان اجازه نمیدهند. پله گفت اگر پسر بودید، با مسوولیت خودم شما را به برزیل میبردم.
دو گل به عقاب زدم و رفتم سر سفره عقد نشستم
شما خیلی زود ازدواج کردید، این ازدواج روی زندگی حرفهای شما چهقدر تاثیر داشت؟
- من در ۱۶ سالگی ازدواج کردم و پس از آن کمی از فوتبال و مسابقه دور شدم. یادم میآید روز عقدم با تیم عقاب بازی داشتیم. آن روز من دو گل زدم و بعد از مسابقه رفتم سر سفره عقد نشستم. حتی اتاق عقدم با یک دروازه بزرگ فوتبال تزیین شده بود.
البته در بولتنهای هفتگی باشگاه پرسپولیس، برایم مطلب مینوشتند و برای برگشتنم به مسابقه ابراز امیدواری کردند. اینگونه نبود که فوتبال را کاملاً کنار بگذارم. سرِ تمرینات میرفتم و در کنار تیم بودم اما اوضاع دیگر مثل سابق نبود.
انقلاب، جنگ و سالهای انتظار
پس از انقلاب، فوتبال زنان در ایران تعطیل شد. احتمالا برای دختری که تا ماههای قبل با پله دیدار میکرد یا هر روز درگیر فوتبال بود، این تعطیلی اجباری نمیتوانست خوشایند باشد. این موضوع و دور شدن کامل از تمرین و مسابقات را چهگونه تاب آوردید؟
- پس از انقلاب، تا مدتها به تشکیل دوباره تیم پرسپولیس و بازگشت فوتبال امیدوار بودم. در جلسات باشگاه به ما میگفتند تمرینات خود را انجام دهید و امیدوار باشید که به زودی فعالیت تیم زنان از سر گرفته میشود. در بولتنهای هفتگی هم در این باره نوشته میشد که تمرینات را قطع نکنید.
همه ما خانهنشین بودیم و در انتظار از سرگیری تمرینات. بعد از مدتی متوجه شدیم امکانش وجود ندارد که تیم فوتبال زنان پرسپولیس یا هر تیم زنان دیگری فعالیتش را شروع کند. با آغاز جنگ و حمله نظامی عراق به ایران، کل ورزش ایران نابود شد و ما هم مستثنی نبودیم.
اواخر دهه ۷۰ خورشیدی و سالهای ابتدایی تشکیل فوتبال داخل سالن در ایران، همپای دخترم «نارمیلا» بودم. او را به سالن مسابقات میبردم و با او تمرین میکردم. دوست داشتم پسرهایم فوتبالی شوند اما هیچکدام علاقه و استعداد نداشتند. دخترم نارمیلا اما علاقه و استعداد زیادی داشت. به همین دلیل همپایش در مسابقات و تمرینات بودم.
در این سالها، به عنوان دنبال کننده فوتبال زنان، بسیار پیگیر اخبار هستم و از عشق و علاقه دختران به فوتبال و فوتسال لذت میبرم.
همه همبازیهایم رفتند، جز یکی که او هم فوت کرد
آنچه میدانیم این است که پس از انقلاب و بهویژه در سالهای ابتدایی جنگ، بسیاری از همبازیهای شما از ایران رفتند اما شما ماندید.
- راستش را بخواهید، بعد از انقلاب تنها یکی از همتیمیهایم در ایران ماند که متاسفانه او هم فوت کرد. دروغ نیست که بگویم با فوت او، من تنهاتر هم شدم. بقیه همبازیهایم مانند هنگامه افشار و فروزان رادفر از ایران مهاجرت کردند. بین ما فاصله افتاد و دیگر با هیچ یک از آنها ارتباط ندارم. اما خوشحالم که حالا در ایران، باز هم فوتبال و فوتسال زنده شده است. من خودم نمیتوانم بازی کنم اما این که فوتبال و فوتسال زنان ایران هر روز در حال پیشرفت است، من را به وجد میآورد. در این اوضاع اقتصادی کنونی، ورزش میتواند تسکین دهنده باشد و دولت هم میتواند با در اختیار گذاشتن زمین تمرینی مناسب، باعث شادابی جوانان، بهویژ زنانی شود که ورزش از دلخوشیهایشان است.
دو بار گریه کردم؛ در خانه خدا و در ورزشگاه آزادی
شما تمام این سالها از فوتبال دور بودید؛ دلتان برای ورزشگاهها و سکوهایش چهقدر تنگ شد؟
- قابل وصف نیست. من برای بازی پرسپولیس با «کاشیما» در فینال لیگ قهرمانان آسیا، در ورزشگاه «آزادی» بودم. اگر یادتان باشد، ورود زنان برای آن بازی آزاد بود. وقتی وارد استادیوم شدم، چند لحظه ایستادم و فقط گریه کردم. من مکه رفتم و حسی که از دیدن خانه خدا داشتم را در ورزشگاه و بازی تیم محبوبم پرسپولیس تجربه کردم. هر دو بار گریه کردم. ورود زنان به ورزشگاهها حق زنان ایرانی است و امیدوارم دولت اقدامات موثری برای ورود زنان انجام دهد.
میخواهم اینجا، روز جهانی زن را به همه زنان ایرانی تبریک بگویم و از آنها بخواهم در راه سخت تلاش برای برابری که لبریز از نابرابری است، تسلیم نشوند و با تلاش به آنچه میخواهند، دست پیدا کنند.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر