«زلاتان ابراهیموویچ» به تغییر دادن متوالی و مکرر تیمهایش شهیر است. وقتی به او گفته بودند که تو با این بیثباتی در انتخاب تیمهایت، چگونه به همسرت وفادار ماندی؟ گفته بود: «من فوتبال را برای زندگیام بازی میکنم. زندگی من، یعنی من، همسرم و خانوادهام.»
میتوان اما «استیون جرارد» بود و مرزهای وفاداری، عشق و حتی خانواده را برداشت و کمی گسترش داد. مرد جاودانه لیورپول، امروز برای نخستین بار در تاریخ زندگیاش، مقابل این باشگاه قرار گرفت؛ نه به عنوان بازیکن بلکه در نقش سرمربی استون ویلا.
استیون جرارد برای نخستین بار در تاریخ زندگی خود شنبه شب مقابل لیورپول قرار گرفت. او سرمربی استون ویلا بود و در پایان یک بر صفر شکست خورد.
****
«سالها بود که پیشنهادهای زیادی به دستم میرسید. اما سال ۲۰۰۵ تا آستانه جدایی از لیورپول و امضای قرارداد با چلسی پیش رفتم. آن روزها و در آن ساعات، به نام چلسی فکر نمیکردم. فقط یک اسم در ذهن من بود؛ ژوزه مورینیو. فکر میکردم با این مرد میشود به همه جامها رسید. تا یک لحظه از خودم پرسیدم که میخواهی با چلسی جام به دست بیاوری یا به لیورپول وفادار بمانی؟ من به اینجا تعلق داشتم. به خود لیورپول.» این مرزبندی خارقالعاده استیون جرارد است.
او سال ۱۹۸۰ در شهر کوچک «ویستن» به دنیا آمد. آنچه همسایههای دوران کودکیاش از او به یاد دارند، این است که پسر بچهای ناآرام، با صورتی ککومکی، با توپی که زیر بغل زده بود از خانهای در یک کوچه بنبست بیرون میآمد و بر سر رانندههایی که خودروی خود را روی سنگفرشهای روبهروی خانه خود پارک کرده بودند، فریاد میکشید. کسی نباید آنجا پارک میکرد، چون این منطقه، در انحصار روزهای کودکی و فوتبال آموختن «استیوی» بود.
«دو سطل آشغال را به عنوان تیر دروازه و به فاصله یک متر روی آسفالت قرار میدادم. توپ را بعد از دو یا سه دریبل با شوت از بین این دو سطل دروازه عبور میدادم و بعد در حالی که مانند گازا (لقب پل گاسکویین) بالا برده بودم، میدویم. حسم این بود که تمام بریتانیا من را میپرستد.»
عشق به فوتبال از شش سالگی در وجودش افتاد؛ وقتی همراه پدرش برای اولین بار به ورزشگاه «آنفیلد» ورزشگاه اختصاصی لیورپول رفت.
اینگونه فضا را ترسیم کرده بود: «آفتاب به زمین سبز میتابید و زمین را به شکلی رویایی زیبا کرده بود. من تمام مدت به سکوی قهرمانان نگاه میکردم. شعارهایی که تماشاگران میخواندند، برایم هیجانانگیز بود. آن روز حس کردم من باید جزیی از این خانواده باشم.»
استیون جرارد ۲۶نوامبر۱۹۸۶ تماشاگر بازی لیورپول و کاونتری بود. دو سال بعد به تیم نونهالان لیورپول پیوست و تا ۳۵ سالگی عضو تمام تیمهای لیورپول ماند. ۲۷ سال وفاداری را نمیتوان از کتب تاریخ ورزش جهان حذف کرد.
وقتی نوجوان بود و در باشگاه لیورپول براساس یک رسم قدیمی، مانند تمام اعضای تیمهای نوجوانان و جوانان، باید کفشهای گلی بازیکنان تیم اصلی را بعد از تمرینات برق میانداخت، به او گفته بودند که «هافبکها هیچ وقت اسطوره نمیشوند.»
اما نسل او قاعده اسطوره شدن را که مختص مهاجمان و تمامکنندهها بود، تغییر داد. اگر تا پیش از استیون جرارد و «زینالدین زیدان»، اسطورههای فوتبال را مهاجمانی مانند «کنی دالگلیش»، «دیهگو مارادونا» یا «پله» خلاصه میشدند، «استیوی» و «زیزو» در انگلستان و فرانسه، این معادله را تغییر دادند.
استیون جرارد در مرکز زمین مانند یک رهبر زندگی کرد. حتی گاهی فراتر از یک بازیکن و مربی، تیمش را از مرگ به زندگی رساند.
خودش میگوید در فینال مشهور لیگ قهرمانان سال ۲۰۰۵ وقتی کنار «پائولو مالدینی»، کاپیتان تیم میلان ایستاد تا در مراسم پیش از آغاز بازی، عکس یادگاری بیندازند، در گوش کاپیتان میلان گفته بود: «ببین پائولو. شما چهار بار این جام را بردهاید. لطفا این جام را به ما بده.»
میلان در نیمه نخست سه گل به لیورپول زد. هواداران میلان در ورزشگاه «آتاتورک» استانبول، جامهای نمادینی را که از جام قهرمانی ساخته بودند، روی سر برده بودند. استیوون جرارد شرح داده بود: «داور سوت پایان نیمه اول را زد. من آخرین نفر از زمین بیرون رفتم. در راهروی رختکن شنیدم که بازیکنان میلان سرود قهرمانی میخوانند. وقتی به رختکن رسیدم، دیدم رافائل بنیتس در رختکن را بسته است. در را با عصبانیت باز کردم؛ فریاد زدم گوش کنید، خوب گوش کنید. این سرود قهرمانی میلان است. ما اینجاییم و آنها سرود قهرمانی میخوانند. هیچ تیمی جز لیورپول امروز قهرمان نخواهد شد.»
لیورپول در نهایت و در ضربات پنالتی قهرمان سال ۲۰۰۵ اروپا شد.
استیون جرارد میتوانست سال ۲۰۰۹ با قراردادی با ارزش پایه ۳۰ میلیون پوند در سال به باشگاه رئال مادرید برود. «فلورنتینو پرز»، رییس باشگاه رئال مادرید وعده داده بود او را به هر قیمتی جذب کند. یک سال قبل منچستر یونایتد هم برایش پیشنهاد ۲۵ میلیون پوندی ارائه کرده بود. اما مرد وفادار لیورپول باز هم در آنفیلد ماند.
او سال ۲۰۱۵ تصمیم به وداع با لیورپول گرفت: «وقتی در ماشین نشستم تا از ورزشگاه برای آخرین بار بیرون بروم، اشک در چشمهایم جمع شد. چند دقیقه بعد دیگر خیابانها را نمیدیدم. تمام صورتم گریه میکرد.»
استیون جرارد همان فصل به «لسآنجلس گلکسی» آمریکا رفت تا هرگز مقابل لیورپول قرار نگیرد. اما یک سال بعد به عنوان مربی پایههای لیورپول برای سرمربیگری تیم زیر ۱۸ سالههای این باشگاه، دوباره به زادگاه خود برگشت. سال ۲۰۱۸ به عنوان سرمربی «گلاسکو رنجرز» اسکاتلند انتخاب شد و این باشگاه را فصل گذشته به قهرمانی لیگ اسکاتلند رساند.
یک پیشنهاد اما او را مجبور کرد در دنیای حرفهای نه به عنوان بازیکن بلکه در قامت سرمربی، روبهروی تیم سابق خود قرار بگیرد.
استیون جرارد در فصل ۲۰۲۱ سرمربی استون ویلا شد تا اسطوره، بار دیگر به ورزشگاه آنفیلد برگردد. امروز (شنبه) زمانی که استیون جرارد میخواست در آغاز بازی وارد ورزشگاه شود، بلندگوی آنفیلد نام او را صدا زد؛ تماشاگران برخاستند و دیوانهوار او را تشویق کردند.
کتاب «جرارد؛ زندگینامه من» سال ۲۰۰۶ منتشر شد و همان سال عنوان «بهترین کتاب ورزشی سال بریتانیا» را به دست آورد. کتاب با این جمله به پایان میرسد: «من به یاد جان پل بازی میکنم.»
«جان پل گیلهولی»، پسر دایی جرارد ۱۵آوریل۱۹۸۹ جوانترین قربانی سانحه «هیلزبورو» بود. سانحهای که در جریان دیدار لیورپول و ناتینگهام فارست به دلیل ازدحام جمعیت رخ داد و ۹۷ نفر از جمله کودک، زن و مرد، جان خود را از دست دادند و ۷۶۶ نفر مجروح شدند.
استیوون جرارد، حتما شنبه شب و در اولین ملاقات به عنوان رقیب با لیورپول، به یاد جان بوده است.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر