دعوای «بیژن زنگنه»، وزیر سابق نفت با صداوسیما بر سر قرارداد جنجالبرانگیز «کرسنت» بار دیگر موضوع اختلاف ایران با پیمانکاران خارجی در میدانهای نفت و گاز این کشور را تا حدودی بر سر زبانها انداخته است.
ایران طی ۴۰ سال اخیر با بسیاری از پیمانکاران خارجی در میدانهای نفت و گازی همکاری داشته که این همکاری طی این سالها هم با حاشیههای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی بسیاری همراه بوده است، اما درباره اصل اجرای این پروژهها و اختلافهای موجود کمتر گزارش و تحقیقی منتشر شده است.
مهمترین علت این مساله را میتوان تسلط کامل مسائل سیاسی بر مناسبات پروژههای نفت و گاز ایران در همکاری با پیمانکاران خارجی دانست. مسالهای که باعث شده اطلاعات کمی درباره اختلافهای فنی بر سر این پروژهها در رسانهها منتشر شود.
***
تاخیر در تکمیل و راهاندازی طرحهای توسعه بالادستی و پاییندستی ایران در بهرهبرداری از منابع نفت و گاز یکی از همین موضوعات مهم است که علاوه بر ضررهای هنگفت مالی، منجر به از دست رفتن فرصت استفاده از منابع زیرزمینی مشترک شده است و تا به حال تحقیق اندکی درباره آن صورت گرفته است.
ایران با داشتن بیش از ۱۶۰ میلیارد بشکه ذخیره نفت در رتبه چهارم و حدود ۳۴ تریلیون مترمکعب ذخیره گاز در رتبه دوم کشورهای بهرهمند از منابع عظیم نفت و گاز قرار دارد که در بهرهبرداری از این منابغ با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم میکند.
گزارشها میگوید ۹۰ درصد طرحهای توسعهمحور ایران در صنعت نفت که به پیمانکاران داخلی و بینالمللی واگذار میشود، با تاخیر مواجه بودهاند.
این آمار بیانگر ناکامی در توسعه صنعت نفت از بُعد زمانی در اجرای پروژهها است و این صنعت در دستیابی به سایر اهداف همچون توسعه فناورانه از طریق اجرای پروژههای توسعهمحور در قالب مشارکت با پیمانکاران خارجی نیز با شکست روبهرو شده است.
تبعات این شکست تنها متوجه صنعت نفت نیست؛ چراکه تعداد قابل توجهی از این طرحهای توسعه با هدف افزایش سهم برداشت ایران از میادین مشترک نفت و گاز با کشورهای همسایه تعریف شده که بهرهبرداری نکردن بهینه و بههنگام از این طرحها ضررهای هنگفت مالی بسیاری در پی دارد.
برای مثال، خسارت ناشی از اجرا نشدن موفق پروژههای توسعه طرحهای میدان مشترک نفتی آزادگان بیش از ۴۰ میلیارد دلار برآورد شده که در نوع خود رقم بسیار هنگفتی است.
فصلنامه «بهبود مدیریت» هم در شماره پاییز خود تحقیقی با عنوان «تحلیلی تاریخی بر علل شکست در پروژههای توسعه صنعت نفت» منتشر و تلاش کرده ریشههای چنین مسالهای در پروژههای توسعه منطقه انرژی پارس تبیین و تفسیر کند.
در این تحقیق که مدیران و متخصصان شرکت داشتهاند، چهار دوره زمانی در فرایند توسعه طرحهای صنعتی منطقه انرژی پارس واقع در عسلویه از سال ۱۳۷۷ تا ۱۴۰۰ مورد مطالعه قرار گرفته است.
توسعه منطقه انرژی پارس در اواخر دهه ۷۰ شمسی با ابلاغ قرارداد پروژه احداث پالایشگاه گازی فازهای دو و سه به شرکت «توتال» آغاز و در دهههای ۸۰ و ۹۰ با حضور پیمانکاران داخلی و خارجی ادامه یافته است.
دوره نخست: حضور فعال پیمانکاران بینالمللی (سال ۱۳۷۷ تا ۱۳۸۵)
گفتمان حاکم بر دوره اول، افزایش میزان استخراج و بهرهبرداری از میدان مشترک پارس جنوبی با استفاده از توانمندی دانشی و لجستیکی پیمانکاران اروپایی و آسیایی بود.
نگاه مدیران ارشد در این حوزه هم متمرکز به خارج و افزایش درآمدهای کشور از طریق بهرهبرداری از طرحهای توسعه این میدان و فروش فرآوردههای هیدروکربوری بود.
مدیران و کارشناسان شرکتکننده در این تحقیق گفتهاند که در این دوره قراردادها و برنامهریزی در قالب نهادها و سازمانهای دولتی به عنوان کارفرما که نقش کلیدی در تدوین راهبردها و تنظیم قراردادها با پیمانکاران بینالمللی را عهدهدار بودند، تاثیر قابل توجهی در شکست مسیر توسعه فناورانه این مجموعه پروژهها و انتقال نشدن دانش فنی و بومیسازی ساخت تجهیزات را داشتهاند.
دوره دوم: وضع گسترده تحریمهای بینالمللی (سال ۱۳۸۵ تا ۱۳۹۴)
در اواسط دهه ۱۳۸۰ با تغییر دولت و همراهی کشورهای اروپایی و آسیایی با آمریکا در موضوع برنامه هستهای ایران و اعمال تحریمها که به وضع محدودیتها در ارسال قطعات، تجهیزات و فناوری در همه صنایع به ویژه صنعت نفت منجر شد، سیاستگذاران با درک استراتژیک بودن این صنعت، بومیسازی عملیات احداث طرحهای توسعه را به صورت جدیتر دنبال کردند.
در این رابطه سه طرح توسعه پالایشگاههای گازی فاز ۱۲، فازهای ۱۵ و ۱۶ و فازهای ۱۷ و ۱۸ در قالب قراردادهای جداگانه معروف به قراردادهای ۵۲ ماهه به کنسرسیومهایی متشکل از شرکتهای ایرانی واگذار شد.
به اعتقاد مدیران و کارشناسان مجموعه عوامل مرتبط در تمامی سطوح کارفرما، پیمانکار و مشاور، عوامل مرتبط با مهارت نیروی انسانی به ویژه در بُعد مدیریتی، عوامل مرتبط با فرایند اجرا و احداث در سطوح تصمیمگیری و عملیاتی، عوامل مرتبط با کارگاه، ضعف در طراحی و در نهایت تحریمها نقش مهمی در کُند شدن روند توسعه پروژهها منطقه انرژی پارس در این دوره داشتهاند.
دوره سوم: توافق هستهای و رفع تحریمها (سال ۱۳۹۴ تا ۱۳۹۷)
تغییر دولت در اوایل دهه ۹۰ شمسی و به تبع آن توافق هستهای با بیم و امیدهای فراوان برای کنشگران فعال در صنعت نفت به ویژه در حوزه پروژههای توسعهمحور همراه بود.
بخش دولتی و نیمهدولتی امیدوار به تامین منابع مالی برای احداث پروژهها از طریق سرمایهگذاری خارجی و افزایش درآمدهای نفتی دولت و بخش خصوصی نگران از رویکرد مدیران ارشد جدید نسبت به «عدم توانمندی پیمانکاران و سازندگان داخلی، بازگشت به دوره اول و تکیه زدن بر ظرفیت پیمانکاران بینالمللی و سازندگان خارجی» و به عبارت دیگر نگاه به خارج در فرایند توسعه طرحهای بالادستی و پایین دستی صنعت نفت بود.
آنطور که مدیران و کارشناسان گفتهاند مجموعه عوامل مرتبط با عوامل خارجی و دولتی برای اتخاذ یک راهبرد جامع در راستای استفاده حداکثری از ظرفیت برجام برای توسعه صنعت نفت، به همراه عوامل مرتبط با تامین تجهیزات فناورانه مانند سیستم کنترل، کمپرسورها و پمپها از مهمترین علل شکست در دوره سوم از ادوار چهارگانه توسعه منطقه انرژی پارس محسوب میشود.
دوره چهارم: پسابرجام و بازگشت تحریمها (سال ۱۳۹۷ تا ۱۴۰۰)
خروج آمریکا از توافق هستهای از یکسو و ناتوانی مدیران داخلی و سوءمدیریت در مواجهه با چنین شرایطی را باید نقطه آغاز شکست واقعی در پروژههای توسعه صنعت نفت ایران دانست.
به اعتقاد کارشناسان عوامل مرتبط با تامین منابع مالی به دلیل تشدید تحریمها و از دست دادن بدنه کارشناسی و متخصصان به دلیل مهاجرت در قالب مجموعه عوامل مرتبط با نیروی انسانی به ویژه در بُعد فنی به عنوان مهمترین گروه علل شکست در فرایند توسعه بهینه و بهرهبرداری بههنگام از مجموعه پروژههای منطقه انرژی پارس به شمار میرود.
زیان ناشی از تاخیر در بهرهبرداری پروژهها
این تحقیق پس از بررسی ریشه برخی ناکامیها در اجرای کامل پروژههای نفت و گاز در منطقه پارس به سراغ زیانهای مالی ناشی از آن رفته است.
مجموعه پروژههای توسعه بالادستی و پایین دستی منطقه انرژی پارس به عنوان پایتخت انرژی ایران با ارزشی معادل دستکم سه هزار و ۶۰۰ میلیارد دلار است.
جدول زیر گزارشی جامعی از وضعیت طرحهای توسعه پارس جنوبی تنها در فازهای پالایشگاههای ۲۴ گانه از زمان شروع فعالیت تاکنون ارائه است.
این جدول میگوید که متوسط زمان تاخیر در بهرهبرداری از طرحهای توسعه که توسط پیمانکاران بینالمللی اجرا شدهاند، برابر با ۲۵ ماه است.
متوسط زمان تاخیر در تکمیل و بهرهبرداری از طرحهای توسعه معروف به پروژههای ۵۲ ماهه و ۳۵ ماهه که توسط پیمانکاران ایرانی اجرا و یا در حال اجرا هستند، بالغ بر ۶۵ ماه تعیین شده است.
این در حالی است که بنابر یافتههای این تحقیق خسارت یک سال تاخیر در اجرا و راهاندازی هر طرح پالایش این منطقه برابر با پنج میلیارد دلار است که در مجموع خسارت ناشی از فروش از دست رفته به دلیل عدم بهرهبرداری به هنگام فازهای ۲۴ گانه این میدان هیدروکربوری مشترک تا پایان سال ۱۳۹۹ بالغ بر ۲۶۳ میلیارد دلار برآورد شده است.
جمعبندی علل شکست پروژههای توسعه صنعت در پارس جنوبی
تجربه پروژههای مورد مطالعه در این تحقیق نشان میدهد که صنعت نفت در دستیابی به اهداف استراتژیک و فناورانه مورد انتظار که نیاز به منابع مالی هنگفت دارد، با شکست مواجه شده است.
به اعتقاد مدیران و شرکتکنندگان در این تحقیق، این مجموعه طرحها نهتنها در بهرهبرداری با تاخیر فراوان و هزینه مازاد مواجه هستند، بلکه کنشگران اصلی این بخش در شناسایی، حفظ و نگهداشت نیروی انسانی متخصص در این صنعت نیز موفق عمل نکردهاند.
این تحقیق در پایان چنین نتیجه گرفته که نگاه به خارج در فرایند توسعه، وابستگی در تامین تجهیزات و اجرای کلان پروژهها توسط شرکتهای خارجی در کنار عدم اتخاذ راهبرد مناسب برای آموزش نیروی انسانی متخصص و انتقال دانش فنی و مدیریتی برای طراحی در دوره حضور فعال پیمانکاران بینالمللی صاحب صلاحیت، عدم استفاده از ظرفیت مدیران شایسته به دلیل تغییر مکرر سیاسی تصمیمگیران اصلی وزارت نفت در دوره تحریمها؛ توجه به مسئله افزایش فروش نفت در برابر نگاه توسعهمحور به این صنعت در دوره برجام؛ تشدید تحریمها و مهاجرت نیروی انسانی متخصص به خارج از کشور از اصلیترین عوامل بروز مشکل برای پروژههای پارس جنوبی است.
نتایج یک تحقیق دیگر که سال ۱۳۹۶ منتشر شده نیز نشان میدهد، در پروژه صنعت نفت و گاز ایران بهخصوص پارس جنوبی، فاز اختتام این پروژهها تا چندین سال طول میکشد و طرفین پروژه چند سال پس از تکمیل، همچنان درگیر تعارضات باقیمانده هستند.
فاز اختتام پروژه به اتمام کلیه امور قراردادی، اجرایی، محصول و فازهای پروژه به صورت سازمانیافته مربوط است و فرآیندهای این فاز، به عنوان آخرین فرآیندهای پروژه، اتمام اقلام قابل تحویل و قراردادها را به صورت ساختاریافته تضمین میکند.
این تحقیق مشخص کرده بود که موانع خاتمه موفقیتآمیز پروژههای صنعت نفت و گاز، ناشی از کسری مصالح، تجهیزات و منابع یا وابستگیهای خارج از پروژه نیست؛ بلکه عدم برنامهریزی مناسب انجام کار در این فاز، عدم تشکیل تیمهای اجرایی با ساختار سازمانی مناسب، عدم آموزش منابع انسانی، مدیریت ناصحیح منابع و ... تاثیرات زیادی بر خاتمه موفقیت پروژهها دارند.
این تحقیق هم نشان داده بود که عدم توجه به مدیریت فاز اختتام در ابتدای حیات پروژه بر اساس روشهای مورد استفاده، عدم برخورداری از تجربه مناسب اجرایی برای پیشبینی تاثیرات و نتایج کارهای اجرایی اختتام و عدم بهرهگیری از استراتژیهای اجرایی مناسب با دوران مختلف حیات پروژه از دیگر موانع بر اختتام موفق پروژهها است.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر