جدال تاریخی اسلام-یهودیت، تخاصم سیاسی ایرانـاسرائیل و مساله «یهود مخفی»، سه دلیل اصلی تولید خشونت و آزار و اذیت ۲۰ هزار یهودی در ایران تحت حاکمیت روحانیون شیعه به شمار میروند.
جمعیت یهودیان در ایران که در سال ۱۳۳۵ بیش از ۶۵ هزار نفر بود، حالا به کمتر از ۲۰ هزار نفر رسیده است و روز به روز نیز از شمار آنها کاسته میشود؛ پیروان آیینی که به خاطر بدگمانیهای تاریخی حاکمان مسلمان به آنها، بهویژه پس از انقلاب سال ۱۳۵۷، مجبور به ترک خانه و کاشانه خود شدهاند.
روند مهاجرت این اقلیت مذهبی از ایران پس از استقرار روحانیون شیعه بر مسند قدرت در سال ۱۳۵۷ و تشدید تنازع سیاسی با اسرائیل و انکار «هولوکاست» و به تبع آن، افزایش آزار و اذیتهای رسمی و غیررسمی در سالهای اخیر شتاب بیشتری گرفته است.
تمام زندگی یهودیان در ایران پس از انقلاب سال ۱۳۵۷ به دو گزاره سیاسی «اسرائیل» و «هولوکاست» و یک گزاره مذهبی «اسلام و یهود» گره خورده که زندگی در کشوری همچون ایرانِ تحت حاکمیتِ روحانیونِ تندرو شیعی را برای آنها دردناکتر و سختتر از همیشه کرده است.
پیروان این اقلیت مذهبی بیش از ۴۰ سال است به طور بالقوه همدست و همپیمان و حامی سیاستهای اسرائیل خوانده میشوند و از سوی دیگر به خاطر انکار هولوکاست از سوی روحانیون شیعه، به عنوان گروهی همسو و مجری سیاستهای غرب در زمینه تبلیغ هولوکاست با هدف «مظلومنمایی یهودیان» به شمار میروند.
دعوا و اختلاف تاریخی اسلام- یهود که موضوع مورد علاقه روحانیون شیعه برای اثبات حقانیت اسلام هم به حساب میآید، از دیگر مصائب یهودیان ساکن ایران است که به بلای جان و مال آنها تبدیل شده است.
دین یهود هرچند به ظاهر در ایران به رسمیت شناخته شده است و پیروانش میتوانند آزادانه فعالیت کنند و حتی در مجلس شورای اسلامی نماینده داشته باشند اما در عیان و پنهان با محدودیتهای گسترده و تبعیضهای آشکاری دست و پنجه نرم میکنند.
گزارشهای رسمی میگویند یهودیان در ایران دارای چندین مدرسه، کنیسه، انجمن و مجموعه ورزشی و فرهنگی هستند که به ظاهر فعالیت آزادانهای دارند و نهادهای امنیتی و اطلاعاتی هم بر عملکرد و ارتباطات آنها نظارتی ندارند. اما پیروان این اقلیت دینی از زمانی که روحانیون شیعه در ایران به قدرت رسیدهاند، همواره اقلیتی «مشکوک» از نظر سیاسی، «رقیب» از نظر مذهبی و همپیمان با غرب در موضوع هولوکاست و برخی دیگر از مسایل مربوط به جامعه خود بودهاند و از همین منظر، تمام فعالیتهای آنها زیر ذرهبین نهادهای اطلاعاتی، امنیتی و مذهبی قرار داشته و دارد.
چنین سیاست و نگاه بدبینانهای منجر به مهاجرت دستکم ۵۰ هزار یهودی از ایران در دههای اخیر شده است.
«انجمن کلیمیان تهران» علت این مهاجرتها را تحقیر مستمر کلیمیان و حوادث ناخوشایند اعلام کرده است. این انجمن به خاطر بسیاری از فشارهای سیاسی و امنیتی، هرگز نتوانسته است علنی به مصادیق بسیاری از این حوادث ناخوشایند علیه یهودیان ساکن ایران اشاره کند.
انجمن کلیمیان ایران و بسیاری دیگر از پیروان دین یهود در معرض داورهای ناعادلانه، مغرضانه و ستیزهجویانهای قرار دارند که همگی آنها در این گزارش تحت عنوان کلی «ریشههای یهودیستیزی در ایران» مورد بحث و بررسی قرار میگیرند؛ موضوعی که خود یهودیان ساکن ایران هرگز نتوانستهاند به صورت علنی و رسمی به آن بپردازند و تنها در پارهای موارد اجازه یافتهاند انتقادهایی جزیی در این خصوص مطرح کنند.
جدال تاریخی اسلام و یهود
یهودیان ساکن ایران را باید یکی از اصلیترین قربانیان رقابت یا اختلاف تاریخی دو دین یهود و اسلام در تاریخ ایران پس از ورود اسلام به این سرزمین دانست.
پیروان این دین به خاطر همین اختلافها و جدالهای تاریخی، سالها است از بسیاری از حقوق مدنی و فردی در ایران محرومند و نگاه چندان خوشبینانهای نسبت به آنها و دینشان، بهویژه در نزد روحانیون شیعی مسلط بر ایران وجود ندارد.
دستگاه تبلیغاتی جمهوری اسلامی در ۴۰ سال گذشته هزاران محتوای ضد یهود و یهودیستیزانه به اسم «نقد دین یهودیت» یا «دفاع از حقانیت اسلام در برابر دین یهود» تولید و منتشر کرده است که همگی آنها در مجموع منجر به وخیمتر شدن زندگی پیروان این دین در شهرهای مختلف ایران شدهاند.
حوزههای علمیه، نهادهای مذهبی، رسانهها و حتی نهادهای امنیتی و اطلاعاتی طی این سالها با این هدف اصلی و چندین هدف فرعی دیگر اقدام به تولید و انتشار این محتواها کردهاند.
سردمداران نفرتپراکنی علیه دین یهود و پیروان آن در ایران را باید در درجه نخست، حوزههای علمیه و نهادهای مذهبی معرفی کرد؛ نهادهایی که مسوولیت مستقیم گسترش قوانین دین اسلام در جامعه را برعهده دارند و با ارایه چهرهای غیرقابل قبول از دین یهود و پیروانش، تلاش میکنند با این روش، یکی از رقبای دینی خود را ضعیفتر یا کاملا از عرصه اجتماع حذف کنند.
آنها طی ۴۰ سال گذشته هزاران محتوای ضد یهود تولید کردهاند و به این سیاست خود همچنان ادامه میدهند.
خبرگزاری حکومتی از «بزرگداشت خمینی در کنیسه کلیمیان» خبر داد. در شرایطی که از برکت انقلاب ، جمعیت ایرانیان یهودی بیش از ۹۰ درصد کاهش یافته است.
«موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی» که «محمدتقی مصباح یزدی» بنیانگذار آن است، از مهمترین نهادهای مذهبی مروج اسلام حکومتی و سیاسی در ایران به شمار میرود که دستکم دهها مقاله درباره دین یهود و پیروان آن منتشر کرده است. این موسسه زیر نظر رهبر جمهوری اسلامی اداره میشود و مدیران آن هم منصوب او هستند.
مصباح یزدی از شناخته شدهترین روحانیون تندرو شیعی در ایران بود که دی ماه ۱۳۹۹ درگذشت. از این روحانی محافظهکار که صدها مدیر ایدئولوژیک برای نظام جمهوری اسلامی تربیت کرد، به عنوان یکی از مهمترین عوامل بسط و توسعه اسلام سیاسی و غرب ستیزی در ایران نام برده میشد که اغلب دیدگاهها و آثار او و شاگردانش در مجلات موسسهای که مدیریتش را برعهده داشت، منتشر میشدند و در رسانههای دولتی و حاکمیتی هم سهم ویژهای برای تبلیغات و بسط و گسترش عقایدش داشت.
«آیت الله مصباح یزدی، از تندروترین روحانیون حامی حکومت و موسس موسسه امام خمینی بود .
اغلب مقالاتی که از سوی موسسه متعلق به این روحانی تندرو درباره دین یهود و پیروانش منتشر شده، با هدف معرفی یهود به عنوان دینی «منحرف» در مقایسه با اسلام نوشته شدهاند.
در یکی از مقالات این موسسه که در نشریه «معرفت» منتشر شده، آمده است: «در تاریخ بشر، ملتى در پولپرستى و جمعآورى مال همچون یهود دیده نشده است. آنها براى رسیدن به این مقصود، تمام راههاى مشروع و غیرمشروع را پیموده و تا حد پرستش، با حرص و ولع خاص به جمعآورى مال پرداختهاند.»
نویسنده این مقاله در ادامه بخش زیادی از اقدامات دولت اسرائیل را به یهودیان منتسب کرده و نوشته است آنها در تعیین سیاستهای این دولت نقش دارند.
«یهودیان در سرزمینهای اسلامی» عنوان مقاله دیگری است که در نشریه «معرفت ادیان» این موسسه منتشر شده که در آن آمده است: «تاریخ یهود نشان میدهد بسیاری از افراد این قوم دارای خصلتهایی از قبیل تعصب، خود برتربینی، استكبار و... بودهاند و همین امر ملتها را وادار میكرد كه علیه آنان موضع بگیرند. عامل عمده آزارهای جزیی مسلمانان و اذیتهای دایمی مسیحیان، به همین روحیات ناپسند خودِ یهودیان برمیگردد.»
در این نشریه مقاله دیگری منتشر شده که در آن یهودیان را قومی «جنگجو» معرفی کرده است: «مساله جنگ جایگاهی ویِژه در یهودیت دارد. گستره تاریخ کهن یهودی متاثر از نبردهای تهاجمی یا دفاعی یهودیان است.»
«دفتر تبلیغات اسلامی» از دیگر نهادهای فعال در حوزه اسلام سیاسی است که به عنوان یکی از ارگانهای رسانهای جمهوری اسلامی محسوب میشود. این دفتر مسوولیت تبلیغ گفتمان دینی و سیاسی مدنظر روحانیون شیعی حاکم بر ایران را در داخل کشور برعهده دارد و در سالهای گذشته فعالیتهای یهودی ستیزانه قابل توجهی تحت پوشش مخالفت با اسرائیل داشته است.
رییس و هیات امنای این موسسه را هم آیتالله «علی خامنهای» منصوب میکند. رهبر جمهوری اسلامی آن را به عنوان نماد روشنفکری حوزه معرفی کرده است.
«حجتالاسلام علی مخدوم»، مدیرکل دفتر تبلیغات اسلامی، و آیت الله خامنه ای
در یکی از نشریات این سازمان با عنوان «شناخت یهود»، از متوقف شدن فعالیت برخی نهادهای مرتبط با یهودیان در ایران استقبال و ادعا شده که بهاییت در واقع شکل دیگری از یهودیت است که در ایران به نوع دیگری بنیان گذاشته شده است.
در این نشریه ادعا شده است: «موسیقی یکی از قویترین ابزار یهود است که تمام ملتها حتی ایران را مشغول کرده است؛ مثلا موسیقی جاز، راک و یا گروههای معروف متال از اختراعات یهود است و جوانان خام روزبهروز به سوی این پدیده جانگیر پیش میروند و در واقع خود را بـه هلاکت نزدیک میکنند.»
این سازمان همچنین یهودیان را «تاجر شراب» در دنیا معرفی کرده و مدعی شده است: «شـراب تجارت یهودیها است و یکی از مهمترین وسایل تبلیغی آنها.»
«نگاه جامعهشناختى به قوم یهود در قرآن» عنوان مقاله دیگری است که در نشریات وابسته به این سازمان منتشر شده است. در این مقاله یهودیان براساس آیات قرآن، قومی «عهدشکن»، «تحریفگر»، «خود برتربین»، «حسود»، «کینهتوز»، «دنیاگرا و علاقهمند به جمعآورى ثروت»، «متضاد با مسلمانان»، «قومگرا و نژادپرست» و «دارای حیات انگلی» معرفی شدهاند.
این سازمان در مقالهای دیگر ادعا کرده است: «یهود در طول تاریخ از سنگدلترین ملتها بوده و هست؛ چنانکه اگر زمانى بر منطقهاى حاکم میشدند، با بیرحمانهترین شیوه دست به کشتار میزدند.»
در این مقاله همچنین ادعا شده است: «در تاریخ بشریت هیچ امتى مانند یهود وجود نداشته است که این چنین شیفته ثروت و مال دنیا باشد. آنها براى به دست آوردن مال، از هر راهى استفاده میکنند؛ گرچه مخالف با شرف و حیثیتِ انسانى باشد.»
در این مقاله آمده است: «یهود از جمله اقوامى است که به پیمانشکنى معروف است و جنایاتی را که ملت یهود در طول تاریخ انجام داده را نمیتوان فراموش کرد و در میان یهودیان نوعى خودخواهی و خودپسندی مرسوم است که از عادات زشت آنها است.»
در یکی دیگر از نشریات این سازمان، مقالهای در نقد یهود منتشر شده که به صراحت در آن آمده است: «مواجهه اسلام با یهود و اسرائیل، یک مواجهه صرفا سیاسی نیست بلکه مواجههای تمدنی است و اسرائیل در حال حاضر یک جریان تمدنگرای یهود را نمایندگی میکند.»
در جریان پروژه یهودیستیزی در ایران، علاوه بر نقش نهادهای مذهبی، باید به سیاستها و برنامههای ضدیهودی سازمان صداوسیما هم نگاهی دقیق انداخت. این سازمان سالها است که با تولید سریالها و برنامههای مذهبی و سیاسی، مشغول نفرتپراکنی علیه یهودیان است؛ موضوعی که بارها با انتقاد جامعه یهودیان ایران همراه شده است.
داستان سریال «مریم مقدس» از ۱۶ سال قبل از میلاد مسیح شروع میشود؛ زمانی که مردم منتظر بودند مسیح متولد شود. فرزند «عمران» دختر میشود و مادرش نام کودک را «مریم» انتخاب میکند.
نخستین گام بزرگ رسمی این سازمان علیه یهودیان را باید در تولید و پخش فیلم و مینیسریال «مریم مقدس» جستوجو کرد که سال ۱۳۸۰ از تلویزیون پخش شد.
کارگردان این فیلم، «شهریار بحرانی» و تهیه کننده آن «محسن علیاکبری» بودند که سال ۱۳۷۹- ۱۳۷۸ تولید شد و در تابستان سال ۱۳۸۰ روی پرده رفت. نسخه تلویزیونی آن نیز یک سال بعد در قالب یک مینیسریال از تلویزیون رسمی جمهوری اسلامی پخش شد.
این فیلم و مینیسریال از زمانی مورد توجه نهادهای حاکمیتی و رسانهای قرار گرفت که آیتالله علی خامنهای در اقدامی کمسابقه، از پشت صحنه این فیلم در پاییز سال ۱۳۷۸ بازدید و از ساخت چنین فیلمی حمایت کرد.
همین حمایت بود که منجر پخش این فیلم در چند قسمت از تلویزیون جمهوری اسلامی و برخی کشورهای آفریقایی و حتی ونزوئلا شد.
داستان این سریال از ۱۶ سال قبل از میلاد مسیح شروع میشود؛ زمانی که مردم منتظر بودند مسیح متولد شود. فرزند «عمران» دختر میشود و مادرش نام کودک را «مریم» انتخاب میکند. از آن جا که قبل از تولد عهد بسته بود او را تا زمان بلوغ به خدمت در معبد مقدس بگمارد، به معبد میرود اما تا به آن زمان پای دختری به معبد باز نشده بود.
در ادامه این سریال، «حضرت زکریا» تلاش میکند با تمامی مخالفتهای روحانیان یهودی، مریم در معبد بماند و کمکم با وجود الهامات به مریم، مردم به سوی او جلب میشوند. اما بعد از یک اتفاق، مریم از معبد رانده میشود. در همان موقع، با خواست خداوند، او باردار میشود و همین موضوع سوء ظن مردم را برمیانگیزد. «هرود» که از تولد کودک احساس ناامنی میکند، دستور قتل نوزاد را میدهد اما نوزاد به دنیا میآید و با صحبت کردن در گهواره، همه را مبهوت میکند.
انجمن کلیمیان تهران در آن زمان به پخش این سریال اعتراض و اعلام کرد پخش آن اثری بسیار عظیم و منفی بر اذهان عمومی نسبت به دین و آیین یهود و یهودیان گذاشته است.
این انجمن از این که در این سریال همه کاهنان، افرادی خبیث، ریاکار، بیمنطق و حتی بدون بهره از كوچكترین آداب احترام و متانت معرفی شده بودند، انتقاد کرده بود.
به اعتقاد یهودیان ساکن ایران، این سریال در واقع تلاشی برای ارایه چهرهای منفور از این دین الهی برای مخاطبان خود بوده است.
پخش این سریال در واقع مقدمهای برای شروع مجدد حملات به یهودیان در ایران بود و بعد از آن در برخی از رسانهها مطالبی سلسلهوار علیه یهودیان منتشر شد.
«جمهوری اسلامی»، روزنامه محافظهکار و شناخته شده در ایران از جمله رسانههایی بود که مدتی پس از پخش این سریال، مطلبی علیه یهودیان منتشر کرد و مدعی شد یهودیان خون انسان را در غذای شب عید خود میریزند و آن را یک عادت قدیمی یهودیان دانست.
کمیته فرهنگی انجمن کلیمیان تهران هم در واکنش به انتشار چنین ادعایی، در نامهای خطاب به «مسیح مهاجری»، مدیرمسوول این روزنامه نوشت: «شایعه و تهمت ریختن خون انسان در غذای عید یهودیان، ابتدا بهانهای برای یهودیكشی در روسیه تزاری بود و پس از اعتراض جهانی، سالها بعد به آلمان نازی جهت نسلكشی یهودیان منتقل شد و ظاهرا اكنون یك روزنامه ایرانی قصد ترویج آن را دارد.»
انجمن در نامه خود از رییس وقت قوه قضاییه خواسته بود هجوم تبلیغاتی علیه دین یهود و یهودیان ایران را متوقف و با متخلفان در این زمینه برخورد کند.
ماهها بعد هم انجمن کلیمیان تهران نامه سرگشادهای به «محمود هاشمی شاهرودی»، رییس وقت قوه قضاییه نوشت و به حملات و آزار و اذیت یهودیان در ایران، بهویژه از سوی رسانهها اعتراض کرد.
در این نامه به صراحت نوشته شده بود: «شیوه برخورد با یهودیت و یهودیان در رسانههای عمومی كشور چون بعضی مطبوعات، كتب و رسالات گوناگون، شبنامههای مجعول، برخی برنامههای رادیو، تلویزیون، تهدیدهای تلفنی، فحشنامههای ارسالی و گاه حضوری به شکلی درآمده كه موجب اضطراب و نگرانی جامعه کلیمیان ایران شده است.»
در این نامه اعلام شده بود: «دروغگویان و سفسطه بازان هزاران تهمت ناروا در نشریات خود نثار یهودیان میكنند و مردم را به انتقامجویی و كُشت و كشتار دعوت میکنند.»
این انجمن در نامه خود از رییس وقت قوه قضاییه خواسته بود هجوم تبلیغاتی علیه دین یهود و یهودیان ایران را متوقف و با متخلفان در این زمینه برخورد کند.
درخواست قانونی و مدنی مطرح شده در این نامه هرگز مورد توجه مقامهای قضایی و حاکمیتی قرار نگرفت و موج یهودی ستیزی همچنان به راه خود در ایران ادامه داد تا این که در سال ۱۳۸۲، «موریس معتمد»، نماینده وقت کلیمیان در مجلس شورای اسلامی طی نطقی از ادامه آزار و اذیت یهودیان در ایران انتقاد کرد و گفت: «توقع ما این است كه حرمت شعائر و نشانههای دینی ما از طرف صدا و سیما مراعات گردد و برنامهسازان این سازمان هر آدم بدی را در چهره یک یهودی مجسم نساخته و از ارایه برنامههایی که رنگ و بوی یهودیستیزی دارند، خودداری کند.»
حدود یک سال بعد، یعنی آذر ۱۳۸۳، انجمن کلیمیان تهران نامه سرگشادهای خطاب به «عزتالله ضرغامی»، رییس وقت صداوسیما نوشت و در آن خواستار جلوگیری از توهین و تحقیر مستمر و پایانناپذیر به شخصیتها و مقدسات دینی یهودیان و نمایش صحنههای سراسر دروغ و تحریکآمیز علیه این دین شد.
در این نامه از این که در برنامههای صداوسیما بارها روحانیت یهود و مقدسات توحیدی یهودیان بیمحابا مورد تخطئه، توهین، تحقیر و سوء استفاده قرار میگیرند و هر شخص منفور و بیارزشی در لهجه و لباس یهودیان نمایش داده میشود، اظهار تاسف شده بود.
سریال عربی «دسیسه» در ۲۶ قسمت به کارگردانی «نذیر عواد» ساخته شده بود، برای دومین بار در رمضان سال ۱۳۸۸ از تلویزیون ایران پخش شد.
این نامه در پی پخش سریالی با عنوان «دسیسه» که سال ۱۳۸۳ از تلویزیون ایران پخش شد، نوشته شده بود.
انجمن کلیمیان تهران در نامه خود آورده بود: «[این سریال] با گفتار و نمایشی سراپا دروغ، نه فقط اقدامات غیر انسانی و وحشیانه را در لباس روحانیت یهودی نشان داده بلکه قصه دروغین و فتنهانگیز خون در فطیر را در قالبی فجیع و چندشآور به نمایش گذاشته تا بینندگان خود را به هیجان آورد و جامعه یهودی ایران را متزلزل و ناامید سازد.»
این نامه در آن زمان هم با بیاعتنایی مقامهای سازمان صداوسیما همراه شد و مهمترین نشانه آن هم آنجا بود که این سریال ۲۶ قسمتی که به کارگردانی «نذیر عواد» ساخته شده بود، برای دومین بار در رمضان سال ۱۳۸۸ از تلویزیون ایران پخش شد.
سریال دسیسه درباره تاریخچه شکلگیری اسرائیل از آغاز تاکنون است که پخش آن در آن سال با واکنشهای جهانی نیز همراه شد.
این سریال در سال ۱۳۸۲ نیز در شبکههای تلویزیونی «المنار» و «سحر» پخش شده بود که گفته میشود همین مساله منجر به توقف پخش برنامههای این شبکهها در امریکا و فرانسه شد.
حدود پنج ماه بعد از انتشار این نامه، موریس معتمد بار دیگر در نطق پیش از دستور خود در صحن علنی مجلس زبان به اعتراض نسبت به ادامه روند تبلیغات علیه یهودیان در رسانههای ایران گشود و گفت: «جامعه ما متاسفانه هر روزه با گونههای خاصی از ضدیت و مخالفت و توهین به شعائر مذهبی و یهودیستیزی روبهرو است و در ۱۲ سال گذشته سریالهای تولید و پخش شده حاوی توهینها و تحقیرها علیه یهودیان بودهاند. همین مساله نیز باعث مهاجرت گروهی از کلیمیان از ایران شده است.»
«فرار بزرگ» یک مجموعه تلویزیونی محصول سال ۱۳۸۳ است که در پاییز و زمستان ۱۳۸۴ از «شبکه یک» تلویزیون پخش شد که موضوع اصلی آن، هجو وقایع سیاسی عصر پهلوی است.
نطق معتمد در واکنش به پخش سریال دیگری با عنوان «فرار بزرگ» از تلویزیون ایراد شد که به گفته او، منفیترین نقش را در این سریال به یك نفر روحانی یهودی اختصاص داده بودند.
فرار بزرگ یک مجموعه تلویزیونی محصول سال ۱۳۸۳ به کارگردانی «محمدحسین لطیفی»، نویسندگی «سیامک صفری» و تهیه کنندگی «کمال طباطبایی» است که در پاییز و زمستان ۱۳۸۴ از «شبکه یک» تلویزیون و در بهمن ۱۳۹۱ از «شبکه تماشا» بازپخش شد که موضوع اصلی آن، هجو وقایع سیاسی عصر پهلوی است.
معتمد که امید داشت با اعتراضهای رسمی خود در صحن علنی مجلس بتواند تا حدودی مانع از ادامه آزار و اذیتها و تبلیغات علیه یهودیان ایران شود، سه ماه بعد، پس از به قدرت رسیدن «محمود احمدینژاد» در ایران و سپس انکار هولوکاست از سوی او، امیدش ناامید شد و روند یهودی ستیزی در ایران از آن زمان به بعد با پرونده هولوکاست پیوندی بیشتر و عمیقتر یافت.
احمدینژاد در آن زمان نسلکشی یهودیان در دوران جنگ جهانی دوم را «افسانهای آمیخته به دروغ» و نوعی «عملیات روانی» خواند و بعدها بارها این ادعا را تکرار کرد که دستکم برای یهودیان ساکن ایران هزینههایی فراوانی به همراه داشت.
این موضعگیری جنجالی احمدینژاد که با بازتابها و واکنشهای منفی جهانی همراه شد، در داخل ایران اعتراض جامعه کلیمیان را برانگیخت. آنها هم با انتشار نامهای، خطاب به او نوشتند: «چهگونه ممكن است اصل اعلام شده در اساسنامه حزب و ارتش نازیها مبنی بر پاكسازی اروپا از وجود یهودیان را به چالش و تردید كشید و تئوری نژادپرستانه فاشیستها را فراموش كرد.»
این انجمن از احمدینژاد پرسیده بود: «چهگونه ممكن است این همه شواهد زنده و انکار ناپذیر در كشتار و نفی بلد یهودیان در اروپا و جنگ دوم جهانی را نادیده گرفت و سخنان چند نفر را با مواضع كاملاً غیردینی ملاك قضاوت قرار داد.»
در این نامه تاکید شده بود: «هولوكاست نه تنها افسانه نیست بلکه چون زخمی چرکین بر پیشانی تمدن غرب همچنان باقی است و تشکیل سمینارهای متعدد در نفی هولوکاست هیچ دستآوردی برای ملت ایران نخواهد داشت و فقط عقدههای نژادپرستان را تسکین میدهد.»
این نامه هم تاثیر چندانی در سیاست جنجال برانگیزی که هشت سال دوران احمدینژاد علیه یهودیان، هولوکاست و اسرائیل اتخاذ شد، نداشت و کمکی به توقف یا تعدیل حملات به یهودیان و انکار هولوکاست در ایران نکرد.
یکی از روحانیون تندرو در ایران ، به محتوای سریال «مدار صفر درجه» ایراد گرفت و نوشت: «تحریف تاریخ یهود ایران، القای واقعه هولوکاست و مظلوم نمایی چهره یهود از اشکالات این مجموعه تلویزیونی است.
با این وجود، سال ۱۳۸۶ سریالی از صداوسیما با نام «مدار صفر درجه» پخش شد که برخلاف روند سیاستهای کلان این سازمان، چندان رگههای یهودی ستیزی در آن دیده نمیشد. این سریال در همان زمان با استقبال جامعه یهودیان در ایران همراه شد اما «بنیاد تاریخپژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی» که زیر نظر «حمید روحانی»، یکی از روحانیون تندرو در ایران اداره میشود، به محتوای این سریال ایراد گرفت و نوشت: «تحریف تاریخ یهود ایران، القای واقعه هولوکاست و مظلوم نمایی چهره یهود از اشکالات این مجموعه تلویزیونی است.»
مدار صفر درجه، سریالی به نویسندگی و کارگردانی «حسن فتحی» و تهیه کنندگی «حسن بشکوفه» و «عبدالله شهبازی» است که اردیبهشت ۱۳۸۶ از شبکه اول سیمای جمهوری اسلامی به روی آنتن رفت.
اين مجموعه تلویزیونی، داستان عاشقانه بين يک پسر جوان ايرانی-فلسطينی با دختری فرانسوی- یهودی را در دوران جنگ جهانی دوم به تصوير میکشد که پس از به قدرت رسیدن حزب «نازی» در آلمان، مجبور به کوچ اجباری میشوند.
در این سریال با دیدی نسبتا واقعگرا، به سرنوشت یهودیان در فرانسه و موضوع هولوکاست پرداخته شده است که همین مساله به مذاق گروهی از تندروهای مذهبی در ایران خوش نیامد.
روزنامه «وال استريت ژورنال» در آن زمان در نقد این سریال نوشت: «اگرچه در ظاهر، داستان اين مجموعه تلویزیونی مخالف سخنان محمود احمدینژاد است که واقعيت هولوکاست را به چالش کشیده ولی در باطن، مانند بسياری ديگر از توليدات امپراتوری تلويزيون ايران، به دنبال فرستادن پيامهای سیاسی به صورت پيچيده و ماهرانه است.»
سایت وزارت امور خارجه اسرائیل هم در همان زمان با انتشار یادداشتی نوشت: «این سریال نام یک ایرانی پاکنهاد را نیز لکهدار میکند. گویی جمهوری اسلامی ایران میخواهد نشان دهد همه مردم ایران در طول تاریخ مانند احمدینژاد افکار یهود ستیزی داشتهاند.»
در این یادداشت اضافه شده بود: «عبدالحسین سرداری، دیپلمات ایرانی که در سالهای سلطه نازیها بر اروپا، کنسول ایران در پاریس بود، به شماری از یهودیان ایرانی و فرانسوی گذرنامههایی داد که یهودی بودن آنها را پنهان میکرد تا حکومت هیتلری که بر فرانسه مسلط شده بود، نتواند گروهی از یهودیان را به سوی اردوگاههای کار اجباری و کورههای آدمسوزی بفرستد.»
«عبدالحسین سرداری»، دیپلمات ایرانی، جان صدها یهودی را در دوران هولوکاست نجات داد .
در این یادداشت آمده بود: «جمهوری اسلامی شرم ندارد از این که حتی یاد عبدالحسین سرداری را نیز آلوده کند.»
بنیاد تاریخپژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی از جمله این گروهها بود که در متنی که در همین رابطه منتشر کرد، به طور علنی یهودیان ایران را همراه کامل با «صهیونیسم» خواند و نوشت یهودیان ساکن این کشور از شکلگیری اسرائیل به طور کامل حمایت کرده و میکنند.
این بنیاد تنها یکی از دهها سازمان و ارگان مذهبی، سیاسی یا تاریخی برآمده از انقلاب سال ۱۳۵۷ در ایران است که مسوولیت تولید محتوای تاریخی، دینی یا سیاسی در دفاع از بنیانهای دینی و سیاسی جمهوری اسلامی و افشای چهره و روش به اصطلاح «دشمنان» دینی و سیاسی علیه این نظام شیعی را برعهده دارد که حمله به اسرائیل و ترویج یهودی ستیزی در قالب نقد یهودیت یکی از مهمترین نتایج عملکرد آنها است.
هولوکاست و یهودیان ایران
پرونده یهودیستیزی در ایران از سال ۱۳۸۴، پس از به قدرت رسیدن محمود احمدینژاد و قرار گرفتن فردی به نام «محمدعلی رامین» در کنار او به عنوان مبدع نظریه انکار هولوکاست در دولتهای نهم و دهم شکل و شمایلی دیگر به خود گرفت و براساس اعلام مسوولان این جامعه دینی، منجر به تشدید مهاجرت پیروان این دین از ایران شد.
«محمدعلی رامین» مبلغ بسیاری از تئوری های انکار هولوکاست در ایران است.
از آیتالله علی خامنهای همواره به عنوان یکی از حامیان و مشوقان فعالیتهای سازماندهی شده در حوزه انکار هولوکاست در ایران نام برده میشود.
در سایت رهبر جمهوری اسلامی میتوان به مجموعه مطالب بسیاری در انکار هولوکاست دست یافت که بخشهای مهمی از آنها شامل سخنرانیها و اظهارنظرهای شخص رهبر هستند.
دامنه این انکار در سال ۱۳۹۹ تا جایی پیش رفت که اینستاگرام حساب کاربری علی خامنهای را به خاطر تردید درباره هولوکاست بست.
اظهارات و موضعگیریهای خامنهای علیه اسرائیل و موضوع هولوکاست سالها است مورد اعتراض و انتقاد مقامهای سایر کشورها و نهادهای مدافع حقوق بشر در جهان هستند.
محمود احمدینژاد نسلکشی یهودیان را «افسانهای آمیخته به دروغ» و نوعی «عملیات روانی» خواند
این انتقادها و اعتراضها زمانی که احمدینژاد با حمایت غیرمستقیم خامنهای در ایران به قدرت رسید و موضوع انکار هولوکاست در ایران پدیدهای سازماندهی شده و هدفمند شد، افزایش قابل ملاحظهای یافت؛ بهویژه در پی برگزاری نمایشگاههای زنجیرهای در این خصوص که حتی در دولت «حسن روحانی» هم این برنامه ادامه یافت و دولت اعلام کرد که برگزاری چنین برنامههایی زیر نظر آنها نیست.
نخستین خروجی پرونده انکار هولوکاست در دولت احمدینژاد، پایهگذاری نمایشگاه کاریکاتور هولوکاست در برخی شهرهای ایران بود که ابتدا با حمایت نهاد ریاست جمهوری و بعدها با حمایت سازمانهای وابسته به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و دفتر آیتالله علی خامنهای ادامه یافت.
«مسعود شجاعی طباطبایی»، مدیرمسوول «کیهان کاریکاتور» که زیر نظر دفتر علی خامنهای اداره میشود، نخستین دبیر نمایشگاه کاریکاتور هولوکاست بود که همین مساله نشان میداد سیاستهای ضد یهودی و ضد هولوکاست دولت احمدینژاد مورد تایید رهبر جمهوری اسلامی هم هست.
«مسعود شجاعی طباطبایی»، مسئول برگزاری نمایشگاه کاریکاتور هولوکاست .
پرونده هولوکاست پیش از ورود رسمی یک دولت در جمهوری اسلامی به این موضوع، مساله چندان مهمی برای روحانیون شیعه حاکم بر ایران نبود و شواهد و مدارک چندان زیادی در دسترس نیست که نشان دهند آنها به طور سازماندهی شده این موضوع را پیشتر در صدر سیاست خارجی خود قرار داده باشند یا از اولویتهای آنها باشد.
تا اوایل دهه ۷۰ خورشیدی، در ایران موضوع هولوکاست یک رویداد واقعی به شمار میرفت و فیلمها و سریالهای غربی که در تایید هولوکاست ساخته شده بودند، بدون هیچ توضیحی در شبکههای رسمی تلویزیون پخش میشدند که از مهمترین این سریالها، «دوران طلایی» نام دارد.
در سال ۱۳۷۲، حتی دفتر نمایندگی جمهوری اسلامی ایران در سازمان ملل متحد با انتشار بیانیهای، کشتار پیروان «داودیان» در امریکا را به کشتار دستهجمعی یهودیان توسط آلمان نازی تشبیه کرده بود.
اما از اواسط دهه ۷۰ بود که به تدریج زمزمه انکار هولوکاست از سوی شخصیتها و نهادهای امنیتی در ایران شنیده شد. «سعید امامی» به عنوان یکی از مدیران وقت وزارت اطلاعات در یک سخنرانی در «دانشگاه همدان» مدعی شد که هولوکاست «جفنگی» بیش نیست و واقعیت ندارد.
سعید امامی یا «سعید اسلامی» مامور بلندپایه وزارت اطلاعات ایران و از معاونان «علی فلاحیان» از زمان وزارتش بود که به عنوان یکی از عوامل اصلی قتل تعدادی از روشنفکران در دهه ۷۰ دستگیر و به طور مشکوکی در زندان جان خود را از دست داد.
«روژه گارودی»، فیلسوف فرانسوی کتاب جنجال برانگیز «اسطورههای بنیادین سیاست اسرائیل»
در همان سالی که امامی چنین ادعایی را مطرح کرد، «روژه گارودی»، فیلسوف فرانسوی کتاب جنجال برانگیز «اسطورههای بنیادین سیاست اسرائیل» را نوشت که منجر به طرد او از جامعه روشنفکران فرانسه و جذبش از سوی مقامهای جمهوری اسلامی شد.
این کتاب به سرعت در ایران با عنوان «تاریخ یک ارتداد» ترجمه و در شمارگان بالا و با قیمتی نهچندان گران وارد بازار شد و بعدها به پیوند عمیقتر گارودی با حاکمان شیعی در ایران انجامید.
گارودی که از دهه ۶۰ خورشیدی به ایران رفتوآمد داشت و با برخی روحانیون شیعه دیدار و گفتوگو کرده بود، پس از انتشار این کتاب مورد حمایت همه جانبه قرار گرفت و مقامهای جمهوری اسلامی از او به عنوان ابزاری علیه اسرائیل و انکار هولوکاست بهره بردند.
حدود دو سال پس از انتشار این کتاب بود که مساله هولوکاست در ادبیات مقامهای جمهوری اسلامی پررنگتر از گذشته مطرح شد و «اکبر هاشمی رفسنجانی»، رییس جمهوری وقت ایران در سال ۱۳۷۷ قتلعام شش میلیون یهودی در جنگ جهانی دوم را «تبلیغات صهیونیستی» دانست و آن را رد کرد.
«اکبر هاشمی رفسنجانی»، قتلعام شش میلیون یهودی در جنگ جهانی دوم را «تبلیغات صهیونیستی» دانست و آن را رد کرد.هاشمی رفسنجانی سال ۱۳۴۹ هم در جریان یک سخنرانی در تهران موضوع کشتار یهودیان را رد کرده بود.
هاشمی رفسنجانی سال ۱۳۴۹ هم در جریان یک سخنرانی در تهران موضوع کشتار یهودیان را رد کرده بود.
آیتالله علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی در همان سال ۱۳۷۷ با روژه گارودی دیدار کرد که این دیدار به منزله حمایت از ادعایی بود که گارودی در کتاب خود مطرح کرده بود.
«محمد خاتمی»، رییس جمهوری وقت ایران نیز گارودی را فردی «متفکر» و «مومن» معرفی کرده و گفته بود به دلیل رنجاندن غرب با تحقیقات خود، تحت پیگرد قانونی قرار گرفته است.
ابتدای دهه ۸۰ را باید نقطه عطفی در تاریخ انکار هولوکاست در ایران دانست؛ مقطعی که خامنهای به صراحت اعلام کرد ارقام مربوط به کشتار یهودیان در جریان واقعه هولوکاست اغراقآمیز هستند و برای جلب ترحم مردم دنیا، زمینهسازی برای اشغال فلسطین و توجیه جنایات صهیونیستها جعل شدهاند.
این سخنان چهار سال بعد، با به قدرت رسیدن احمدینژاد در ایران به یکی از اصلیترین پایههای سیاست خارجی جمهوری اسلامی تبدیل و در داخل ایران هم به برگزاری دهها نمایشگاه و انتشار صدها مطالب در رد این موضوع منجر شد که یکی از مهمترین نتایج آنها، تشدید موج یهودی ستیزی در آن دوران بود.
ناشران، سخنرانها، بنیانگذاران و نویسندگان این نمایشگاهها، مسابقات و مقالات هرچند ادعا داشتند در نقد و رد هولوکاست، نگاهی نژادی و مذهبی ندارند اما بررسی دهها مقاله منتشر شده در این دوران نشان میدهد که یهودی ستیزی در اغلب آنها موج میزند.
در این میان، سازمان صداوسیما به عنوان بزرگترین ارگان تبلیغاتی جمهوری اسلامی، نقش بسیار مهمی در آن دوران ایفا کرد و با ساخت چندین سریال، به تبلیغ علیه یهودیان و انکار هولوکاست به طور کاملا هدفمند و همسو در خدمت سیاست خارجی نظام در آن مقطع درآمد.
راهاندازی چندین سایت به منظور انکار هولوکاست و حتی سایتی در حمایت اقدامات نازیها و ترویج تفکرات آنها در ایران از دیگر اقدامات انجام شده در دوران دولت احمدینژاد بود که آن زمان با اعتراض نماینده کلیمیان در مجلس هم مواجه شد.
شبکه تلويزيونی «الجزيره» درباره فیلم «شکارچی شنبه» گفته است: بيانگر جنايات روزمره صهيونيستها عليه ملت فلسطين است. اين فيلم از سيطره يهوديان تندرو بر موسسهها و سازمانهای دولتی اسرائيل سخن میگويد.
پخش فیلم «شکارچی شنبه» از تلویزیون رسمی جمهوری اسلامی در سال ۱۳۹۰، از دیگر تلاشها و اقدامات برنامهریزی شده در صداوسیما علیه یهودیان در ایران به شمار میرود که این فیلم هم اعتراض هیات مدیره انجمن کلیمیان تهران را برانگیخت.
کارگردان این فیلم، «پرویز شیخطادی» است. شبکه تلويزيونی «الجزيره» درباره این فیلم نوشت: «اين فيلم ايرانی بيانگر جنايات روزمره صهيونيستها عليه ملت فلسطين است. اين فيلم از سيطره يهوديان تندرو بر موسسهها و سازمانهای دولتی اسرائيل سخن میگويد و اين مساله را بازگو میکند که چهگونه صهيونيستها به بهانه و حجت اجرای شريعت يهود، کشتار و قتل کودکان و انسانهای بیگناه را حلال میکنند.»
اکران عمومی شکارچی شنبه از اواسط مهر۱۳۹۰، با حمايت رسانههای دولتی، از قبيل صداوسيما، خبرگزاریها، برخی سايتها و روزنامهها آغاز شد. البته پيشتر برخی از طرفداران محتوا و انديشههای اين فيلم، شکارچی شنبه را صرفا به دليل مضمون ضد اسرائيلی و فارغ از احتمال موفقيت آن، شايسته معرفی به «اسکار» از طرف ايران میدانستند.
اکران فيلم در آن زمان در سينماهای ايران هم با حاشيههای فراوانی همراه شد و واکنشهای متفاوتی را برانگيخت. علیرغم ممانعت مسوولان «جشنواره فیلم فجر» با حضور این فیلم در جشنواره، با میانجیگری «محمدرضا رحیمی»، معاون اول محمود احمدینژاد که ماهیت آن را ضد صهیونیست میدانست، این فیلم در بیست و هشتمین جشنواره فیلم فجر (سال ۱۳۸۸) اکران شد.
رحیمی سال ۱۳۹۱ هم در «کنفرانس مبارزه با جرايم سازمانيافته فراملی» در تهران گفته بود: «توسعه و گسترش مواد مخدر ريشه در آموزههای غلط کتاب تلمود مربوط به صهيونيستها دارد که در اين کتابها آموزش داده میشوند چهگونه خون مردم را بمکند و چهگونه غيريهود را نابود کنند و چهگونه يک جنين در بطن يک مادر يهود پرورش داده شود.»
این اظهارات با واکنشهای تند جهانی همراه شد. اما رحیمی که خود را پیرو سیاستهای احمدینژاد میدانست، به این موضعگیریهای ضد یهود ادامه داد و ردپای مجموع این اقدامات خود را در جشنواره فیلم فجر سال ۱۳۸۸ نشان داد. در پی بیتوجهی داوران این جشنواره به فیلم شکارچی شنبه به خاطر ضعفهای عمدهای که داشت، «جواد شمقدری»، معاون سینمایی وقت وزارت فرهنگ و ارشاد بر آن شد در مراسم اختتاميه، جايزهای جديد با نام «جايزه حقوق بشر اسلامی» که پيشتر در مقررات جشنواره فجر پيشبينی نشده بود، به اين فيلم اهدا کند.
پس از پایان دولت محمود احمدینژاد هم موضوع نفی هولوکاست و یهودی ستیزی در دوران ریاست جمهوری حسن روحانی از سوی نهادهای وابسته به سپاه پاسداران و حاکمیت ادامه یافت تا جایی که انجمن کلیمیان تهران در سال ۱۳۹۵ در نامهای خطاب به «علی یونسی»، دستیار ویژه رییس جمهوری در امور اقوام و اقلیتهای دینی، از او درخواست کرده بود تا مقدمات لغو مسابقه بینالمللی کارتون هولوکاست در ایران را فراهم کند.
در این درخواست آمده بود که برگزاری چنین مراسمی باعث ایجاد جو نامساعد و تشویش در بین جامعه کلیمیان ایرانی میشود و بازتاب جهانی نامطلوبی در دیگر کشورها به دنبال خواهد داشت.
هدف اصلی مسابقات و نمایشگاههای کارتون هولوکاست که از سوی نهادهای نظامی و مذهبی و با حمایت مستقیم علی خامنهای در ایران هدایت و حمایت میشوند، نه واکنش به کارتونهای پیامبر اسلام در نشریات غربی بلکه نفی هولوکاست و موجودیت دولت اسرائیل است.
مسابقات و نمایشگاههای کارتون هولوکاست بخشی از یک فعالیت تبلیغاتی گستردهای هستند که از سوی نهادهای نظامی و مذهبی و با حمایت مستقیم علی خامنهای در ایران هدایت و حمایت میشوند.
مجوز، منابع مالی، محل برگزاری و دیگر امکانات مربوط به این مسابقات و نمایشگاهها از سوی نهادهای حاکمیتی و از مجرای سازوکارها و موسسات مختلف تامین میشوند اما مقامهای جمهوری اسلامی مدعی هستند این برنامهها را نهادهای مردمی برگزار میکنند.
هدف اصلی این مسابقات، نه واکنش به کارتونهای پیامبر اسلام در نشریات غربی بلکه نفی هولوکاست و موجودیت دولت اسرائیل است.
مضامین کارتونهای این مسابقات هم اغلب تحریک دشمنی علیه یهودیان و شهروندان اسرائیل است که در رسانههای زیادی هم تعدادی از آنها بازنشر شدهاند.
سال ۱۳۹۵، خبرگزاری فارس گزارش کرد که آیتالله علی خامنهای از برگزاری مسابقه بینالمللی کاریکاتورهای هولوکاست قدردانی و آن را «عالی» توصیف کرده است.
«همشهری» از جمله موسسات تبليغاتی وابسته به شهرداری تهران است که از حامیان مالی دور نخست چنین مسابقهای محسوب میشد.
ديگر تامين کننده و برگزار کننده دوره نخست این مسابقات، «خانه کاریکاتور ایران» بود که به گفته مديران اين موسسه، امکانات مالی آن از سوی شهرداری تهران تامين میشود.
مرکز فرهنگی و هنری «صبا» که محل نمايشگاه دور اول مسابقه هولوکاست بود، وابسته به «فرهنگستان هنر» است که يک موسسه کاملا دولتی محسوب میشود. مدیریت فرهنگستان هنر سالها با «میرحسین موسوی» بود اما در پی وقایع سال ۱۳۸۸ که در اعتراض به نتایج انتخابات ریاست جمهوری در ایران رخ داد، موسوی که نامزد معترض بود، از مقام خود برکنار شد و در حصر خانگی قرار گرفت. این حصر همچنان به قوت خود باقی است.
دوره دوم اين مسابقات نيز توسط «موسسه هنری و رسانهای اوج» و «موسسه فرهنگی شهدای انقلاب اسلامی» يا «مجموعه فرهنگی شهدای هفتم تير» (سرچشمه) حمايت مالی شد.
موسسه نخست از نظر مالی وابسته به سپاه پاسداران و موسسه دوم وابسته به سازمان تبلیغات اسلامی است.
موسسان و اداره کنندگان موسساتی مثل خانه کاريکاتور ايران، اوج و شهدای انقلاب اسلامی، همه از نيروهای معروف به «حزباللهی» و سرکوبگر در بخش فرهنگ هستند. اين نيروها در ايران به اعضای «حزب پادگانی» معروفند که از سوی بيت رهبری و نهادهای نظامی، امنیتی و انتظامی در هرگونه عمليات خود حمايت میشوند.
در کنار پخش فیلمها و سریالهای ضد یهود و نافی هولوکاست از سوی صداوسیما و برگزاری برنامههای مختلف از سوی نهادهای مذهبی و حاکمیتی، اتاق فکرها و مراکز پژوهشی وابسته به این نهادها نیز طی این سالها مقالات متعددی در زمینه یهودی ستیزی و نفی هولوکاست در ایران منتشر کردهاند.
نشریات صداوسیما که از دیگر ابزارهای رسانهای جمهوری اسلامی و از مهمترین نهادهای زیر نظر علی خامنهای محسوب میشوند، در آن زمان برای پمپاژ یهودی ستیزی و انکار هولوکاست در ایران فعالیت میکردند که در حال حاضر این فعالیتها تا حدود قابل توجهی فروکش کردهاند.
بررسی آرشیو نشریات این سازمان نشان میدهد که بیش از ۴۰ عنوان مقاله یا گزارش با موضوع یا مرتبط با یهود، اسرائیل یا هولوکاست در آنها منتشر شده است.
فصلنامه «مطالعات تاریخی»، وابسته به «موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی» که از سوی وزارت اطلاعات اداره میشود، در کنار سایر نهادها، یک سال پس از طرح ادعای جنجالبرانگیز محمود احمدینژاد، در اقدامی کم سابقه، ویژهنامهای با عنوان «هولوکاست» منتشر کرد.
این موسسه سال ۱۳۶۷ راهاندازی شده است که انتشار کتاب خاطرات ارتشبد «حسین فردوست» و کتاب «زرسالاران یهودی و پارسی، استعمار بریتانیا و ایران»، نوشته «عبدالله شهبازی» از مهمترین تولیدات آن محسوب میشوند.
کتاب زرسالاران یهودی و پارسی که در پنج جلد منتشر شده است، در سال ۱۳۸۵ در ایران به عنوان «کتاب سال» جمهوری اسلامی برگزیده شد.
«سازمانهای یهودی - صهیونیستی در ایران» از دیگر کتابهای منتشر شده این موسسه است که در معرفی آن آمده تلاشی است به منظور معرفی تکاپوی اسرارآمیز سازمانها و شبکههای یهودی و صهیونیستی.
روی جلد کتاب سازمان های یهودی-صهیونیستی در ایران
در این کتاب اسنادی دیده میشوند که ادعا دارند همگرایی مجامع یهودی با برنامهها، فعالیتها و اهداف صهیونیستی در ایران، به ویژه موضوع انتقال یهود به فلسطین و جمعآوری اعانه برای اسرائیل را نشان میدهند.
مهمترین سازمانهای یهودی که در کتاب به آنها اشاره شده است، عبارتند از: «آلیانس»، «تشکیلات صهیونیست ایران»، «آژانس یهود» (سخنوت)، «خلوتص»، «انجمن فرهنگی اوتصر هتورا» (گنج دانش)، «سازمان ارت»، «انجمن کلیمیان تهران»، «صندوق ملی یهود»، «سازمان بانوان یهود ایران»، «سازمان جوانان هاتف»، «کانون فرهنگی کوروش کبیر»، «کانون کرمل» و «باشگاه وایزمن».
تمامی این کتابها و مقالات زمانی که شهبازی مدیریت این موسسه را برعهده داشت، منتشر شدهاند. یکی از این کتابها که «پس پرده هولوکاست» نام دارد، به طور علنی موضوع کشتار یهودیان را انکار کرده است.
شهبازی که عضویت در «حزب توده ایران» یکی از مهمترین نقاط پرونده سیاسی او محسوب میشود، سال ۱۳۶۱ از سوی سپاه پاسداران به همراه سایر اعضای حزب توده دستگیر و سپس آزاد شد. او شش سال بعد همین موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی را بنیان گذاشت که در حال حاضر دفتر اصلی آن در خانه سابق «حبیبالله کهینم» واقع شده است که سال ۱۳۵۷ مجبور به خروج از ایران شد و «ستاد اجرایی فرمان امام» این خانه را توقیف کرد.
«عبدالله شهبازی»، عضو سابق حزب توده، از تاثیرگذارترین تئوریسینهای توطئه در ایران است.
از حبیبالله کهینم اطلاعات زیادی در دست نیست. اما به نظر میرسد یکی از یهودیان ایرانی باشد که در پی انقلاب سال ۱۳۵۷ مجبور به مهاجرت از ایران شد.
شهبازی همچنین در سال ۱۳۷۴ به دستور آیتالله علی خامنهای، «مرکز اسناد بنیاد مستضعفان و جانبازان» را تحویل گرفت و آن را با نام «موسسه تخصصی مطالعات تاریخ معاصر ایران» تجدید سازمان داد.
تمرکز اصلی این موسسه، گردآوری و پژوهش در اسناد و مدارک دوران «قاجار» و «پهلوی» است و در یکی از مقالات آن نوشته شده است یهودیان در دوره پهلوی از مهمترین حامیان اسرائیل در ایران محسوب میشدند.
فصلنامه «مطالعات تاریخی»، وابسته به موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی اما در این میان با انتشار ویژهنامهای در انکار هولوکاست، نقشی پر رنگتر و گستردهتری در این زمینه ایفا کرده است.
در نخستین مقاله مفصل این فصلنامه به صراحت آمده است: «هولوکاست به صنعتی پرسود برای یهودیان و صهیونیستها تبدیل شده است؛ صنعتی که مبنای آن بر دروغ و بافتههای غیرقابل قبول بنا شده و از طریق تبلیغات به آن دامن زده میشود و با قدرت سرکوبگر دستگاههای قضایی از آن حمایت میشود.»
در فصلنامه «مطالعات تاریخی»، وابسته به موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی در انکار هولوکاست آمده است: هیتلر در سیاستها و اعتقادات خود و نیز آلمان هیتلری در جهتگیریهای خود اصولاً به دنبال کشتار یهودیان نبوده است.
در مقاله دیگری که در این فصلنامه منتشر شده، با حمله به یهودیان ساکن آلمان و دفاع از برخی اقدامات «آدولف هیتلر» آمده است: «ادعاهای یهودیان و حامیان هولوکاست درباره سیاستهای رایش سوم برای سرکوب یهودیان و کشتار جمعی آنها به هیچوجه قابل پذیرش نیست. چرا که هیتلر در سیاستها و اعتقادات خود و نیز آلمان هیتلری در جهتگیریهای خود اصولاً به دنبال کشتار یهودیان نبوده است.»
این مقاله همچنین ادعا کرده است: «سازمانها و رهبران مهم یهودیان و صهیونیستها در دوران فعالیت سیاسی هیتلر، در به قدرت رسیدن و اجرای سیاستهایش با وی همکاری و هماهنگی فراوانی داشتهاند تا حدی که میتوان سیاست هیتلر درباره یهودیان را کاملاً هماهنگ با خواستههای رهبران یهودی و صهیونیست دانست.»
سومین مقاله این فصلنامه هم تلاش کرده است موضوع کشتار شش میلیون یهودی را زیر سوال ببرد که در اینباره به صراحت نوشته است چنین جمعیت انسانی در جریان جنگ دوم جهانی از سوی نازیها کشته نشدهاند.
در چهارمین مقاله این فصلنامه، وجود «اردوگاههای مرگ» در نظام نازیها انکار شده و آمده است: «اندک اسناد واقعی باقیمانده – و نه شهادتهای سراسر کذب و ضد و نقیض- به خوبی نشانگر آن هستند که اردوگاهها اماکنی بودند برای نگهداری گروههایی که حکومت آلمان از ناحیه آنها - به ویژه در شرایط بحرانی جنگ - احساس خطر میکرد؛ به علاوه استفاده ارزان از انرژی کار آنها و بعضا ترانزیت آنها به مناطق دورتر یا خارج از متصرفات نازیها و نه کشتار نظاممند عدهای خاص.»
این فصلنامه در مقالهای دیگر، نگاهی به فیلم «شوآه»، ساخته «کلود لانزمان» انداخته و نوشته است: «یکی از سرسختترین مدافعان داستان هولوکاست است... و همگی مستندات مطرح شده در این فیلم درباره کشتار یهودیان غیر قابل اعتماد هستند.»
فصلنامه مطالعات تاریخی چند مقاله ترجمهای دیگر در ویژهنامه خود منتشر کرده است تا ثابت کند که هوکاست، افسانهای بیش نیست.
انتشار این ویژهنامه در سال ۱۳۸۵ مقدمهای بر انتشار دهها مقاله و گزارش دیگر در نشریات آن زمان در جمهوری اسلامی شد که همگی آنها از سوی روحانیون شیعه حمایت مالی و معنوی میشدند.
در همان سال هم «مرکز اسناد انقلاب اسلامی» که مدیریت آن را «روحالله حسینیان»، یکی از محافظهکاران تندرو نزدیک به محمود احمدینژاد برعهده داشت، کتابی با عنوان «جایگاه هولوكاست در پروژه صهیونیسم (اسطوره یا واقعیت)» منتشر کرد که کاملا در خدمت گفتمان آن زمان سیاست خارجی جمهوری اسلامی بود.
جلد کتاب «جایگاه هولوكاست در پروژه صهیونیسم»
این مرکز در سال ۱۳۶۰ با هدف تدوین تاریخ انقلاب اسلامی و جمعآوری اسناد و مدارك مربوط به آن در ایران راهاندازی شده است.
کتابی که این مرکز منتشر کرد، از هولوکاست به عنوان اسطورهای نام برده است که برای اولین بار در برخی محافل صهیونیستی در امریكا در سال ۱۹۴۲ میلادی مطرح شد و با گذشت زمان ابعاد گستردهتری یافت: «تبلیغات حساب شده نهادها و مجامع قدرتمند و ذینفوذ صهیونیستی توانستند تحریفهای یک رویداد تاریخی را به عنوان واقعیتی غیرقابل انکار به افکار عمومی القا نمایند.»
این کتاب همچنین ادعا کرده است: «هولوکاست تا زمان شکلگیری دولت اسرائیل در سال ۱۹۴۸، از طریق ابزارهای رسانهای و فعالیت سازمانهای یهودی در حد بهرهبرداریهای سیاسی مطرح بوده و تا پیش از سال ۱۹۶۷ کمتر از آن در قالب اسطورهای یاد میشده است. اما پس از قدرتیابی اسرائیل در جنگ با اعراب، از سال ۱۹۶۷ جایگاه اسطورهای یافت و از این جایگاه توانست به تقویت نظام سیاسی اسرائیل کمک نماید.»
این کتاب اضافه کرده است: «هولوکاست در جایگاه یک رویداد تاریخی تحریف شده، به تحقق اصلیترین ایدئولوژی صهیونیسم (بازگشت به فلسطین) کمک کرده و در جایگاه اسطورهای مبتنی بر شبه واقعیتها، نقش تثبیت و استمرار دولت صهیونیستی و تقویت جایگاه یهودیان در جهان را داشته است.»
دو سال بعد، یعنی در سال ۱۳۸۷، نشریه «پژوهشهای حقوقی» مقالهای با عنوان «جرمانگاری انکار هولوکاست: مطابق یا مغایر حقوق بشر؟» منتشر کرد تا نشان دهد جرمانگاری انکار هولوکاست، یکی از موارد محدود کننده آزادی بیان در جهان است.
این مقاله نوشته بود: «در واقع قوانین انکار هولوکاست در کشورهایی وجود دارند که احزاب نازی، حکومتهای دست نشانده نازی و دولتهای فاشیست متحد نازیها اقدام به نسل کشی و جنایت علیه حقوق انسانی یهودیان، کولیها و دیگر اقلیتها میکردند و از اینرو، از حمایت همراه بـا حسن نیت مردم برخوردار شدهاند.»
در این مقاله ادعا شده بود: «فعالیتهای احزاب نئونازی کـه همراه با انکار هولوکاست است، برخی از دولتهای اروپایی، بهخصوص آلمان را از ترس اوجگیری فعالیتهای نژادپرستانه، به سوی جرمانگاری انکار این واقعه وا داشته است.»
در سال ۱۳۸۸، حجم این دسته از مقالات در نشریات پژوهشی و تحقیقاتی مراکز وابسته به قدرت افزایش بیشتری یافت.
فصلنامه «مطالعات اسلامی» از جمله نشریاتی بود که تابستان سال ۱۳۸۸ با انتشار مقالهای ادعا کرد که یهودیان در موضوع هولوکاست دچار تناقض هستند: «تناقضی آشکار میان حرمت بخشیدن به هولوکاست و کشته شدگان یهود و گناهکار دانستن آنان توسط یهودیان وجود دارد؛ به طوری که مفسران یهودی عمدتاً معتقدند کشته شدگان جنگ جهانی دوم به دلیل نافرمانی خداوند و نقض قوانین الهی، مستوجب عذاب الهی شدند.»
در این مقاله آمده بود بسیاری دیگر از یهودیان در آن زمان تلاش نکردند تا همکیشان خود را از اردوگاههای نازیها نجات دهند.
این مقاله به طور خاص تلاش کرده بود نشان دهد میان حرمت بخشی به کشته شدگان یهود از یک طرف و معصیتکار دانستن و همچنین کمک نکردن برای رهایی آنها در طی جنگ جهانی دوم تناقضهایی وجود دارد.
سال ۱۳۹۱ نیز «دانشگاه تهران» در اقدامی کمسابقه، در یکی از فصلنامههای خود به نام «سیاست»، مقالهای در انکار هولوکاست منتشر کرد و در آن به یهودیان به شدت تاخت.
این مقاله یهودیان را قومی «فاسد» خوانده بود که در هر جامعهای حضور داشته و مروج «فساد» بودهاند و دنبال امتیازهای ویژه هستند.
در این مقاله آمده بود که یهودیان به جای این که به خاطر بد رفتاریها و ناهنجاریهای اجتماعی، خود را ملامت کنند، دست به تحریف حقایق و واقعیتهای تاریخی زدهاند و با مظلومنمایی، همه ملتها را به یهودیستیزی و دشمنی با قوم یهود متهم میکنند.
این مقاله از مساله هولوکاست به عنوان تازهترین پروژه یهودیان در مظلومنمایی نام برده و نوشته بود که هدف از اجرای چنین برنامهای این بود که نشان داده شود یهودیان قومی آواره در جهان هستند و رفع این ظلم تاریخی جز از طریق تخصیص وطن و تاسیس دولت یهودی امکانپذیر نخواهد بود.
در ادامه این مقاله چنین ادعا شده بود که صهیونیستها با توسل به چنین بهانهای، توانستند جنگ جهانی اول را به جریان انداخته و از این طریق، سرزمین فلسطین را به اشغال خود درآورند و با راهاندازی جنگ جهانی دوم، مقدمات «مشروعیت» حضور خود در این سرزمین را با «پروژه هولوکاست» تکمیل کردند.
این فصلنامه در سال ۱۳۸۶ هم مقالهای با عنوان «ریشههای ایدئولوژیکی و تاریخی شكست طرحهای صلح خاورمیانه» منتشر و در آن ادعا کرده بود: «یهودیان هستند که براساس تعالیم دینی خود اسرائیل را هدایت میکنند.»
این مقاله را میتوان یکی از مصادیق بارز متون منتشر شده در جمهوری اسلامی با هدف یهودیستیزی در ایران برشمرد که سراسر حمله و طرح بسیاری از ادعاهای جنجالبرانگیز علیه پیروان این دین و متهم کردن آنها به همکاری با اسرائیل است.
فصلنامه «سیاست» دانشکده حقوق و علوم سیاسی این دانشگاه هم زمستان سال ۱۳۹۸ مقالهای با عنوان «یهود و سینمای کودک» منتشر کرد و نوشت: «اندیشه یهودیت جدید با صهیونیسم یکی است.»
این فصلنامه با بررسی چند انیمیشن کودکان، تلاش کرده بود نشان دهد یهودیان با استفاده از رسانه و سینما میخواهند خود را مظلوم جلوه داده و اندیشه «مسیحاگرایی» را ترویج کنند که همان اندیشه یکی بودن مسیحیت و یهودیت است.
بدگمانی تاریخی و سیاسی به یهودیان
بدگمانیهای اجتماعی، سیاسی و امنیتی به یهودیان در ایران سابقه دیرینهای در نظام فرهنگی و اجتماعی ایرانیان دارد. پس از مستقر شدن نظام شیعی در این کشور و تضاد، تقابل و دشمنی با اسرائیل، این پدیده طی ۴۰ سال گذشته پررنگتر از هر زمان دیگر شده است و نهادهای مذهبی، حاکمیتی، سیاسی و امنیتی بر آتش این بدگمانیها میدمند.
از نظر عموم نهادهای سیاسی و امنیتی در جمهوری اسلامی، یهودیان ساکن ایران به طور بالقوه، همسو و همراه و در خدمت اسرائیل و یهودیان هستند و نه تنها نباید به آنها اطمینان کرد بلکه فعالیتهای آنها همواره باید زیر ذرهبین قرار داشته باشد.
همین تئوری توطئه هم بنیان اصلی رویارویی رسمی روحانیون شیعه با یهودیان ساکن ایران را تشکیل داد و مقدمه بسیاری از بدبینیها، محرومیتها، تبعیضها و حتی بازداشتها و زندانها علیه پیروان این دین در شهرهای مختلف شد.
سپاه پاسداران و وزارت اطلاعات به همراه چندین نهاد اطلاعاتی و امنیتی دیگر را با نهادهای مذهبی و حاکمیتی که در عرصه اسلام سیاسی یا حاکمیتی فعال هستند، باید مهمترین نهادهای یهودی ستیز در ایران نام برد که به روشهای مختلف این سیاست خود را به اجرا میگذارند.
سپاه پاسداران بانی و حامی بسیاری از تشکلهای ضدیهود و ضد اسرائیل در ایران است .
همین رویکرد امنیتی در سال ۱۳۷۷ منجر به بازداشت ۱۳ یهودی در شیراز به اتهام «جاسوسی» برای اسرائیل شد که در آن زمان واکنشهای تند جهانی را برانگیخت و پس از برگزاری دادگاه و صدور احکام زندان، به تدریج از زندان آزاد شدند.
همه این افراد بازداشت شده مدتی بعد از ایران رفتند و در اسرائیل و امریکا اقامت گزیدند اما خانوادههای آنها در ایران هنوز تحت فشار هستند. به همین دلیل هیچیک از این افراد در دو دهه اخیر با رسانهها درباره بازجوییها و شکنجههایی که در زندان تجربه کرده، صحبت نکردهاند.
سپاه پاسداران هم در مقالهای که پاییز سال ۱۳۸۹ در فصلنامه «آفاق امنیت» منتشر کرد، به خوبی پرده از این بیاعتمادی عمیق مقامهای جمهوری اسلامی به یهودیان ساکن ایران برداشت و به طور تلویحی آنها را طعمه خوبی برای سرویسهای جاسوسی اسرائیلی معرفی کرد.
در این مقاله آمده بود: «یكی از پایههای توانمندی شبكههای اطلاعاتی و جاسوسی رژیم صهیونیستی، ارتباط و همکاری با اقلیتهای قومی مذهبی در کشورهای مختلف است. اصولا اقلیتها از جایگاهی بالا در ایدئولوژی صهیونیسم و فلسفه عملی آن برخوردارند و پراکندگی اقلیتها در سرزمینهای گوناگون نیز بستری مناسب و عاملی تاثیرگذار در این زمینه بوده است.»
این مقاله ادعا کرده بود: «صهیونیسم در پوشش دفاع از اقلیتها، درصدد است تاسیس اسرائیل را به عنوان کشوری براساس نژاد و مذهب و تلاش برای ایجاد کشورهای مشابه کوچک با بهرهبرداری از موضوع اقلیتهای قومی مذهبی توجیه کند.»
از سپاه پاسداران همچنین به عنوان بانی و حامی گروهی از نهادها و تشکلهای ضدیهود و ضد اسرائیل در ایران نام برده میشود. اما این نهاد نظامی رد پایی واضح در این زمینه از خود برجا نگذاشته است و ترجیح میدهد این نفرت پراکنی را به طور غیرمستقیم دنبال نکند.
سایت محافظهکار «مشرقنیوز» از جمله سایتهای پوششی سپاه پاسداران است که سال ۱۳۹۰ به نقل از یک مقام امنیتی ادعا کرده بود: «سازمان جاسوسی موساد در اسرائیل تلاش بیهودهای در تماس با برخی یهودیان ایران داشته است تا آنها را به همراه تعدادی از یهودیان دیگر در کشورهای عربی به سرزمینهای اشغالی انتقال دهد.»
در کنار سپاه پاسداران، گروه دیگری از سازمانهای اسلامی، تبلیغاتی و سیاسی پشت پرده یهودی ستیزی سازمان یافته در ایران قرار دارند و مطالب بسیاری در سایتهای تقریبا بینام و نشان خود در این زمینه منتشر میکنند.
فعالیت آزادانه دهها سایت علیه یهودیان و اسرائیل در ایران که طی سالهای اخیر فعالیت برخی از آنها متوقف شده است یا با شکل و شمایل و نام دیگری فعالیت خود را ادامه میدهند، از جمله مصادیق چنین سیاست پنهان و زیرپوستی جمهوری اسلامی علیه یهودیان است.
«اندیشکده مطالعات یهود» یکی از همین سایتها محسوب میشود که به طور آزادانه در ایران مشغول تولید محتوای ضد یهود است.
این سایت با انتشار دهها مقاله، تلاش کرده است نشان دهد دین یهود رابطه مستقیمی با «فراماسونرها»، «شیطانپرستها» و «بهاییان» دارد.
بخش مهمی از این سایت مربوط به انتشارات مقالاتی با عنوان «فتنههای یهود» است که بسیاری از وقایع تاریخی در اسلام و ایران را مرتبط با یهودیها دانسته و آنها را متهم به دست داشتن در این وقایع کرده است.
دامنه این نفرتپراکنیها از سوی این سایت تا جایی پیش رفته که مقالهای با عنوان «نقش عقلانیت غربی یهودی در شهادت سردار سلیمانی» منتشر کرده و کشته شدن این فرمانده سپاه «قدس» را به نوعی به یهودیان مرتبط کرده است.
در این سایت همچنین چندین مقاله درباره یهودیان مخفی و «مسلمانان صهیونیست» منتشر شده است. سالها است این دو موضوع وارد ادبیات سیاسی گروهی از مقامهای جمهوری اسلامی و به ابزاری برای حذف رقبا، مخالفان و گروهی از فعالان مدنی و سیاسی تبدیل شده است.
«آنوسی» یا «آنوسیم»، (یهود مخفی) به معنی «مجبور شدگان» است که در شرع یهودی (هلاخا)، کلمهای حقوقی است برای اطلاق یهودیانی که مجبور به ترک غیر اختیاری آیین یهودیت شدهاند ولی همه تلاش خود را میکنند تا در شرایط اجبار به آیین یهودی خود پایبند باشند.
در واقع، آنوسی نامی است برای اشاره به سرکوب. آنوسیها کسانی هستند که به خاطر سرکوب یهودستیزان در ایران، وادار به گرویدن به اسلام میشوند. در واقع، تحت همان شرایطی که اسلام تقیه را مجاز میشمارد، یهودیان باید بین گرویدن به اسلام یا نابودی انتخاب میکردند.
سال ۱۳۸۹ مقالهای در مجله «پژوهشهای تاریخی دانشگاه سیستان و بلوچستان» منتشر شد که موضوع آن، تغییر دین اجباری یهودیان یا همان آنوسیها در ایران بود.
این مقاله با حمله به یهودیان در صدر اسلام و اشاره به اختلافات تاریخی این دو دین نوشته بود: «جنگافروزی و تفرقهافكنی، توطئهچینی و فتنهانگیزی، شبهپراكنی و نفاق از مهمترین اقدامات سیاسی و فرهنگی یهود در زمان پیامبر بود.»
این مقاله ادامه داده بود که در صدر اسلام نیز گروهی از یهودیان به ظاهر مسلمان شده بودند و با نفوذ در جامعه مسلمانان، قصد داشتند به عنوان مشاور، بر حاكمان سیاسی اعمال قدرت كنند و با تامین مطالب مورد نظر قصهگویان، بر افکار عمومی و حكومت اسلامی تاثیرگذار باشند.
در دوره ۴۰ ساله حکومت روحانیون شیعه در ایران نیز موارد قابل توجهی دیده میشود که گروهی از سیاستمداران از سوی مخالفان یا نزدیکان خود یهود مخفی معرفی شدهاند. محمود احمدینژاد، رییس دولتهای نهم و دهم یکی از جنجالیترین این چهرهها است که با چنین عنوانی مورد خطاب قرار گرفته است.
زمزمه یهود مخفی بودن احمدینژاد از سال ۱۳۸۸، پس از علنی شدن اختلافهایش با آیتالله علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی در برخی محافل سیاسی و رسانههای محافظهکار آغاز شد و چند سال بعد «عبدالرضا داوری»، یکی از مشاوران سابق او به صراحت نوشت که احمدینژاد یهود مخفی است.
«مهدی خزعلی»، فرزند شیخ «ابوالقاسم خزعلی»، از روحانیون تندرو شیعه اخیرا مدعی شده بود که علت مخالفت آیتالله علی خامنهای با واردات واکسن از امریکا و بریتانیا، به خاطر توصیه پزشکان یهود مخفی و کار صهیونیستها بوده است.
خزعلی همچنین ادعا کرده بود احمدینژاد هم یهود مخفی بوده که ماموریت آنها، ویران کردن ایران و جهان است.
او همچنین خانواده «علی لاریجانی» را یهود مخفی دانسته و ادعا کرده بود: «ویروس کرونا را یهودیان تولید کردهاند تا واکسنهای ساخت خود را بتوانند در سراسر جهان به فروش برسانند.»
لاریجانیها که خانوادهای قدرتمند در جمهوری اسلامی بودند، به تازگی مورد غضب آیتالله علی خامنهای قرار گرفته و به طور رسمی از مهمترین نهادهای قدرت کنار گذاشته شدهاند.
از عبدالله شهبازی، تاریخپژوه که گفته میشود عضو سابق وزارت اطلاعات بوده است، به عنوان یکی از کسانی در ایران نام برده میشود که سهم بسیاری در گسترش یهودی ستیزی در ایران داشته است.
بسیاری از آثار شهبازی با حمایت نهادهای وابسته به حاکمیت منتشر شدهاند و ارجاع اغلب مقالاتی که علیه یهودیان و اسرائیل در مجلات جمهوری اسلامی منتشر میشود، به آثار او است که در ۴۰ سال اخیر انتشار یافتهاند.
شهبازی یکی از نخستین افرادی است که موضوع یهود مخفی بودن «محمود خاوری»، از مدیران بانکی دولت محمود احمدینژاد را مطرح کرده بود.
خاوری، مدیرعامل پیشین «بانک ملی ایران» که به «اختلاس» متهم شد، توانست از ایران متواری و در کانادا ساکن شود.
گفته شده که خاوری حامیان بسیار قدرتمندی در بیت آیتالله خامنهای داشته که توانسته بود به راحتی از ایران متواری شود. اما شهبازی ادعا کرده بود که نام خاوری (مشرقی) شکل ایرانی شده نام «میزراحی» (مشرقی) است که نام فامیلی شناخته شده یهودیان در ایران است و فرضیه یهود مخفی بودن خاوری بسیار جدی است.
نزد مقامهای جمهوری اسلامی و رسانههای آنها، خراسان مهد یهودیان مخفی در ایران است که به آنها «جدیدالاسلام» هم گفته میشود.
«محمدرضا فاکر»، عضو فقید مجلس خبرگان رهبری از مشهد، از جمله روحانیونی بود که سال ۱۳۸۷ درباره یهودیان مخفی در این شهر یک سخنرانی داشت.
فاکر در این سخنرانی گفته بود که یهودیان تازه مسلمان شده در محلهای به نام «جدیدیها» در مشهد ساکن بودهاند که به تدریج در سراسر ایران پراکنده شدند.
«آیت الله فاکر»، وسط، یکی از مبلغین تئوری «یهود مخفی» بود.
منظور او از جدیدیها، یهودیان تازه مسلمان شدهای بودند که جدیدالاسلام شمرده میشدند. این یهودیان حدود ۱۵۰ سال قبل اعلام مسلمانی کردند و مدتی در آن منطقهای که بودند، به عنوان مسلمان جا افتادند. بعد از آنجا هجرت کردند و با مسلمانان دیگر مخلوط شدند.
فاکر در این سخنرانی ادعا کرده بود که «دشمنان اسلام» برای این که بتوانند در میان مسلمانان و جامعه مسلمین نفوذ کنند، از این یهودیان خواسته بودند تا به ظاهر مسلمان شوند تا بتوانند برنامههای خود علیه جامعه مسلمین را به اجرا بگذارند و جریان بهاییت در ایران را تقویت کنند.
او در این سخنرانی از «عباس امیرانتظام» به عنوان یک یهودی مخفی نام برده بود. امیرانتظام وزیر خارجه دولت موقت بود و به اتهام «جاسوسی» دستگیر و سالها در ایران زندانی شد. بعدها مشخص شد که اتهامات مطرح شده علیه او صحت نداشتهاند.
فاکر در ادامه ادعای خود گفته بود: «امیرانتظام پسر میرزا یعقوب، رفوگر بازار تهران بود که در اصل یهودی بوده است؛ از آن یهودیهای جدیدالاسلام! سپس بهایی شد و بعد از ۱۵ خرداد اعلام مسلمانی کرد. بعد از آن، ٢٢ بهمن رسماً به اداره ثبت مراجعه و نام خودش را بهعنوان یک مسلمان ثبت کرد. این میرزا یعقوب بهایی، رفوگر بازار تهران اسم پسرش را عباس گذاشت. او فامیلیش را هم تغییر داد به امیرانتظام. بعد به طرقی که در این امور طبیعی است، سخنگوی دولت موقت شد! و طبعاً شد از پرچمداران انقلاب تا وقتی که دستگیر شد.»
این روحانی محافظهکار در بخش دیگری از سخنان خود ادعا کرده بود که گروهی از ماموران وزارت اطلاعات که در قتلهای زنجیرهای دست داشتهاند نیز اجدادشان یهودی و پدرانشان بهایی بوده و خودشان اظهار مسلمانی میکردهاند: «یعنی یهودیان یا بهاییان جدیدالاسلام!»
این روحانی همچنین ادعا کرده بود: «من به این نتیجه رسیدهام که هماکنون لااقل در حدود ۱۰۰ هزار نفر {یهودیان مخفی} از این افراد در جامعه پخش هستند که یهودی بودهاند، بعداً بهایی شدهاند و اینک متظاهر به اسلام هستند و بهعنوان مسلمان در جامعه ما پراکندهاند.»
این ادعای فاکر را «اندیشکده مطالعات یهود» به شکل دیگری با انتشار مقالهای مطرح کرده و مدعی شده بود: «یهودیان مخفی با نوعی پنهانکاری که از کودکی به فرزندان خود آموزش میدهند، همانند یک سازمان اطلاعاتی پیشرفته عمل میکنند. این تاکتیک مخصوص یهودیان مشهد و کاشان نبوده و یهودیان تهران، اصفهان، یزد، شیراز، همدان، و... نیز از این شیوه استفاده کردهاند. اما سوال مهمی که وجود دارد، این است که یهودیان مخفی چه شدند؟ این افراد و خانوادهها در ایران پس از انقلاب به کجاها نفوذ کردند؟ آیا برای گزینشها به این موارد توجه میشود؟»
این اندیشکده همچنین بخشی با عنوان پرونده «موششناسی» دارد که هدف آن، شناخت و معرفی شخصیتهای موثر، نفوذی و فتنهگر داخلی و خارجی اعلام شده که نقشآفرینیهای مخفی آنها برای عموم ناشناخته مانده است.
در این پرونده نام افرادی همچون «امیرعباس هویدا»، «امیر اسدالله عَلَم»، «علیاصغر حکمت»، «علینقی عالیخانی»، «شجاعالدین شفا، خاندان «نمازی»، «خشایار دیهیمی»، «محمدسعید حنایی کاشانی» و «همایون صنعتیزاده» دیده میشود.
بنیاد تاریخپژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی همسو با این اندیشکده، با انتشار مقالهای با عنوان «یهودیان و تحریف تاریخ معاصر»، حملات تندی به یهودیان ساکن ایران کرده و نوشته بود که آنها به خاطر زندگی در داخل حاکمیت مسلمانان، جمعیت اندک و نداشتن امکانات رسانهای، نمیتوانند همچون سایر یهودیان در جهان در زمینه تحریف تاریخ فعال باشند.
این بنیاد ادعا کرده بود پس از بررسی فعالیت یهودیان ایران، به این نتیجه رسیده است که آنها تلاش میکنند چهرهای مظلوم از خود ارایه دهند، نقش یهودیان در سرنگونی رژیم پهلوی را پررنگ کنند و بگویند که نقش بهسزایی در ایران داشتهاند.
این بنیاد پس از بررسی چند کتاب و مقاله یهودیان خارج از کشور درباره یهودی ستیزی در ایران، ادعا کرده بود که این مطالب فاقد سند و مدرک معتبر هستند و اسناد میگویند که یهودیان ایران رابطه خوبی با حکومت پهلوی و اسرائیل داشتهاند.
«موسسه مطالعات و بررسیهای راهبردی بعثت» یکی دیگر از نهادهای تقریبا نوپا در ایران است که سال ۱۳۹۱ راهاندازی شد و هدف خود را این گونه تعریف کرد: «جستارهای خود را بر یهود به عنوان کینهتوزترین دشمن مومنان در دو بعد تبارشناسی و جریانشناسی این قوم عنود در تاریخ اسلام و صهیونپژوهی به عنوان تبلور سازمان یهود در تاریخ معاصر متمرکز کرده است.»
«مهدی طائب»، برادر «حسین طائب»، رییس سازمان اطلاعات سپاه پاسداران به عنوان رییس هیات مدیره این موسسه در راس فعالیتهای یهودیستیزانه قرار دارد.
«مهدی طائب» رییس هیات مدیره موسسه یهودیستیز «بعثت» است.
این موسسه در دو بخش «صهیون پژوهی» و «جریان شناسی»، تاکنون چندین نشست علیه یهودیان و اسرائیل برگزار کرده است.
این موسسه همچنین دورههای آموزشی با عنوان صهیون پژوهی، تاریخپژوهی و جریانشناسی برگزار میکند.
یکی از دورههای آموزشی این موسسه با عنوان «انحرافگری یهود»، اردیبهشت ۱۳۹۷ در مرکز آموزش آیتالله «سعیدی» سپاه استان قم برگزار شد که نشان از پیوند مستحکم این موسسه با فرماندهان ارشد سپاه داشت.
کتاب «یهود ستیزی: واقعیت یا دستاویز سیاسی»، یکی از محتوای تولید شده از سوی این موسسه است که ادعا کرده بود ریشه یهودی ستیزی در برخی کشورها ناشی از اعتقاد، رفتار و اهداف سیاسی و اقتصادی یهودیان است و به طور تلویحی هم از این آزار و اذیتها حمایت کرده بود.
این موسسه پنج سایت زیرمجموعه دارد که «صهیونپژوهی خیبر» از مهمترین آنها است و مسوولیت اصلی تولید محتوا علیه یهودیان و اسرائیل را برعهده دارد.
این پایگاه اطلاعرسانی علاوه بر معرفی برخی از مخالفان دولت اسرائیل در ایران و جهان، چندین کتاب ضد یهود و ضد اسرائیل هم به مخاطبان خود معرفی کرده است.
پیوند زدن کامل دین یهود با اسرائیل از دیگر فعالیتهای این سایت محافظهکار است که همسو با نگاه کلان روحانیون شیعه در ایران، معتقد است علتهای متفاوتی برای یهود وجود دارد که از نابودی بترسد اما یکی از این موارد، ریشه داشتن این رژیم در دل «شیطان» است: «ریشههای فاسد این رژیم غاصب و کودککُش از دل شیطان برخاسته شده و به همین جهت هیچگاه نمیتواند استوار و ثابت قدم باشد.»
این سایت همچنین در مقالهای دیگر نوشته است: «موسیقی، تئاتر و سینمای امروز ایران دارای فضایی ناشایست و زننده است و چنین فضاهایی مشخصاً در خدمت به یهود و در حال دور سازی جامعه اسلامی از اهداف خویش است.»
پایگاه اطلاعرسانی «موعود»، از دیگر سایتهای فعال در حوزه موعودگرایی و مطالعات مربوط به زمینهها و نشانههای ظهور امام دوازدهم شیعیان است که بیش از هزار و ۶۰۰ مقاله، گزارش و خبر در ارتباط با یهودیان ایران و جهان منتشر کرده است.
این سایت در مقالهای با عنوان «یهودیان و گسترش بابیگری و بهاییگری» نوشته است: «پدیده یهودیان مخفی (انوسیها) و نقش ایشان در پیدایش و گسترش بابیگری و بهاییگری، عامل مهمی در تحولات معاصر ایران است.»
این سایت نوشته است : «بهاییان از بدو پیدایش تا به امروز، همواره از جهودان ممالك استفاده كرده، آنها را بهایی كردهاند. میدانیم كه ذات یهودی با پول و ازدیاد سرمایه عجین شده است. یهودیان ممالك مسلمان كه عده کثیری از آنها دشمن مسلمانان هستند و همه جا در پی آزار رساندن و دشمنی با مسلمین میباشند، خیلی زودتر از مسلمان به بهاییت گرویدهاند.»
این سایت در مقالهای دیگر، یهودیان را «جنگ افروزان عالم» معرفی کرده و نوشته است که پیروان این آیین، نقش مهمی در صنعت «هرزهنگاری»(پورنوگرافی) امریکا دارند.
این سایت همچنین در سال ۱۳۸۹ ادعا کرده بود که براساس یک سند، صهیونیستها میخواستند بخش وسیعی از ایران به تملک یهودیان مهاجر اروپایی و امریکایی در آید، قوانین اسلامی لغو شوند و یهودیان از همه گونه آزادی بیحد و حصر فرهنگی و اجتماعی برخوردار شوند تا بتوانند مشی صهیونیسم را به اجرا درآورند.
این سایت، همسو با گفتمان رسمی اما پنهان مقامهای جمهوری اسلامی علیه یهودیان ساکن ایران، به موضوع جشن «پوریم» یهودیان نیز اشاره کرده و نوشته است: «روز سیزدهم فروردین، فقط روز طبیعت نیست؛ این روز که ایرانیان سالها است آن را جشن میگیرند، در تاریخ روز تلخی برای ما ایرانیان محسوب میشود. این تلخی هم به جنایت یهودیان افراطی در قرنها پیش علیه ایرانیان بازمیگردد.»
از نظر روحانیون شیعه حاکم بر ایران، جشن پوریم یکی از سنتهای قدیمی قوم یهود است که در حقیقت جشن و پایکوبی بر خون دهها هزار نفر از مردم ایران است که با توطئه و دسیسه دو یهودی نفوذی در دربار خشایارشاه کشته شدند.
حاکمان شیعی در ایران از این جشن به عنوان یکی از مهمترین ابزارهای تبلیغاتی علیه یهودیان بهره میبرند و با گسترش و دمیدن به جنجالها و مباحث پیرامون آن، تلاش میکنند به طور غیرمستقیم یهودی ستیزی در این کشور را گسترش دهند.
در این سایت همچنین دهها مقاله در انکار هولوکاست منتشر شده که به نوعی تکرار سایر ادعاهای مقامهای جمهوری اسلامی در این زمینه است.
متولیان یهودیستیزی و منکران هولوکاست
«آیتالله علی خامنهای»، رهبر جمهوری اسلامی، بزرگترین حامی نهادهای یهودیستیز در ایران است.
در جمهوری اسلامی، هم مساله یهودی ستیزی و هم پروژه انکار هولوکاست، پدیدهای سازمان یافته و ایدئولوژیک است که از حمایت بالاترین نهاد سیاسی و مذهبی به نام نهاد رهبری یا ولی فقیه بهرهمند است.
از شخص آیتالله علی خامنهای به عنوان رهبر جمهوری اسلامی و اغلب نهادهای حاکمیتی زیر نظر او میتوان به عنوان بزرگترین این نهادها در این زمینه نام برد.
سازمان صداوسیما که زیر نظر مستقیم رهبر جمهوری اسلامی اداره میشود، اصلیترین نقش در این زمینه را ایفا میکند.
سپاه پاسداران به عنوان یک نهاد نظامی که سالها است در تمام حوزهها دخالت میکند را میتوان مهمترین بازوی نظامی و سیاسی رهبر در حوزههای تهدید نظامی اسرائیل، یهودی ستیزی و منکر هولوکاست نام برد.
این نهاد نظامی با راهاندازی موسسه اوج و سازمان «سراج»، نه تنها در بسیاری از حوزههای فرهنگی دخالت میکند بلکه اقدام به گسترش یهودیستیزی و تلاش برای انکار هولوکاست در قالب محصولات هنری و فرهنگی کرده است.
خبرگزاریهای فارس و تسنیم به همراه دهها سایت خبری و تحلیلی، از دیگر ابزارهای سپاه پاسداران هستند که تاکنون صدها مطلب در این زمینه منتشر کردهاند.
تقریبا تمام حوزههای علمیه و مدارس دینی به همراه دهها موسسهای که متعلق به این نهادهای دینی هستند، وظیفه نقد و حتی تخریب دین یهود در ایران را برعهده دارند.
موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی که زیر نظر علی خامنهای اداره میشود را میتوان مهمترین موسسه در این زمینه نام برد.
نهادها و سازمانی حاکمیتی دیگری همچون سازمان تبلیغات اسلامی و شهرداری تهران از دیگر نهادهای فعال در این زمینه هستند.
بررسی عملکرد هر یک از این سازمانها و نهادها نشان میدهد که مقوله یهودی ستیزی و انکار هولوکاست در ایران، موضوعی حاکمیتی، ایدئولوژیک و سیاسی است که پیوند تنگاتنگی با هویت نظام جمهوری اسلامی دارد.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر