این روزها برخی در ایران با خوشحالی درباره افزایش قیمت نفت صحبت میکنند. «یاسر جبرائیلی»، رییس مرکز ارزیابی و نظارت راهبردی اجرایی سیاستهای کلی نظام، یکی از این افراد است.
او دو روز پیش در توییتی نوشت: «معادله ساده است: غرب به امید گذار از منابع فسیلی به منابع تجدیدپذیر، و انتقال مزیت در حوزه انرژی از ذخایر به فناوری، سرمایهگذاری در تولید نفت را محدود کرد، اما نتوانست انرژیهای نوین را به قدر کفاف توسعه دهد. به نفت ۱۰۰دلاری سلام کنید!»
اما منظور جبرائیلی چیست؟ مخاطب او کیست؟ چه کسی باید به نفت ۱۰۰ دلاری سلام کند؟
نفت؛ تحریم و انزوا
یاسر جبرائیلی یکی از کسانی است که در سالهای گذشته تاثیر زیادی در چرخش سیاستهای کلان جمهوری اسلامی به شرایط بسته امروزی و انزوای ایران داشته است. او یکی از مخالفان فعال «برجام» و توافق هستهای با ایران بوده و هست و از مخالفان بانفوذ حل و فصل بحران «FATF» است.
جبرائیلی اعتقادی به تاثیر رفع تحریمها در فروش نفت ندارد. با این که اذعان میکند بیش از ۸۰ درصد رشد دو رقمی اقتصاد ایران پس از برجام، ناشی از آزاد شدن فروش نفت بوده است اما باز هم سرسختانه در مقابل توافق با غرب برای لغو تحریمها مخالفت و در عوض پیشنهاد میکند ایران از ابزار تحریم صادرات گاز ایران به اروپا برای فشار به کشورهای غربی استفاده کند.
قاعدتا چنین شخصی نباید از افزایش قیمت نفت اظهار خوشحالی کند. وقتی ایران نتواند نفت خود را مثل بقیه صادرکنندگان نفت بفروشد، چرا باید از افزایش قیمت آن اظهار خوشحالی کند؟ نفت چه ۱۰ دلار باشد، چه ۱۰۰ دلار، چه تاثیری به حال کشوری دارد که حجم تولید نفت آن پس از تحریمهای یکجانبه امریکا، به بیش از ۴۰درصد کاهش یافته و صادرات آن از حدود دو میلیون بشکه در روز، به زیر ۵۰۰ هزار بشکه -آن هم به صورت نسیه و زیر قیمت- رسیده است. مگر آن که جبرائیلی و همفکرانش در راس نظام تصمیمگیری در جمهوری اسلامی نسخه بدیل و جایگزینی برای فروش نفت داشته باشند.
دخیل بستن به امامزاده چین
یاسر جبرائیلی تا پارسال حتی به همکاری ایران و چین هم نگاه انتقادی داشت و میگفت: «کلید مشکلات اقتصادی کشور چنانکه در لوزان و ژنو و نیویورک یافت نشد، در پکن و شانگهای و گوانگژو هم پیدا نخواهد شد.»
اما بعد از روی کار آمدن دولت «ابراهیم رئیسی»، همزمان با پیوستن ایران به شانگهای، او درباره تغییر «نظم اقتصاد جهانی» حرف میزند و واقعا خیال میکند: «عضویت ایران در منازعه بر سر حفظ نظم کنونی و شکلدهی به یک نظم جدید و مطلوب، موازنه را به نفع سازمان شانگهای تقویت خواهد کرد.»
اما به این فکر نمیکند اگر واقعا پیوستن ایران به سازمان همکاریهای شانگهای اینقدر برای این سازمان مهم بوده است، چرا درخواست عضویت ایران که ۱۶ سال پیش، همزمان با هند و پاکستان ارایه شده بود، بعد از این دو کشور، یعنی هند و پاکستان پذیرفته میشود.
حالا جبرائیلی مدافع توافق ایران با چین و روسیه است. او احتمالا تصور میکند ایران میتواند بدون نیاز به بقیه دنیا، با روسیه و چین کار خود را راه بیندازد. البته توضیح نمیدهد چرا تا الان روسیه و چین تمام قد با تحریمهای امریکا همراهی کردهاند و نهایت لطف آنها به ایران، خرید چند صد هزار بشکه نفت به صورت غیررسمی، زیر قیمت و نسیه بوده است.
جبرائیلی خیال میکند با پیوستن ایران به سازمان همکاریهای شانگهای، معجزهای در روابط ایران و چین رخ خواهد داد. اما نمیگوید وقتی بانکهای چینی به دلیل تحریمها و قرار گرفتن ایران در لیست سیاه FATF حاضر به مبادله پول با بانکهای ایرانی نیستند، وقتی شرکتهای بزرگ چینی از ترس گرفتاری تحریمها جواب تاجران ایرانی را نمیدهند، حضور ایران در شانگهای چه گرهی از اقتصاد ایران باز میکند؟ آیا ایران برای چین و روسیه آنقدر مهم است که روابط اقتصادی خود را با کشورهای غربی در معرض ریسک تجارت با ایران قرار دهند؟
تجربه نشان داده است نه روسیه و نه چین هرگز این کار را نکره و نخواهند کرد. اما اگر به فرض محال این اتفاق بیفتد، تکلیف مشکل بنیادی یاسر جبرائیلی با «استعمار» چه میشود؟ استعمار فرضی چین و تصرف بازار ایران آن وقت چه فرقی با استعمار نوین یا به قول او، «استحمار فکری» دارد که دغدغه ذهنی یاسر جبرائیلی و دوستان و همفکرانش است؟
بحران محیط زیست
خوشحالی یاسر جبرائیلی از گران شدن نفت یک وجه دیگر هم دارد. او سالها است در مخالفت با تلاشهای جهانی برای کاهش گازهای گلخانهای مینویسد و در نکوهش جایگزینی سوختهای فسیلی با از انرژیهای تجدیدپذیر حرف میزند و گاهی نظرات عجیب و خندهدار میدهد؛ مثل ارتباط قطع برق در ایران با «توافقنامه پاریس».
جبرائیلی حالا از افزایش قیمت سوخت عمیقا خوشحال است و برای نفت ۱۰۰ دلاری -بیاعتنا به این که چه به ایران میرسد- لحظهشماری میکند. او تصور میکند پروژه «گذار از منابع فسیلی» به طور قطع شکست خورده است و ظاهرا تصوری از «پدیدههای مقطعی» ندارد.
جبرائیلی دوست دارد تصویری اندیشمند و نظریهپرداز از خود ترسیم کند. شاید این تصویر در دم و دستگاه رهبر جمهوری اسلامی خریدار داشته باشد اما پیش چشم اقتصاددانان، چیزی جز سادهانگاریهای یک «ذهن ساده» به نظر نمیرسد.
«حامد قدوسی»، استاد اقتصاد مالی «انستیتو فناوری نیوجرسی» و پژوهشگر سیاست و سیستمهای انرژی در «دانشگاه امآیتی» امریکا ادعای جبرائیلی را این طور زیر سوال میبرد: «طبعا ذهنهای ساده، دنیا را ساده میبینند و از یک پدیده موقت و گذرا، نتیجههای بزرگ میگیرند.
۱- نفت گرانتر فعلی را سال پیش تقریبا میشد پیشبینی کرد: در دوران کرونا، سرمایهگذاری روی ظرفیتهای سمت عرضه متوقف شد و در زمان خروج از رکود، یک جهش موقت قیمت قابل پیشبینی بود.
۲- تا زمانی که خودروی برقی فراگیر نشود، نفت و انرژیهای نو اصولا جایگزین هم نیستند. اولی در بخش حمل و نقل کاربرد دارد و دومی در بخش برق. این خطایی بود که محسن رنانی هم مرتکب شده بود.
۳- قیمت بلندمدت نفت را هزینه نهایی تولید آن از منابع غیرمتعارف تعیین خواهد کرد که خیلی بالاتر از ۵۰ دلار نیست. مالیات کربن اگر فراگیر شود، ممکن است ۱۰تا ۱۵ دلار به این اضافه کند.
۴- مساله کشوری مثل ایران، قیمت ۸۰ دلار یا ۱۰۰ دلار نفت نیست، مساله اصلی، میزان کل نفتی است که میتواند تا پایان عصر کربن از منابع موجودش بفروشد قبل از این که زیر زمین بایگانی (Stranded) شود.»
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر