باقر ابراهیمی؛ شهروندخبرنگار
مهر ماه رو به پایان است و هنوز دختران از رفتن به مدرسه در افغانستان به دستور «طالبان» محروم ماندهاند. کارزارهای مختلفی در اعتراض به ممنوعیت ورود دختران به مدرسه در این کشور جریان دارد اما هنوز آنها راهی برای تحصیل ندارند. اگرچه تصاویر زنان را از روی دیوارهای شهر حذف کردهاند و ورود آنها به ادارهها و رسانهها نیز محدود شده است اما ممانعت از تحصیل آنها وجه دیگری از حذف زنان را در پی دارد.
در این گزارش، با دختری گفتوگو کردهایم که سال پایانی دبیرستان را پشت سر میگذاشت و قرار بود راه به دانشگاه یابد اما به ناگهان طوفان به زندگی او زد و با روی کار آمدن طالبها، رویاهایش به خزانی نشستند که معلوم نیست چه سرنوشتی برایش در پی داشته باشد.
«معصومه ناصری» با حسرت میگوید: «امیدوارم هیچ دختری در هیچ کجای جهان حس من را نداشته باشد.»
****
تازه ۱۸ بهار از زندگی معصومه ناصری سپری شده بود و در رویای راهیابی به دانشگاه به سر میبرد که حکومت افغانستان به دست طالبها افتاد. او دانشآموز کلاس دوازدهم مدرسه خصوصی «معرفت» بود. اگرچه همیشه ناامنی در خیابانهای کابل و در زندگی مردمان افغانستان جریان داشت اما تحصیل دختران یکی از دستآوردهای روزهای پیشین زنان در افغانستان بود. حالا معصومه در روزهایی که پسران به مدرسه میروند، در گوشه خانه نشسته است و حتی کتابی هم برای خواندن پیدا نمیکند.
«نورالله منیر»، سرپرست وزارت معارف طالبان گفته است که معلمان زن نمیتوانند پسران بزرگسال را آموزش دهند و معلمان مرد هم نمیتوانند به دختران آموزش دهند. دروازههای مدارس دخترانه اما همچنان در افغانستان مسدودند و مدام دایرههای محدودیت پیرامون زنان تنگتر میشود.
پیش از حکومت دوباره طالبان، معصومه چندین سال در شهرستان «مالسان» استان «غزنی» به مدرسه رفته بود و پس از مهاجرت خانوادهاش به کابل، پایتخت افغانستان، به درس خود ادامه میداد. روزهای تحصیل در شهرستان هم سختیهای خودش را داشت: «مکتب [مدرسه] دخترانه خیلی کم بود. اکثر خانوادهها نمیگذاشتد که دخترانشان درس بخوانند. بعضیها از خانوادهها میگفتند فقط تا صنف [کلاس] دوازدهم درس بخوانید. این خودش شاهکار بود. مشکل دیگر، کمبود معلم بود که ما معلم به اندازه کافی نداشتم و مواد درسی هم نداشتیم.»
اگرچه او توانست تحصیل کند و درگیر کمبود معلم و مواد درسی نبود اما مشکلات ناامنی، انفجارها و انتحاریها و حملات مسلحانه به مدارس و مراکز آموزشی در غرب کابل، همواره فشار و نگرانی را به دانشآموزان و خانوادهها تحمیل میکرد و همچنان هم جریان دارد. اما معصومه با حمایت خانوادهاش حداقل میتوانست به تحصیل خود ادامه دهد.
او برای«ایرانوایر» روایت میکند که برخلاف دانشآموزان در کشورهای امن که هر صبح با امید و پرانرژی راه مدرسه را در پیش میگیرند، او و امثال خودش با دلهره و نگرانی به سوی مدرسه قدم برمیداشتند: «ما همیشه نگران از این بودیم که آیا دوباره سالم به خانه باز خواهیم گشت یا خیر. خانوادهام هم همیشه نگران بودند که ما در مسیر مدرسه طعمه انفجار و عملیاتهای انتحاری شویم و همواره تا بازگشت ما لحظهشماری میکردند.»
معصومه میخواست بعد از اتمام دبیرستان، در دانشگاه کابل روانشناسی بخواند: «میخواستم در این رشته متخصص شوم و روزی برسد که بتوانم حال هموطنانم را خوب کنم. یکی از آرزوهایم این بود که سخنران شوم و وقتی هزاران نفر مقابلم نشستهاند، برای آنها بگویم که چهطور میتوانند به خودشان کمک کنند تا حالشان خوب شود و زندگی سالمتر و انسانیتری داشته باشند. عاشق این بودم که یک سخنران موفق و یک نویسنده موفق شوم. طالبان اما حق انسانی را از ما گرفت. وقتی طالبهای تا دندان مسلح همهجا هستند، من چهطور میتوانم روانشناس شوم؟»
بغض گلوی معصومه را هنگام این گفتهها میفشرد و به سختی ادامه میدهد: «این وضعیت غیر قابل تصور بود. پدر و مادرم در این ۱۲ سال بسیاری زحمت کشیدند تا من تحصیل کنم. پدرم به خاطر تحصیل ما راهی مهاجرت شد و هر بار که تماس میگرفت، از وضعیت درس و تحصیل ما میپرسید. ۱۲ سال زحمت کشید و پول پرداخت کرد تا ما درس بخوانیم. این روزها مادرم بیش از همه مایوس است و حال او من را از پا میاندازد وقتی میبینم با چه دردی به نقطهای خیره میشود و به آینده بر باد رفته ما میاندیشد. این وضعیت خانوادهام حس درد را در من دهها برابر کرده است.»
در این مدت روی کار آمدن دوباره طالبان، معصومه بارها با دیگر همکلاسیهایش در تماس بود و متوجه شد که آنها هم همه از این درد مشترک در عذاب و رنج هستند. دغدغه اصلی همه آن دخترها، بسته بودن مدارس روی آنها است و نگران هسنند که مبادا این ممنوعیت همیشگی باشد.
در کنار بسته بودن مدارس بر روی دختران، کتابفروشیها، بهویژه در کابل نیز از رونق افتادهاند. معصومه میگوید حتی این روزها نمیتواند کتابی برای مطالعه پیدا کند.
او عکسهایی را که در مدرسه با همکلاسیهایش گرفته بودند، مقابل خبرنگار «ایرانوایر» قرار میدهد و در حالی که اشک در چشمانش جمع شدهاند، خندههای از ته دلشان را نشان می دهد که چهقدر امید و آرزو در صورتهایشان جریان داشته است.
معصومه خطاب به طالبان میگوید: «اگر فکر میکنید بدون حضور دختران و زنان در اجتماع به پیشرفت و ترقی میرسید، سخت در اشتباه هستید. هیچ جامعهای بدون زنان به این هدف دست پیدا نخواهد کرد.»
او در ادامه از جامعه جهانی هم میخواهد، حالا که امیدی به طالبها نیست، در زمینه بازگشت دختران به مدارس و دانشگاهها تلاش کنند و با اعمال فشار بر طالبان، آنها را متقاعد سازند؛ اگرچه ناامیدی همچنان در صدایش موج میزند: «هیچکس صدای ما را نمیشنود. همه جهان چشم روی آینده ما بستهاند. حس این روزهایم وحشتناک است. امیدوارم هیچ دختری در هیچ کجای جهان حس من را نداشته باشد؛ این که نفهمی آیندهات چه میشود، سرنوشت شهروندان چه میشود، امنیت ما چه میشود. همه اینها وحشتناک است.»
ماه اول شروع مدارس گذشته است و همچنان دختران پشت درهای بسته مدارس ماندهاند. اگرچه طالبها دم از تحصیل دختران زده بودند اما مثل بسیاری وعدههای دیگرشان، این وعده هم تاکنون عملی نشده است. در این میان، دختران و زنان افغانستانی بیشترین هزینه معامله جهان را با طالبان و همچنین بیکفایتی دولتمردان سابق میپردازند.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر