۱۸شهریور۱۴۰۰ «علی لندی»، نوجوان ۱۵ ساله اهل شهرستان ایذه وقتی که در خانه خاله خود مهمان بود، متوجه فریادهای زن همسایه شد. زنی ۸۰ ساله به همراه دخترش به دلیل آتش گرفتن کپسول پیکنیک در میان شعلههای آتش گرفتار شده بود. علی لندی برای کمک به این خانواده پیش از رسیدن نیروهای امداد و آتشنشان به محل حادثه رسید، کپسول گازی را که انفجارش میتوانست تمام خانه را از بین ببرد، برای پرتاب به بیرون از خانه حمل کرد، ولی حفاظ بالکن موجب شد کپسول در دستان علی منفجر شود. در این حادثه علی و دو زن دیگر دچار سوختگی و جراحات بسیار و به بیمارستان منتقل شدند.
علی دو هفته پس از آن حادثه بر اثر شدت جراحات وارده جان خود را ازدست داد. پس از رسانهای شدن این خبر بسیاری از خبرگزاریهای داخلی در ایران از علی لندی با صفاتی همچون «قهرمان»، «نوجوان فداکار» و صفاتی مشابه به آن او یاد کردند.
«جوان ولایتمدار»، روایت حکومتی
استاندار و شهردار اصفهان، نماینده ولیفقیه در سپاه صاحبالزمان اصفهان، نماینده ولیفقیه در استان خوزستان و امام جمعه اهواز و شهردار این شهر و همچنین جمعی از هنرمندان در دوران بستری بودن علی در بیمارستان از او عیادت کردند. پس از درگذشت او نیز مقامات بلند پایه کشور از جمله رهبر
جمهوری اسلامی ایران ، رییسجمهور کشور، رییس مجلس، وزیر بهداشت و وزیر کشور از اقدام او تعریف و تمجید کرده و به او لقب «شهید» دادند.
در همین حال شماری از رسانههای منتسب به جناح اصولگرا در ایران صحبتها و اظهارنظرهای خاصی را به علی لندی و برخی اعضای خانواده او نسبت دادند.
خبرگزاری فارس رسانه نزدیک به سپاه پاسداران در ایران با انتشار یک ویدیو از مراسم خاکسپاری علی لندی در صفحه اینستاگرام خود با انتشار بخشی از پیام تسلیت «ابراهیم رئیسی» نوشت: «نام این نوجوان عزیز که دلاورانه و پروانهوار به دل آتش زد تا جان دو انسان را نجات دهد، در شمار قهرمانان ملی این مرز و بوم و در امتداد حسین فهمیدهها و بهنام محمدیها، ثبت خواهد شد.»
خبرگزاری مهر نیز ویدیویی از «محمود لندی» عموی این نوجوان منتشر کرد که او را «جوانی مومن، مدبر و ولایتمدار و عاشق ائمه» توصیف میکرد و درباره آخرین خاطره خود از علی میگفت: «وقتی آقای موسوی نماینده ولیفقیه به عیادت علی آمد، از او پرسید چه آرزویی داری و علی گفت آرزو دارم به کربلا بروم. علی همیشه دلش میخواست روزی مسافر کربلا شود. چند بار که من و برادرانم به کربلا رفته بودیم، به ما میگفت که یک بار او را هم همراه خودمان ببریم. من به او میگفتم باید حسینی شوی تا بتوانی با ما بیایی. بعد از حادثه وقتی در بستر بیماری بود، به من گفت حالا دیگر حسینی شدهام؟»
«سوءاستفاده حکومت»؛ روایت نزدیکان
اینگونه اظهارنظرها در حالی است که یک منبع مطلع به «ایرانوایر» میگوید بخش زیادی از آنچه به نقل از علی لندی در رسانههای نزدیک به جریان راست افراطی در کشور منتشر شده است، حقیقت ندارد.
به گفته این فرد: «خانواده پدر علی به جز آقای داوود لندی، وابسته به سپاه هستند. اما علی در یک خانواده درویشزاده به دنیا آمد و بزرگ شد. پدرش و تعدادی از بستگان مادری علی درویش بوده و هستند. علی هم مرام و مسلک پدر و خانواده مادرش را میشناخت و هیچ علاقه و ارادتی به نظام حاکم و ایدئولوژی آنها نداشت. خانواده پدری علی هم از این موضوع اطلاع دارند. این اظهارات اصلا حقیقت ندارد واینها دارند از حادثه تلخی که برای علی رخ داد، سوءاستفاده میکنند.»
این منبع مطلع همچنین با اشاره به خاطرهای که به نقل از عموی علی لندی در فضای مجازی دست به دست میشود، میگوید: «این اظهارات هم کذب است. اینکه علی آرزو داشت برود کربلا، حسینی بشود، دروغ است. من حتی اطلاع دارم که وقتی مقامات برای ملاقات علی مراجعه میکردند، او گفته بود من اصلا دلم نمیخواهد این افراد را ببینم و با آنها کاری ندارم. علی نه بسیجی بود، نه حتی در زندگیش یکبار به هیئت رفته و نه عشقی به اهل بیت داشت.»
او با اشاره به حضور برخی مقامات در مراسم خاکسپاری علی همچنین اضافه میکند: «در مراسم خاکسپاری علی، امام جمعه اهواز و فرمانده سپاه استان خوزستان حضور داشتند و صحبت کردند. پیش از آن شمار زیادی از دوستان و آشنایان به احترام علی آنجا بودند؛ اما به محض اینکه آنها شروع به حرف زدند کردند، تعداد زیادی از جمعیت حاضر مراسم را ترک کردند. در واقع این جماعت اندک به دنبال مشروعیت بخشیدن به خودشان هستند و حتی از خون یک نوجوان بیگناه هم سوءاستفاده میکنند.»
مسئولیت حقوقی
«موسی برزین خلیفهلو»، حقوقدان و مشاور ایرانوایر در امور حقوقی درباره اینکه آیا میشود اظهارات کذب در مورد علی لندی را به صورت حقوقی پیگیری کرد یا نه میگوید: «فرد متوفی درخصوص این موارد صاحب حق نیست؛ اما اگر به فردی که از دنیا رفته جرمی منتسب شود، اولیای دم و خانواده او میتوانند مسئله را پیگیری کنند.»
تلاش برخی نهادها و دولت ایران برای «قهرمانسازی» از علی لندی اما پرسشی جدی در حوزه حقوق کودکان به شمار میرود که دولت و نهادهای وابسته به آن تا چه اندازه در ساختن قهرمان به جهت حفظ منافع نظام حاکم حق ورود دارند و این مساله چه آسیبی برای گروه همسالان فردی همچون علی لندی خواهد داشت؟
آسیبپذیری کودکان
«حامد فرمند»، کنشگر و فعال حقوق کودکان در پاسخ به این پرسش میگوید: «اتفاقهایی از این دست، چه از نوع پریدن در آتش و اقدام برای نجات جان یک انسان باشد، چه حضور در یک منازعه، چه زمانی که کودک دست به عمل پرخطر میزند و یا در مناقشات مسلحانه شرکت میکند، دلایل و تحلیلهای متفاوت ولی یک بستر مشترک دارند و آنهم بستر کودکی است.»
او با اشاره به تکاملنیافتگی رفتارهای کودک میگوید: «در این مقطع قوای عقلی و تحلیلی کودک چندان کامل نیست و او نمیتواند نتیجه رفتار خود را به درستی تحلیل کند و احساسات بر رفتار او غلبه دارد. به همین دلیل هم اصرار داریم که یک سیستم حمایتی کودکان را در این زمینه محافظت کند. سیستمی که در ادامه آسیبپذیری کودک در این شرایط را در نظر بگیرد. این سیستم مجموعهای از فضای امن، امکانات اقتصادی، آموزش و قوانین حمایتی است که کودک و نوجوان را از آسیبهای احتمالی دور نگه میدارد.»
قهرمانهای مصنوعی و کودکیهای نکرده
ایران به عنوان کشوری که ۸ سال جنگ با عراق را از سر گذرانده است، بازماندگان بسیاری با خاطرات خاکستری از آن روزها دارد. در عین حال شماری بازمانده به عنوان جانباز از این جنگ باقی ماندهاند که تعاریف متفاوتی از دفاع خود و یا اعضای کشته شده خانواده خود از جنگ دارند.
برادر یک جانباز ۶۵ درصد که ریهاش به دلیل عوارض ناشی از استنشاق گازهای شیمیایی در دوران جنگ آسیب دیده است، به ایرانوایر میگوید: «برادرم ۱۵ ساله بود که یکی از دوستانش به نام عباس عباسی به جبهه رفت. چهارپنج روز بعد از اعزام عباس خبر آوردند که شهید شده. مدرسه را پلاکاردباران کردند. همه جا عکس و اسم عباس بود. روی نیمکتی که مینشست تا روزها سبد گل بود. از همان وقت برادرم و چند نفر دیگر از دوستانش گفتند ما هم میخواهیم به جبهه برویم و مثل عباس قهرمان باشیم.»
حامد فرمند با اشاره به سوءاستفاده حکومتهایی نظیر جمهوری اسلامی از رفتارهای احساسی کودکان و نوجوانان میگوید: «اساسا کودکان را باید از هر منازعه، مناقشه مسلحانه و شرایط پرخطری کنار گذاشت؛ چون بر خلاف پروپاگاندای حکومتی آنچه آنها را مورد سوءاستفاده قرار میدهد، همین رفتارهای از سر احساسات است و لزوم آن چتر حمایتی که صحبتش رفت، اینجا روشن میشود.»
بعد از درگذشت علی لندی شمار زیادی از کاربران در توییتر با انتشار توییتهایی او را «قهرمان ملی» نامیدند. پوستری با عکس او در کنار «قاسم سلیمانی» طراحی شد، شمار زیادی عکس او را در کنار کودک سربازان جنگ ایران و عراق منتشر کردند و ذکر رشادت برایش خواندند. در این میان اندک افرادی بودند که از منظر روانشناختی به حادثه نگاه کردند.
یکی از این کاربران در حساب شخصی خود در توییتر نوشت: «علی لندی، نوجوان ۱۵ ساله بود. تخصصی در آتش و مواجهه باهاش نداشت. نوجوانها، به سیاق بازی و فیلم و انیمیشن، مرگ رو باور ندارند. پیش نوجوانان از این عمل، کار نیک نسازید. این الگوی فکری اشتباهه و باعث آسیب به نوجوان میشه.»
این اظهار نظر به مذاق بسیاری خوش نیامد و نویسنده آن را مورد حمله قرار دادند، با این توجیه که در تلاش است «فداکاری و رشادت» این نوجوان را مخدوش کند.
دنیای بزرگسالان را به کودکان تعمیم ندهیم
«صبا آلاله»، روانشناس بالینی ساکن ایران اما اظهارات این کاربر را تایید میکند. او در گفتوگو با ایرانوایر با اشاره به مهارت کنترل هیجان در کودکان و نوجوانان میگوید: «دورههای بسیاری برای آموزش مهارتهای هوش هیجانی به کودکان و نوجوانان برگزار میشود تا به آنها کمک کند هنگام مواجهه با اتفاقهای هیجانانگیز، کنترل بهتری بر هیجان خود برای تصمیمگیری داشته باشند. نوجوانان آگاهی هیجانی پایینی دارند و برخی از رفتارها و واکنشهایی که در لحظه انجام میدهند، میتواند ناشی از الگوپردازیهای آنها از اسطورهها باشد. نوجوانان از نقشپذیری قهرمانها استقبال میکنند و همین مسئله گاهی عواقب جبرانناپذیری برای آنها خواهد داشت چون موجب میشود به خودشان یا دیگران آسیب برسانند.»
این روانشناس با بیان اینکه یکی از مهمترین وظایف والدین، رسانه و نهادهای متولی آموزش در مواجهه با کودکان و نوجوانان آموزش صحیح است، میگوید: «این نهادها باید به کودکان بیاموزند، هرکس باید در حوزه تخصص خودش کار و فعالیت کند. نوجوانان عموما به دنبال پیوند زدن ارزشهای فردی خود با ارزشهای اجتماعی هستند. به عنوان مثال وقتی میبینند یک آتشنشان به دل آتش میزند و چند نفر گرفتار در آتش را نجات میدهد، او را یک قهرمان قلمداد میکند. از سوی دیگر متوجه میشود این فرد چقدر در جامعه مقبول است و مورد پذیرش واقع میشود؛ پس طبیعی است که بخواهد شبیه او باشد، اما غافل از اینکه آتشنشان برای مواجهه با آتش آموزش دیده، مجهز به لباس مناسب، ابزار مناسب است و میتواند میزان آسیب وارد شده به خود را کنترل کند و کاهش بدهد؛ اما او از این امکانات و دانش بیبهره است.»
حامد فرمند نیز بر این باور است که در هنگام وقوع حادثه برای یک کودک (فرد زیر ۱۸ سال) چه این حادثه منجر به نجات جان یک فرد دیگر شده باشد و چه وقتی به مرگ فرد دیگری در یک نزاع یا مناقشه منجر شده، نباید فراموش کنیم که با یک کودک طرف هستیم و نباید پاداش یا مجازات شبیه به چیزی باشد که در برخورد با یک بزرگسال تعریف و تعیین میشود.
خانم آلاله با تصریح به اینکه این به معنای از بین بردن ارزش مفاهیمی همچون فداکاری، شجاعت، رشادت و کمک به همنوع نیست، همچنین اضافه میکند: «نباید چشم روی این واقعیت ببندیم که دوره نوجوانی دوران اوج استقلالطلبی و نیاز به پذیرش در جامعه است. نوجوانها حتی در مورد مرگ و جان باختن هم تصویر با ثبات و پایدار و کاملی ندارند؛ آنها به این فکر میکنند که حتی اگر آسیب ببینند، پاداش میگیرند. فداکار و اسطوره و قهرمان خطاب میشوند و جامعه آنها را خواهد پذیرفت و همین برای آنها کافی است. اینجاست که نقش آموزش و کنترل هیجان و از سوی دیگر نقش رسانه برای قهرمانسازی در خدمت ایدئولوژی بیشتر روشن میشود.»
صبا آلاله با اشاره به قهرمانسازیهای حکومت در راستای منافع سیاسی و آسیبی که به کودکان و نوجوانان به این شکل وارد میشود همچنین اضافه میکند: «مهمترین اقدام بازدارنده برای کاهش آسیبها این است که والدین به کودک و نوجوان خود بیاموزند تو به خودی خود برای من ارزشمندی نیازی نیست شهید حججی باشی، حسین فهمیده، قاسم سلیمانی، سوپرمن و قهرمان داستانی باشی و شهروند مسئول بودن هم نباید جانت را به خطر بیندازد.»
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر