قصهگویی یا Storytelling یکی از بهترین راهها برای بیان تجربههای پیچیده زندگی است. به عنوان قهرمان قصه زندگیتان، شما برای مخاطب روایت میکنید که یک اتفاق کی، کجا و چگونه اتفاق افتاد و وقتی متوجه میشوید مخاطب همدلی نشان میدهد، جرات پیدا میکنید تا وارد جزییات بیشتری از داستان خود شوید و به آنها کمک کنید تا بهتر بتوانند ماجرا را در ذهن خود تجسم کنند. خیلی از وقایع زندگی ما به دلیل پیچیدگی، حتی برای خود ما قابل درک نیست تا زمانی که آن را به شکل داستان برای افراد مورد اعتماد، روایت میکنیم.
داستان گویی علاوه بر منافع شخصی که برای گوینده و شنونده دارد، زمانی که در سطح جامعه تکرار میشود، به درک مشترک میان اعضای جامعه منجر شده و یک همدلی عمومی ایجاد میکند و میتواند مسبب «تغییرات اجتماعی» نیز باشد؛ چراکه داستانگویی پنجره جدید به روی ما باز میکند تا دریابیم زندگی تنها آن چیزی نیست که ما به آن باور داریم. اما همین «متدولوژی ساخت جامعه» وقتی دستمایه رسانهها برای تحریف واقعیت، کنترل افکار عمومی و ترویج ایدئولوژی حکومت قرار میگیرد، نه تنها منفعتی برای جامعه ندارد، بلکه نقش تخریبی بازی میکند.
به این گزارش خبرگزاری مهر که روز اول مهر ۱۴۰۰ با عنوان «مادری که در انتظار فرزندش روزشماری میکند» توجه کنید. این گزارش گفتوگویی است با یک مادر ایرانی که چند سال پیش به کشور دانمارک مهاجرت کرده است و آنجا به «فقدان صلاحیت نگهداری فرزند خود» محکوم و فرزندانش از او جدا و به سرپرستی دانمارکی سپرده شدهاند. فارغ از اینکه راوی این داستان تراژیک و واقعی، چهقدر تمام حقیقت را بیان میکند و چهقدر در بیان روایت دچار اشتباه آگاهانه و ناآگاهانه میشود، روی سخن با خبرگزاری مهر و نوع ورود این خبرگزاری به این داستان است.
خبرگزاری مهر وابسته به سازمان تبلیغات اسلامی، بدون فکتچک و درستیسنجی ادعاهای مطرح شده در این داستان و بدون همدلی با راوی مغبون داستان، میکوشد از احساسات افکار عمومی برای ترویج دیدگاه ضدغربی و ضدحقوقبشری خود و حکومتی که به آن وابسته است، استفاده غیرحرفهای و غیراخلاقی کند.
خبرگزاری مهر در مقدمه گزارش خود آورده است:
«تصورتان از مهاجرت چیست؟ وقتی نامی از نقل مکان زندگی و دوری از خانواده ذیل کلمه مهاجرت میآید، چه چیزی در ذهنتان نقش میبندد؟ خیلی از ما در پاسخ به این دو سوال میگوییم اولش سخته، بعد عادت میکنیم، زبان رو یاد میگیریم و راه و چاه رو پیدا میکنیم؛ جا میافتیم! بالاخره زندگی در فلان کشور هستش دیگه؛ کلی امکانات و خدمات ارائه میده؛ ندیدی فلانی از اقامت در آنجا چقدر راضی بود و تعریف میکرد! همه اینها جملاتی هستش که ما برای اقامت در یک کشور سعی میکنیم خودمان را توجیه کنیم که به امید آینده بهتر و برای بهرهمندی از خدمات و امکانات بیشتر تن به این سختی میدهیم و رهسپار آیندهای نامعلوم میشویم؛ اما همه این جملات یک رویاست و زندگی در کشورهای آنور آبی روی دیگری هم دارد.»
در ادامه خبرگزاری مهر آنچه بر خانم «حمیده سلامتی» گذشته را به نقل از وی و بدون کمترین کنجکاوی در صحت یا عدم صحت اظهارات او منتشر میکند. داستانی که نشان میدهد شهرداری در یکی از شهرهای کشور دانمارک به دلیل اینکه این خانم و همسرش صلاحیت لازم برای نگهداری «داریوش»، تنها پسر آنها را ندارند و مکان زندگی داریوش مکان مناسبی برای رشد این کودک نیست، بچه را از آنها گرفته و تلاش آنها برای برگرداندن فرزندشان بینتیجه مانده است.
خبرگزاری مهر در نهایت بدون انتشار هرگونه پاسخ یا توضیحی از طرف شهرداری یا دستگاه قضایی دانمارک که میتوانست به کشف حقیقت کمک شایانی کند، در نتیجهگیری مینویسد:
«این است مهد آزادی و تفکر؛ جایی که دم از حقوق بشر میزنند و اگر همان را به عنوان سند و مدرک به دادگاههایشان ارائه دهید، قبولش ندارند؛ سلامتی در این مدت که شرایط خود و پسرش رسانهای شده است با خانوادههای بسیار زیادی با مشکل مشابه روبهرو شده است که تنها از ترس آبرویشان چیزی نمیگویند و هرجا مینشینند از شرایط خوبشان تعریف میکنند و امید دارد که بتواند داریوش را دوباره در آغوش بگیرد و در کشور خود با آرامش زندگی کند.»
از منظر سواد رسانهای، این گزارش مصداق «دیساینفورمیشن» است؛ چراکه نه راوی و نه رسانه مخابرهکننده، هیچ منبع یا رفرنسی برای صحت اظهارات ارائه نمیکنند. ممکن است تصور شود، انتظار ارائه ادله از سوی مادری که دچار تروما شده زیادهخواهانه باشد، ولی رسانهای که داستان را روایت میکند، آنهم به زبان خود، باید حداقل اظهارات طرف مقابل را که شهرداری و یا مقام قضایی در دانمارک است نیز ارائه کند تا مخاطب بتواند به راوی داستان اعتماد کند؛ ولی اینجا کشف حقیقت مطرح نیست. آنچه خبرگزاری مهر میکوشد انجام دهد مدیریت افکار عمومی و بازی با احساسات مخاطبان به جای داستانگویی برای کمک به درک مخاطب از پیچیدگیهای یک تجربه تلخ زندگی است. پیشتر در مطلبی با عنوان «چرا روایتهای تراژیک رسانههای حکومتی تاثیرگذار نیستند؟» در تاریخ ۷مرداد۱۴۰۰ نوشته بودم: «داستانسرایی از تراژدیهای زندگی میتواند بهترین راه برای پذیرش عمیقترین و دشوارترین جنبههای تجربه انسانها برای مخاطبان باشد. اما رسانههای حکومتی و دستگاه تبلیغاتی-رسانهای حکومت، به جای استفاده درست از تاکتیک پارادوکس تراژدی، میکوشند پروندهای بسازد برای مقابلهبهمثل یا تخریب ارزشهای غربی یا ترویج ایدئولوژی حکومتی، نتیجه این میشود که به جای آنکه روایت داستانهای تراژیک، در نقش پاکسازی روان جامعه عمل کند، به بازی با روان مخاطب تبدیل میشود و نه تنها کمک به ساخت جامعه و فرهنگ مشترک میان اعضای جامعه نمیکند بلکه به ضد خود تبدیل میشود.»
اگر با نگاه انتقادی این گزارش رسانهای را بخوانید، ممکن است با این سوالها روبهرو شوید:
- چند نفر از جمعیت میلیونی مهاجران ایرانی، به چنین سرنوشتی مواجه شدهاند؟
- آیا گرفتن بچهها از خانوادهها در دانمارک به اتهام نداشتن صلاحیت، مختص مهاجران است یا شهروندان دانمارک را نیز شامل میشود؟
- آیا در کنوانسیون حقوق کودک، صلاحیت برای نگهداری کودک و مناسب بودن محل زندگی کودکان شرط سرپرستی از کودک است یا نه؟
- قوانین دانمارک در خصوص صلاحیت والدین در خصوص نگهداری کودکان چه میگوید؟
- آیا جداسازی کودکان از والدینی که صلاحیت نگهداری فرزندان خود را ندارند، تن دادن به قانون حقوق کودکان است یا خلاف حقوق بشر؟
گزارشی که به هیچکدام از این سوالها پاسخ نمیدهد.
خبر جعلی یا «فیکنیوز» تنها انتشار «داستان ساختگی»، «غیرواقعی»، «بدون منبع یا با منبع جعلی» نیست، بلکه وقتی تنها بخشی از حقیقت گفته میشود و بخش دیگری از حقیقت، آگاهانه پنهان میشود، نیز به آن فیکنیوز میگویند، درست مثل همین گزارشی که خبرگزاری مهر منتشر کرده است.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر