رفتار انسانی در زندان، یکی از مبانی حقوق بشری است که در کنوانسیونهای بینالمللی به آن اشاره شده است. متهم هر آن کس که باشد، زندانبان حق اعمال خشونت بر او را ندارد و متهم به هر جرمی، باید از حقوق انسانی برخوردار باشد؛ مسالهای که البته جمهوری اسلامی با آن بیگانه است و روایتهای بسیاری طی بیش از چهار دهه حکومت این نظام وجود دارند که بیانگر اعمال خشونت و دادرسی ناعادلانه پروندههایی هستند که «امنیتی» به حساب میآیند.
در این گزارش، «سهراب شریفی»، دانشجوی کُرد ترک تحصیل کرده، شهادت خود را از بازداشت و اعمال شکنجه روی خودش روایت میکند. او را به اتهام حمل اسلحه بازداشت کردند و سپس مورد شکنجه قرار دادند.
***
اوایل سال ۱۳۹۶ بود که سهراب شریفی توسط ماموران نیروی انتظامی جمهوری اسلامی بازداشت شد و برای چهار ماه، خانوادهاش از زنده بودن او هم بیخبر بودند.
در آن زمان، سهراب ۲۴ سال داشت و دانشگاه تربیتبدنی را به دلیل فقر ترک کرده بود. او مدتها دستفروشی میکرد تا بتواند مخارج خانوادهاش را تامین کند. بیپولی و بیکاری دو عامل مهم در ترک تحصیل سهراب و تصمیمی بودند که زندگی او را دچار تغییر بزرگی کرد.
در همان روزهای دستفروشی، شخصی به سهراب پیشنهاد داده بود که در ازای جابهجا کردن یک اسلحه شکاری، مبلغی دریافت کند. خودش میگوید فقر شدید باعث شد که این پیشنهاد را بپذیرد. از سوی دیگر، خیال میکرد که اسلحه استفاده نشده، آنهم شکاری، مجازات سنگینی در صورت گیر افتادن برایش نخواهد داشت. او هنگام این جابهجایی، نزدیک یزد بود که ماموران نیروی انتظامی خودرویش را با شلیک گلوله متوقف کردند.
از همانجا، شکنجه و آزارهای جسمی و روحی او آغاز شد. سهراب در گفتوگو با «ایرانوایر»، آن روزها را چنین توصیف میکند: «میخواستند از من به اجبار اعتراف بگیرند که چهار فقره قتل با آن اسلحه انجام دادهام. در حالی که اسلحه استفاده نشده بود. ساعتها من را از دست آویزان نگه داشتند، به طوری که هنوز جای دستبندها را روی هر دو دستم به همراه دارم. دستهایم را از پشت به صورت کپسولی و قپانی چنان بسته بودند که کتف من شکست و مجبور شدند من را به بیمارستان منتقل کنند.»
به روایت سهراب، در زندان «آب حیات» یزد، او را به روشهای مختلف شکنجه کرده بودند: «بالای سر من یک شیر آب باز میکردند که قطرهقطره روی سر و پیشانیام میچکید، به طوری که حس میکردم سرم در حال منفجر شدن است. به کمر و کف پاهایم شلاق میزدند. بعد هم مجبورم میکردند که روی آنها یخ بگذارم تا کبود نشوند.»
روایتهای زندانیان بهویژه از زندانهای شهرستانها، حاوی خشونتهای شدیدتری هستند؛ خصوصا اگر زندانیان متعلق به گروههای اتنیکی باشند که جمهوری اسلامی به راحتی به آنها اتهامهای امنیتی میزند. شکنجه، بخش عمده روایتهای زندانیان سیاسی و عقیدتی، بهویژه در شهرستانها است. تاکنون بارها سازمانهای حقوق بشری مختلف درباره اعمال خشونت علیه زندانیان در زندانهای ایران هشدار دادهاند و جمهوری اسلامی نیز همواره از پذیرفتن مسوولیت و به رسمیت شناختن شکنجه فرار کرده است.
سهراب میگوید بعد از مدتی شکنجه، در جریان نقل و انتقال زندانیان به خاطر سهلانگاری ماموران، توانست فرار کند اما بعد از دو ماه و نیم، توسط نیروهای اطلاعات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، در شهر کاشان دستگیر و به زندان یزد برگردانده شد.
او برای بار چندم مورد شکنجه قرار گرفته بود: «ماموران زندان فرار من را باعث سرشکستگی خود میدانستند و برای همین شدیدتر از قبل شکنجهام کردند.»
به گفته سهراب، دادگاه او را به اتهام «حمل و نقل اسلحه شکاری»، به شش سال حبس محکوم کرد اما پس از تحمل چهار سال زندان، باز هم نسبت به آزادی او اقدام نمیکردند. این در حالی است که طبق قانون، وقتی زندانی یک سوم محکومیت خود را میگذراند، باید آزاد شود: «حتی با مرخصی رفتن من هم موافقت نمیکردند. یکی از مسوولان زندان به من گفت اگر دو جزء قرآن را حفظ کنی، به تو کمک خواهیم کرد. من هم این کار را کردم اما باز هم به درخواستهایم توجهی نشد.»
او در روایتهایش به پخش گسترده مواد مخدر در زندان اشاره میکند. به باور خودش، این حجم گسترده مواد مخدر در زندان با هماهنگی زندانبانها، در راستای «بیخطر» و «خنثی» کردن زندانیان وارد میشود. او هم از آنچه «قاعده» میپندارد، در امان نبوده است و برای مدتی به مواد مخدر روی آورده بود.
البته پخش مواد مخدر در زندانهای جمهوری اسلامی و در دسترس بودن آن، مساله جدیدی نیست و بارها به آن پرداخته شده است. حتی در ویدیوهایی که به تازگی توسط «عدالت علی» منتشر شدهاند، به وضوح دیده میشود که چه طور ماموران زندان اقدام به جابهجایی مواد مخدر میکنند و آن را در اختیار زندانیان قرار میدهند.
به هر حال، این شرایط و بیتوجهی نسبت به درخواستهای سهراب، او را به آنجا کشاند که چند بار اعتصاب غذا کرد و لبهایش را دوخت. در اثر این اقدامهای اعتراضی بود که زندانبان اجازه داد با قرار وثیقه، برای چند روز به مرخصی برود: «اما دادگاه یزد به بهانه اینکه سندهای خانوادگی متعلق به شهر یزد نبودند، کارشکنی میکردند. در آخر با اصرار و التماسهای بسیار خانوادهام، با وثیقه هفت میلیاردی، من را برای ۱۰ روز به مرخصی فرستادند.»
سهراب از روزهای مرخصی برای خروج از ایران بهره برد. او حالا چند هفته میشود که به ترکیه رسیده است. ایران را در سفری قاچاقی ترک کرد تا دوباره به زندان برگردانده نشود و روزگار پناهجویی را آغاز کرده است. او اما حامل زخمهای بسیاری است؛ از تن شلاق خورده تا روح خشونتدیده.
به باور خودش، سرنوشت هر چه برایش رقم زده باشد، بهتر از یک روز بیشتر ماندن در زندانهای جمهوری اسلامی است که کمترین حقوق زندانی را نادیده میگیرند.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر