اصطلاح کولبر را مردم محلی مناطق کردنشین برای افرادی به کار میبرند که جهت کسب حداقل درآمد به حمل اجناسی بین دو طرف خط مرزی مبادرت میکنند. کولبری شغل نیست؛ کاری است که مردم مناطق محروم از روی ناچاری در آن قدم میگذارند و گاه به قیمت جان آنها تمام میشود.
این گزارش، روایت دوازده سال رنج کولبری بر شانههای «صلاح احمدی» است؛ مردی اهل «سردشت» که بیکاری و مشکلات معیشتی و اقتصادی در آن، حالا به معضل مهاجرت گسترده تبدیل شده است. درآمد ناچیز از کولبری و مواجهه با مرگ هر روزه، پرت شدن از ارتفاع یا مورد ضرب گلوله مرزبانان تنها بخشی از روایتهای کولبران است.
جملهای که از کولبران شنیده میشود، گاه مشترک است: «کاش هیچوقت کسی مجبور به کولبری نشود.»
***
کار نیست، کارخانه هم نیست. شغلی و درآمدی در پهنه «سردشت»، شهر مرزی استان آذربایجان غربی، وجود ندارد. انگار که سرنوشت مردمان این منطقه به حمل بارهای سنگینی گره خورده است که در بازارهای «تهران» و شهرهای بزرگ فروخته و آذینبخش آشپزخانهها و خانههای متمولان میشود. سهم کولبران اما دستوپنجه نرم کردن با مرگی هر روزه است.
«صلاح احمدی» دوازده سال میشود که کولبری کرده است؛ هم خودش و هم دوستان و آشنایان او چارهای جز این ندارند؛ وگرنه نه نانی در سفره خواهند داشت و نه لباسی بر تن فرزندان خود.
به روایت او «مسیرهای کولبری به شدت صعبالعبور هستند و کولبرها در سرما و گرما، برف و باران، مسیرهایی را طی میکنند که حتی روزنامهنگارانی که قصد همسفر شدن با ما را داشتند، بعد از پیمودن مسیر کوتاهی منصرف شدند. کولبرهایی را دیدم که به دلیل بیماری و کهولت سن قادر به ادامه مسیر نبودند یا از روی کوه به پایان پرت شدند یا با شلیک نیروهای سپاه پاسداران کشته یا زخمی شدند.»
اما گاه مبالغ دریافتی به قدری ناچیز است که به معیشت یک هفته خانواده هم نمیرسد. از سوی دیگر تضمینی هم برای دریافت همان مبلغ ناچیز از سوی کارفرمایان نیست. قانونی هم در حمایت از آنها وجود ندارد و نه تنها قانون نیست، بلکه جمهوری اسلامی آنها را «قاچاقچی» میخواند و بخشی از افکار عمومی هم این مساله را همراهی میکند؛ انگار مجوزی باشد برای شلیک به آنها و گرفتن جانشان.
صلاح احمدی میگوید: «بارها بسیار سنگین و مسیرها بسیار سخت است و درآمد چندانی هم نداریم. کسانی که بار را به ما میدهند، پولی به ما پرداخت نمیکنند، فقط قبضهایی را به ما میدهند که بعد از دو یا چند ماه پول را پرداخت کنند؛ ولی گاه هیچ پولی هم پرداخت نمیشود. دولت هم برای عوام فریبی کارتهایی را برای کولبران صادر کرد، اما باز هم با داشتن کارت، سپاه پاسداران در مسیر به ما شلیک میکرد. بعضی وقتها ما مجبور میشدیم مسیرها را عوض کنیم و از مسیر جدیدی برویم که متاسفانه بسیاری از دوستان و آشنایان یا روی مین رفتند و مجروح یا کشته شدند و یا از بالای کوه سقوط کردند.»
صلاح احمدی انگار که خبری روزمره را میخواند؛ مرگ در این پهنای جغرافیایی به امری طبیعی تبدیل شده است. پدران و مادران یا فرزندانی که صبح از خانه میروند و اعضای دیگر خانواده آنها انگار که آخرین خداحافظی باشد، هر روز احتمال میدهند که شاید عزیزان آنها دیگر بازنگردند. جراحت و نقص عضو هم انگار به اتفاقی روزمره تبدیل شده است.
سازمان حقوق بشری «هه نگاو» اسامی ٢٥٢ کولبر را منتشر کرده است که در سال ٢٠١٩ میلادی کشته یا زخمی شدهاند؛ اما شوربختانه با گذشت زمان تعداد قربانیان باربر مرزی همچنان ادامه دارد. طبق گزارش این سازمان، در فاصله زمانی ١١ خرداد تا ٩ مرداد سال جاری خورشیدی، ١٧ کولبر مورد هدف شلیک مستقیم نیروهای نظامی ایران، ترکیه و عراق قرار گرفتهاند که در نتیجه آن ٧ نفر کشته و ١٠ تن زخمی شدهاند.
بهجز شلیک نیروهای مرزی، پدیدههای طبیعی نیز امنیت این کولبران مرزی را تهدید میکند. یکی از متاثرکنندهترین وقایع مرگ «فرهاد خسروی» چهارده ساله مریوانی بود که به همراه برادر ١٧ ساله خود در ارتفاعات ژالانه کردستان به دلیل سرمای شدید جان خود را از دست دادند. در نمونهای دیگر، شامگاه سهشنبه ٢٤ اردیبهشت ١٣٩٨ یک کاسبکار اهل «اشنویه» با هویت «آرام زرده شوانه» فرزند «واحد» در حین کولبری در آب رودخانه «گادر» اشنویه غرق شد.
آرام تنها ١٧ سال سن داشت و برای اولین بار بود که با قاطری که کرایه کردە بود، به کولبری میرفت؛ اما در حوالی پل «آیشه خان» در رودخانه غرق شد.
ریزش بهمن نیز دیگر حادثه طبیعی است که جان کولبران را میگیرد. دوشنبه ٢٩ دی ۱۳۹۹ گروهی از کولبران در حین عبور از نقاط مرزی ارومیه با ترکیه، بر اثر ریزش بهمن، در زیر برف سنگین گرفتار شدند که طبق اطلاع «ایرانوایر» متاسفانه هر پنج کولبر جان باختند.
در کنار تمامی وقایع طبیعی و انسانی که جان کولبران را تهدید میکند، آنها آزار و اذیتهای بدنی و روانی را نیز تجربه میکنند. در آخرین نمونه، پنجشنبه ٢٤ تیر١٤٠٠، نیروهای هنگ مرزی روی «پل دوآب» شماری از کولبران را که قصد رفتن به کولبری داشتند، از اتومبیل پیاده و آنها را به شدت مورد ضربوشتم قرار دادهاند. نهادهای حقوق بشری از این مساله به عنوان «شکنجه» یاد کردهاند که طی آن دو کولبر سالخورده به نامهای «انور مرادی» و «خلیل محمودی» و همچنین کولبر جوانی به نام «خلیل سلیمانی» اهل «ثلاث باباجانی» مجروح شدند.
با وجود روایتهای بسیار و اخباری که مدام تکرار میشود و همچنین موضعگیری نهادهای حقوق بشری، جمهوری اسلامی جز سرکوب و آتش گشودن روی کولبران هیچ نکرده است. در حالیکه اگر کار وجود داشت یا منابع تولید اشتغال، شاید هیچکسی جان و عزیزش را چنین در خطر نمیانداخت. با وخیمتر شدن شرایط اقتصادی در ایران، مرزنشینان بیشترین هزینه را متحمل میشوند؛ خصوصا که نگاه امنیتی حاکم بر مرزها که ساکنانی از گروههای مختلف مذهبی و قومی و ملیتی دارند، تبعیض مضاعف را علیه آنها ایجاد کرده است.
به گفتوگو با صلاح احمدی بازمیگردیم که او هم همان جمله مشترک میان کولبران را در پایان این مصاحبه تکرار کرد: «کاش هیچ انسانی مجبور نباشد حتی یک بار کولبری را تجربه کند.»
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر