close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
گزارش

زنان شالیکار: بیشتر از مردها کار می‌کنیم، اما کمتر پول می‌گیریم

۲۲ تیر ۱۴۰۰
شما در ایران وایر
خواندن در ۸ دقیقه
چشم‌گیرترین صحنه در مناطق روستایی گیلان در فصل بهار حضور زنان شالیکار زیر نور آفتاب است که با کمری خمیده و پاهایی در گل و آب مشغول کار در مزارع برنج هستند.
چشم‌گیرترین صحنه در مناطق روستایی گیلان در فصل بهار حضور زنان شالیکار زیر نور آفتاب است که با کمری خمیده و پاهایی در گل و آب مشغول کار در مزارع برنج هستند.
با وجود اینکه کشاورزی کاری مشترک بین زنان و مردان است، همواره بیشتر کارهای کاشت برنج در مزرعه به عهده زنان بوده، شرایطی که نسل به نسل تداوم داشته است.
با وجود اینکه کشاورزی کاری مشترک بین زنان و مردان است، همواره بیشتر کارهای کاشت برنج در مزرعه به عهده زنان بوده، شرایطی که نسل به نسل تداوم داشته است.
در روزهای اوج کاری، شالیکاران زن روزی دوازده ساعت کار می‌کنند، این در حالی است که نابرابری دستمزد به یک عرف پذیرفته شده تبدیل شده است.
در روزهای اوج کاری، شالیکاران زن روزی دوازده ساعت کار می‌کنند، این در حالی است که نابرابری دستمزد به یک عرف پذیرفته شده تبدیل شده است.

نگار نوروزی، شهروندخبرنگار، ساری

بسیاری از روستاییان در گیلان از طریق کشاورزی امرار معاش می‌کنند. خانواده‌هایی هستند که نسل به نسل آنان کشاورزند. پیشه‌ای که زن و مرد نمی‌شناسد و علاوه بر اینکه زنان به واسطه جنسیت از این بازار کار حذف نشده‌اند، کار وجین (کندن علف‎های هرز) و نشاء برنج اغلب توسط آنان انجام می‌شود. با این حال حقوق و دستمزد آنان با مردان برابر نیست و عمده کارِ خانه و پرورش کودکان نیز به عهده زنان است. از سوی دیگر سال‌ها همکاری زنان و مردان در تولید برنج سبب نشده است که زنان به اندازه مردان مالک مزرعه باشند. داستان زندگی زنان شالیزار را از زبان خودشان بخوانید:

***

چشم‌گیرترین صحنه در مناطق روستایی گیلان در فصل بهار حضور زنان شالیکار زیر نور آفتاب است که با کمری خمیده و پاهایی در گل و آب مشغول کار در مزارع برنج هستند. «صفورا» زنی چهل و دو ساله با روسری سبز که دو طرف آن را بالای سرش بسته، گوشه‌ای نشسته و مشغول نوشیدن چای است. او و همسرش بخاطر بیکاری بعد از کرونا از شهر به روستا مهاجرت کرده‌اند، پیش از مهاجرت به روستا همسرش کمک‌راننده بود و خودش نیز در خیابان دستفروشی می‌کرد. آنان صاحب زمین کشاورزی نیستند و هر دو روی زمین دیگران کار می‌کنند. او در مورد میزان دستمزد خود و همسرش گفت: «ما قبل از اینکه به شهر برویم، کشاورزی می‌کردیم. دستمزد زن و مرد همیشه فرق می‌کند؛ امسال که به روستا برگشتیم، شرایط مثل قبل است. مثلا زن‌ها روزی ۱۵۰ هزار تومان و مردها۲۰۰ هزار تومان می‌گیرند. حالا اگر آقایان سیگاری باشند، باید سیگارشان هم خریده شود. کلوچه و نوشابه عصر هم پای صاحب مزرعه است.»

او معتقد است اگر به دستمزد همسرش اعتراض کند، ممکن است هر دو ضرر کنند: «بیشتر بودن دستمزد مردان عرفی است که پذیرفته‌ایم. چون من و شوهرم با همدیگر کشاورزی می‌کنیم و پولی که به دست می‌آوریم، هزینه خانه می‌شود. اگر من به بیشتر بودن دستمزد همسرم اعتراض کنم، ممکن است خودم ضرر کنم. ما با هم کار می‌کنیم، با همدیگر هم خرج می‌کنیم. هر دوی ما در جریان درآمد و هزینه خانه هستیم.»

با وجود اینکه کشاورزی کاری مشترک بین زنان و مردان است، همواره بیشتر کارهای کاشت برنج در مزرعه به عهده زنان بوده، شرایطی که نسل به نسل تداوم داشته است. «کبری» زنی پنجاه ساله است که وقتی دوازده ساله بود، کار کشاورزی را یاد گرفت. او درباره تقسیم کار مزرعه بین زن و مرد گفت: «انگار کارها از اول این‌جوری بوده؛ مرز گرفتن با آقایون، نشاء و وجین با خانم‌ها بوده. دِروی برنج بیشتر به عهده مردان است که ما هم همکاری می‎کنیم. شهرهایی از مازندران مردها نشاء را انجام می‌دهند؛ اما به نظر مردهای روستای ما آن‌ها کار زنان را انجام می‌دهند. نمی‌دانم چرا از اول این تقسیم‌بندی در کار بوده، شاید به خاطر اینکه زنان تمیزتر کار می‌کنند و راحت‌تر می‌توانند میان نشاء‌ها راه بروند، بدون اینکه خراب شوند. مردان کمی شلخته کار می‌کنند. در روستای ما خانم‌ها هیچ‌وقت مرز نمی‌گیرند، مرز گرفتن یعنی اطراف زمین کشاورزی را درست می‌کنند، به نوعی نقش دیوار را برای مزرعه بازی می‌کند.»

مکانیزه شدن کشاورزی تا حدی فشار کاری شالیکاران را کاهش داده اما بسیاری از آنان هنوز از ماشین برای انجام کار استفاده نمی‌کنند. کارهایی مثل نشاء و درو که قبلا با دست انجام می‌شده است، حالا با ماشین انجام می‌شود. اگرچه ماشینی شدن مراحل تولید برنج به نفع کشاورزانی نیست که مزرعه‌های کوچکی دارند یا کارگرانی که چرخ زندگی‌ آن‌ها از کار روی زمین‌های دیگران می‌گذرد. 

«حوا» نان‌آور اصلی خانه است، همسرش که معلم بود، در پاکسازی‌های اوایل انقلاب کارش را از دست داد و به عنوان معلم خصوصی به کارش ادامه داد که درآمد چندانی ندارد. حوا، زنی شصت‌ و یک ساله، مزرعه کوچکی دارد که ترجیح می‌دهد به جای استفاده از ماشین خودش همه کارهای آن را انجام دهد: «مکانیزه شدن برای کشاورزان خرده‌پایی مثل من که مزرعه کوچکی دارند، خوب نیست. چون باید برای همه مراحل پول بدهم؛ در حالی که اگر خودم کارها را انجام دهم، به نفعم است. من که تا برنج را نفروشم، پولی ندارم؛ پس وقتی با دستگاه درو می‌کنند، دو کیسه برنج من را به عنوان دستمزد بر می‌دارند. اگر خودم درو کنم همه برنج متعلق به خودم است. اگرچه من باید کاری را که ماشین در یک ساعت انجام می‌دهد، در دو روز انجام دهم؛ اما برایم بهتر است.» «اشرف»، خواهر کوچکتر حوا است که در کار کشاورزی با او همکاری می‌کند. اشرف هم با حوا هم‌عقیده است: «با ماشین کار زودتر انجام می‌شود. قبلا اگر ده تا زن در چهار روز نشاء می‌کردند، الان یک دستگاه یک‌روزه کار را انجام می‌دهد. اما من با مکانیزه شدن موافق نیستم. چون باید برای همه مراحل پول بدهم. مگر چقدر از فروش برنج نصیبم می‌شود که پول استفاده از ماشین را در تمام مراحل بدهم؟ این ماشین‌ها به درد کسی می‌خورد که بیست هزار متر زمین دارد. ضمنا این دستگاه‌ها مشکلات خودشان را دارند؛ مثلا دستگاهی که مخصوص نشاء است، نمی‌تواند کناره‌های زمین را نشاء کند؛ خود کشاورز باید انجام دهد».

در روزهای اوج کاری، شالیکاران زن روزی دوازده ساعت کار می‌کنند، این در حالی است که نابرابری دستمزد به یک عرف پذیرفته شده تبدیل شده است. 

«سارا» زنی حدود پنجاه ساله است، کلاه حصیری به سر دارد و چادرشب به کمرش بسته است؛ چادرشب به پارچه‌ای رنگارنگ می‌گویند که غالبا زنان کشاورز هنگام کار به کمر می‌بندند تا از درد کمر جلوگیری کند. او درباره نابرابری دستمزد می‌گوید: «دوازده ساعت در روز و بیشتر از مردان کار می‌کنیم؛ اما دستمزدمان کمتر از آنان است. اگر زنی صبح تا شب در شالیزار کار کند و دستمزدش صد تومان باشد، یک مرد همان‌قدر کار نمی‌کند، اما دستمزدش پنجاه درصد بیشتر است.»

علاوه بر دستمزد نابرابر، زنان کمتر از مردان مالک زمین هستند. البته با تغییرات تدریجی که در فرهنگ جامعه رخ داده، این وضعیت نسبت به گذشته کمی بهبود یافته است. این تغییرات به آن معنا نیست که همه زنانی که صاحب ملک هستند، اختیار کامل مزرعه را دارند. مهین، زنی پنجاه و سه ساله است که دو هکتار زمین کشاورزی به نام خود دارد؛ مالکیتی که اختیاری به او نداده است: «دو هکتار زمین به نامم است، اما نمی‌دانم برنج‌ کیلویی چقدر و به چه کسی فروخته می‌شود؛ حتی پولش چگونه خرج می‌شود. همسرم می‌گوید ما قرض داریم، باید پس بدهیم. من اختیار مزرعه را ندارم. یعنی اگر بخواهم برنج را کیلویی ۵۰ تومان بفروشم، شوهرم می‌گوید نه ارزان است؛ صبر کن، خودم می‌فروشم. او اختیاردار است.»

به نظر «فرزانه» نیز مالک زمین بودن به این معنا نیست که می‌توانی درباره آن تصمیم بگیری: «شوهرم گفت بیا برویم مزرعه را به نامت کنم. من گفتم نه، وقتی اختیارش را ندارم، چه فایده دارد به نامم باشد؟ در خانواده ما تنها خواهرم مالک زمین است. او هم اگر شوهرش بدهی نداشت، هیچ وقت حاضر نمی‌شد مزرعه را به نام زنش کند. بعضی مردان روستا حوصله انجام کار اداری را ندارند؛ زمین را به نام همسرشان می‌کنند که درگیر کارهای اداری نشوند.»

علاوه بر کار در مزرعه، کارِ خانه و پرروش کودکان نیز به عهده زنان است. این موضوع فشار کاری زنان را افزایش می‌دهد. شهلا چهل و سه سال دارد و مادر دو فرزند است. او به خانه که می‌رود باید علاوه بر آشپزی به تکالیف بچه‌هایش رسیدگی کند: «من وقتی به خانه می‌روم، مثل زنان شاغل دیگر باید آشپزی کنم و کارهای بچه‌ها را انجام دهم. مردها این بخش کار را ندارند. قبلا شرایط فرق می‌کرد؛ مادرم هم در خانه و هم در مزرعه کار می‌کرد و چون بچه زیاد داشت، کارها بین بچه‌ها تقسیم می‌شد. مثلا خواهرم مریم ظرف‌ها را می‌شست و خواهر دیگرم طاهره آشپزی می‌کرد. سوسن که بزرگتر از همه بود از من و خواهر کوچکم نگهداری می‌کرد. چون تعداد بچه‌ها زیاد بود مسئولیت فقط به دوش مادرم نبود و بچه‌های بزرگتر مراقب کوچکترها بودند. الان همه کارها را باید خودم انجام دهم. ما پیاز هم کشت می‌کنیم؛ در حالی که همسرم فقط پیاز را می‌کند، من باید تمیز کنم، جدا کنم، ببافم و برای فروش آماده کنم.»

کمتر زن شالیکاری امروز مانند گذشته بعد از زایمان به سرعت به کار خود بازمی‌گردد. در واقع به مرور زمان و با تغییر مکان زایمان از خانه به بیمارستان، شرایط مادران و سبک زندگی آنان تغییر کرده است. «زینب» بیست و نه ساله است و یک دختر پنج ساله دارد. او سه سال بعد از به دنیا آمدن فرزندش در خانه ماند و برای کشاورزی به مزرعه نرفت. به نظر او شرایط با گذشته خیلی فرق کرده است: «قبلا بستگی داشت زایمان کی اتفاق می‌افتاد. اگر زایمان در زمستان بود، زنان استراحت می‌کردند؛ اما اگر در بهار بود، دیگر استراحت معنا نداشت. مثلا وقتی من به دنیا آمدم اوایل پاییز و موقع درست کردن انواع رب بود. مادرم تعریف می‌کرد، وقتی من به دنیا آمدم، او به من شیر داد و دو ساعت بعد رفت سراغ کارش.»

با وجود همه نابرابری‌هایی که بین زنان و مردان شالیکار وجود دارد، کاشت و تولید برنج کار مشترکی است که هر دوی آنان در انجام آن نقش دارند؛ به گونه‌ای که نبودِ یکی عواقبی را متوجه دیگری می‌کند. «حمیده» زن جوانی که پیراهن گلدار آبی به تن کرده با چکمه‌های پلاستیکی مشکی، خسته از یک روز گرم کاری در راه برگشت به خانه است. او که همسرش در زندان است، به تنهایی کارهای مزرعه را انجام می‌دهد: «در روستای ما اگر زنی فوت کند و مرد زمین داشته باشد، ازدواج می‌کند؛ یک دلیلش این است که بتواند کارش را پیش ببرد. برعکس هم هست، زنی که شوهرش فوت کند یا به دلیلی نباشد برایش سخت است به تنهایی زمین را اداره کند. البته نمی‌تواند مثل مردان زود ازدواج کند؛ چون در موردش بدگویی می‌کنند. من چون شوهرم زندان است، مجبورم کارگر بگیرم و همه مسئولیت کار به عهده خودم است.»


 

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

استان‌وایر

ده‌ها هزار قطعه‌ ماهی در سد آرباطان آذربایجان شرقی تلف شدند

۲۲ تیر ۱۴۰۰
خواندن در ۱ دقیقه
ده‌ها هزار قطعه‌ ماهی در سد آرباطان آذربایجان شرقی تلف شدند