طبق فایل صوتی که در اختیار «ایرانوایر» قرار گرفته است، «سینا بهشتی» پس از بازداشت همسرش «درسا بیآزار» گفته است اگر او را تا یکشنبه آزاد نکنند، دست به اعتصاب غذا خواهد زد.
***
«درسا بیآزار» چهارشنبه ۱۶ تیر زمانی که برای ملاقات همسرش به اوین مراجعه کرده بود، بازداشت شد. برخی رسانهها نوشتهاند که بازداشت درسا بیآزار به خاطر حمل «گاز اشکآور» و «شوکر» است. اما همسرش میگوید که این مساله پاپوشی برای فشار آوردن بیشتر به آنها است. به گفته او، بازجویان بارها به سینا گفتهاند که باید از همسرش جدا شود، از سوی دیگر او و درسا از کار اخراج شدهاند و حالا با بازداشت درسا، «آویسا» فرزند ۸ ساله آنها پدر یا مادرش را همراه خود ندارد.
به گفته سینا، درسا در حالی بازداشت شد که فرزند ۸ ساله آنها هم همراه آنها بود و ماموران پس از بازداشت درسا، فرزند آنها را با خودرو نزد برادر سینا فرستادهاند. سینا میگوید که پیشتر برخی دیگر از اعضای خانواده ایشان هم بازداشت شده بودند و از سوی دیگر، پدر و مادر او نیز مدام تحت بازجویی و تهدید قرار میگیرند. به باور او، یکی از دلایل این فشارها در کنار ساکت کردن آنها، فشار مضاعف به «گوهر عشقی» مادر ستار بهشتی است.
سینا در این فایل صوتی بارها تکرار میکند که «آنها خانواده و زندگی ما را از هم پاشاندهاند.»
متن کامل فایل صوتی «سینا بهشتی» را در ادامه میخوانید:
«من سینا بهشتی هستم از زندان اوین بند ۸ روز چهارشنبه ۱۶/۴/۱۴۰۰همسر بنده درسا بیآزار برای ملاقات به دیدن من آمد در سالن ملاقات. در سالن نشسته بود که گفتند دادیار کارَت دارد. من را هم فرستادند بالا و همسرم را هم با خودشان بردند. از آنموقع بیخبر ماندم. هرچه رفتیم پایین تا ظهر هیچ خبری نشد. بعد از حدود ۶ تا ۷ساعت گوشی او خاموش شد. ساعت ۸تا ۹شب درسا زنگ زد و گفت من بازداشتگاه اوین تو بند ۲۰۹ هستم. من را بازداشت کردند. برای او چند بار در سامانه ثنا ابلاغیه آمده بوده، اما متوجه نشده بوده و برای همین وقتی به ملاقات من آمده بود، بازداشت شد. در بازداشت هم بیخبر از این بود که میخواهند او را دستگیر کنند.
خود من هم تقریبا یک سال است که در حبس هستم در حالیکه ۴ ماه از آزادی مشروط من گذشته است؛ آزاد که نکردند هیچ، چند بار تهدیدآمیز از من خواستند به خاطر فعالیتهای سیاسیمان از همسرم جدا شوم. به درسا گفتند شما با کارهایتان به زندانیان سیاسی کمک میکنید، خبرهای زندانیهای سیاسی را پخش میکنید، در فضای مجازی تشکیل گروه و تبلیغ علیه نظام داشتید و چند تا مصاحبه هم با شبکههای اینترنشنال و من وتو داشتهاید.
بعد از بازداشت درسا، دختربچهام را سوار یک ماشین میکنند و به خانه میبرند به برادرم تحویل میدهند. چون به همسرم یکبار اسیدپاشی شده بود و یکبار هم گوشی تلفنش را از ماشین دزدیده بودند، در ماشین گاز اشکآور داشتیم و آنها پیدا میکنند به این تصور که درسا از آن استفاده میکند و ممکن است در صورت ماموران بزند. چون درسا با ماموران زن درگیر میشود. برای او پاپوش درست میکنند و برایش مینویسند حمل سلاحهای غیرمجاز مثل شوکر و گاز اشکآور. دو روز در اوین بود و ما بیخبر و هیچ تماسی نمیتوانست برقرار کند. حتی در آن مدت خانوادهام که برای پیگیری وضعیت او مراجعه کرده بودند، هیچ پاسخی به آنها نداده بودند و گفته بودند که تحت بازجویی است. اتهام «تبلیغ علیه نظام» را میدانم؛ چون چند وقت پیش خودم را به اتهام «تبلیغ علیه نظام» به حفاظت برده بودند و اخطار دادند که با همسرم دو نفری این اتهام را داریم و تا الان که بازداشت نشده بود، به خاطر فرزندمان بود. دختر من، آویسا ۸ ساله است. حتی به پدرم هم گفتهاند که پسرت به همراه همسرش مشغول فعالیت تبلیغی علیه نظام است و دست از کارهایشان برنداشتهاند.
پدرم با آنها وارد بحث میشود که بچه برادرم ستار بهشتی را زیر شکنجه کشید و سینا را هم سال ۹۴ دستگیر کردید و برای ۴ ماه در انفرادی نگه داشتید، سال ۹۶ هم دوباره دستگیرش کردید و الان هم که در زندان است؛ آنهم بدون مرخصی.
کسانی که صدای من را میشنوید، بدانید که ما با رژیمی درافتادهایم که از راهی برای از هم پاشاندن یک خانواده میکند. به خود من بارها گفتهاند که از همسرم جدا شوم؛ من را آزاد میکنند وگرنه مثل آرش صادقی و گلرخ میشوید که همیشه در زندان هستند. چند بار به من توبهنامه دادند که امضا نکردم، مشروطم کردند، باز هم قبول نکردم و برای همین با من لج کردهاند و از مصاحبههای درسا عصبانی هستند. ما در خصوص شیوع کرونا دروغ نگفتیم.
اینجا هم هر دو سه هفته یکبار من را به حفاظت میکشانند و جرات نمیکنم با کسی حرف بزنم؛ چون هر بار حفاظت من را میخواهد و بازخواست میکند. من هم به جرم «اقدام علیه امنیت ملی» و «اجتماع و تبانی» از طریق تشکیل «گروه غیرقانونی» دستگیر شدم. گروه من، گروه تئاتری بود، اما قاضی مقیسه برای همین، پنج سال حکم به من داد. در حالی که من کار غیرقانونی نکردهام. همه اینها را در لایحهای که به کمک «امیرسالار داوودی» در سال ۹۵ نوشتیم و حکم ۵ سال من را ۲ سال کردند و برادرم را تبرئه دادند و همین طور دختر عمهام را، ولی من را دستگیر کردند.
حرفشان هم این است که زنعمو را ساکت کنند؛ یعنی «گوهر عشقی» با تحت فشار قرار دادن ما ساکت شود. اما این وسط زندگی ما را از هم میپاشانند. اینجا نامه نوشتم و گفتم که اگر درسا آزاد نشود، اعتصاب غذا میکنم؛ چون واقعا او بیگناه در زندان است و هر کاری هم کرده، برای دفاع از همه زندانیان بوده است و نه فقط من. درسا نویسنده و بازیگر تئاتر است. خود من کارگردان تئاتر هستم و کار ما هنری است و الان به عنوان هنرمند در زندان هستیم و کسی را هم نداریم که صدای ما باشد. از شما میخواهیم که صدای درسا باشید. او باید پیش فرزندمان باشد. ما در این یک سال سکوت نکردیم و همیشه تحت فشار بودیم که مصاحبه نکنیم. بارها ما را بازجویی کردند. پدر و مادرم را هم در این چند روز به بازجویی کشاندند تا سکوت کنند. همه اینها بازی است. خود من را چهار ماه است که در اوین نگه داشتند و بهم تهمت زدند که با گروههای تروریستی همکاری میکنم. با اینکه من تا به حال تفنگ به دست نگرفتم. شاید همه اینها به خاطر ستار بهشتی باشد. من همهجا گفتم راه و هدف من و ستار یکی است؛ ولی نگاهمان با هم فرق دارد. ستار کشته شده و ما داریم تاوان آن را پس میدهیم.
همسرم نفر چهارم از خانواده من است که دستگیر شده است. چند بار من را تهدید کردند که به رجاییشهر و زندانهای دیگر منتقل میکنند. من از زندانی بودن ترسی ندارم؛ ولی الان خانوادهام را از هم میپاشانند. من و همسرم را از کار اخراج کردند. اجازه ندهید از طریق رسانههای حکومتی برای درسا پاپوش درست کنند. من و درسا یک سال است از پشت شیشه همدیگر را دیدهایم. به او اتهامهای دروغ بستهاند تا بتوانند او را نگه دارند و آزار بدهند. نمیدانم او در چه وضعیتی است.
اگر درسا تا یکشنبه آزاد نشود، اعتصاب غذا میکنم و تا آزادی او دست از اعتصاب برنخواهم داشت.»
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر