قرار نبود ساعت چهار صبح روز بیست و ششم اردیبهشت ۱۴۰۰ دو مچ دست، دو کتف و دو مچ پای یک مرد درون سطل زباله نقرهای رنگ خیابان «نفیسی» در غرب تهران پیدا شود. کسی ساعتها قبل «بابک» را که مردی ۴۷ ساله بود، به چند قطعه دست و پا و بدنی بدون سر تقسیم کرده، هر تکه را در کیسهای جا داده و تمام کیسهها را در سطلهای زباله در سه نقطه مختلف پخش کرده بود.
اثر انگشتان دست مرد بیسر، راز سه قتل را برملا کرد؛ خودش، خواهرش «آرزو» و داماد خانواده.
کارگردان این سناریوی غیرقابل باور، پدری ۸۱ ساله است که میگوید کتاب سوگنامه بابک را مینوشته است و اگر دستگیر نشده بود، فرصت انتشارش را از دست نمیداد.
بسیاری از شهروندان ایرانی حالا با شنیدن جزییات این جنایت خانوادگی، شوکه شدهاند. این اولین بار نیست که افکار عمومی تحت تاثیر یک جنایت خانوادگی یا زنجیرهای قرار میگیرند اما به نظر میرسد «اکبر خرمدین» کارگردان اولین جنایتی است که میتواند هر دو پسوند خانوادگی و زنجیرهای را داشته باشد.
***
از بعدازظهر چهارشنبه ۱۲ دی ۱۳۷۵، یعنی ۲۴ سال پیش که «سمیه» و «شاهرخ»، دو نوجوان ۱۶ ساله عاشق، جنایت معروف خیابان «گاندی» تهران را رقم زدند تا همین چند روز پیش، جامعه ایران چنین بهت زده در شوک یک جنایت خانوادگی قرار نگرفته است. هنوز بسیاری از وجوه این حادثه نامشخص است.
هرچند اکبر خرمدین، پدر بابک و آرزو خرمدین نخستین قاتل زنجیرهای خانوادگی در ایران است که تاکنون به سه فقره قتل اعضای خانواده خود با همدستی همسرش اعتراف کرده است ولی در سالهای گذشته قاتلان زنجیرهای بسیاری در ایران فشار روانی سنگینی بر افکار عمومی وارد کردهاند.
چند هفته پیش از کشته شدن بابک خرمدین توسط پدر و مادرش، «علیرضا»، جوان ۲۰ ساله اهوازی به دلیل همجنسگرا بودن، در اهواز توسط برادر و دو پسرعمویش به قتل رسید.
خرداد سال ۱۳۹۹، حدود یک سال پیش از وقوع جنایت خانواده خرمدین، قتل «رومینا اشرفی»، دختر نوجوان ۱۴ ساله ایرانی اهل تالش که توسط پدرش با داس کشته شد، شوک بزرگی به جامعه وارد کرد. ده سال پیش از آن هم یکی از دلخراشترین پروندههای جنایی تاریخ حوادث ایران با قتل سه دختر نوجوان توسط پدرشان در اطراف یکی از روستای «تختگاه» کرمانشاه رقم خورد.
بررسی آخرین آمار خشونت خانگی در کشور حاکی از ۴۶ درصدی میزان این خشونتها را نشان میدهد که ۶۰ درصد از این خشونتها، کلامی و روانی هستند.
طبق آمار رسمی، در دو سال گذشته، خشونتهای خانگی علیه کودکان رشد پنج برابری و خشونت علیه زنان افزایش سه برابری داشتهاند. برخی تحقیقات دانشگاهی نشان میدهند که جایگاه خشونت خانگی در ایران رتبه نخست را دارد. قتلهای ناموسی و خانوادگی در این گروه از خشونتها دستهبندی میشوند. آمار دقیق رسمی از قتلهای ناموسی و فرزندکشی در ایران منتشر نشده است. به گزارش «ایسنا» و تنها با استناد به تحقیقات دانشگاهی، سالانه بین ۳۷۵ تا ۴۵۰ مورد قتل ناموسی در کشور رخ میدهد. بخشی از قتلهای ناموسی به فرزندکشی مربوط میشوند.
کدام قاتلان زنجیرهای جامعه را بهت زده کردند؟
۸۷ سال پیش، «اصغر قاتل» به عنوان نخستین قاتل زنجیرهای ایران در ششم خرداد ۱۳۱۳ محاکمه شد. «علیاصغر بروجردی» بیش از ۳۳ پسر خردسال و نوجوان را مورد تجاوز قرار داده و به قتل رسانده بود. جنایات وی تنها به داخل کشور محدود نشدند و در کشورهای همسایه، از جمله عراق نیز پیش رفته بودند. او جنازهها را بعد از کشتن، مُثُله و در کورهها و قناتها رها میکرد.
«محمد بسیجه»، معروف به «بیجه» که قاتل زنجیرهای در شهر ری و منطقه پاکدشت بود، از جنجالیترین پروندههای قتل در ایران شد. او در دهه ۷۰ به خاطر قتل و تجاوز جنسی به ۱۷ پسر بچه و قتل پنج بزرگسال، محاکمه و اعدام شد. بیجه جنازه قربانیان خود را در بیابان میسوزاند.
«مجید سالک محمودی» در دهه ۶۰ به تجاوز و کشتن زنان اقدام میکرد. او به ۲۱ مورد قتل اعتراف کرد.
«غلامرضا خوشرو»، معروف به «خفاش شب»، ۹ زن را پس از تجاوز و سرقت اموالشان به قتل رساند و بعد از محاکمه اعدام شد.
«سعید حنایی»، معروف به «قاتل عنکبوتی»، در طول یک سال، ۱۶ زن تن فروش را به قتل رساند.
قتلهای محفلی کرمان در سال ۱۳۸۱ توسط شش جوان عضو بسیج یکی از مساجد کرمان به وقوع پیوست. آنها مدعی شدند سخنان «محمدتقی مصباح یزدی» دربارهٔ شیوه برخورد با فساد، الهامبخش آنها بوده است و کسانی را که عامل گسترش فساد در شهر میدانستند، به قتل رساندهاند. پنج قتل قطعی به آنها نسبت داده شد ولی برخی رسانهها مدعی شدند این گروه ۱۸ نفر را به قتل رساندهاند.
«فرید بغلانی»، معروف به «قاتل دوچرخهسوار» که هفت زن، هشت دختر بچه و یک پسر بچه را کشت، «مهین قدیری»، قاتل زنان سالخورده و «فرزاد»، قاتل زنجیرهای زنان در گیلان هر کدام به نوعی یکی از جنجالیترین پروندههای قتل سریالی در ایران بودهاند که در مقاطع مختلف تاریخی از قاتلان زنجیرهای معروف به شمار رفتهاند.
در تعریف عمومی اگر قاتل با یک روش مشخص سه بار یا بیشتر مرتکب قتل شود، به او قاتل سریالی یا زنجیرهای گفته میشود.
هریک از قتلهای انجام شده در سالهای اخیر در ایران، جامعه را در چنان شوکی قرار داده که در زمان خود برای مدتی به عنوان پروندهای تک و غیرتکراری مطرح بودهاند. ولی آنچه قتل در خانواده خرمدین را متمایز میکند، فرزند کشی فجیع با همراهی دو والد و مثله کردن مقتولان است.
«سعیدپیوندی»، جامعهشناس و استاد «دانشگاه لورن» فرانسه به «ایرانوایر» میگوید: «این اتفاقات بخشی از زیرزمینهای ناپیدای جامعه ما است که به دلیل وجود مشکلات بسیار زیاد جامعه ایران، زمینه ایجاد چنین پدیدههایی فراهم میشود.»
به گفته این جامعهشناس، وقوع این گونه قتلها در بسیاری از کشورهای دنیا نیز سابقه دارد ولی نوع واکنش جامعه و بررسیهای بعد از آن با جامعه ایران متفاوت است.
او اضافه میکند: «در مورد خانواده خرمدین، وقتی به حرفهای قاتلین که پدر و مادر مقتولین هستند، دقت کنید، نزدیکی بسیار زیادی میان تحلیل گفتمان این زوج قاتل وجود دارد. میتوان گفت این قاتلین از فرهنگ مسلط در رسانههای سراسری ایران استفاده میکنند. در واقع، همان منطق و استدلال و ارزشها را در نوع و سبک زندگی و دنیای فرهنگی که رسانههای حاکم به کار میبرند، از جمله اخلاقیات در حرفهای آنها به کرات بیان میشود. گفتههای این پدر و مادر در مورد مشکلات اخلاقی که به فرزندان خود نسبت میدهند، مصداقهای جامعهای است که این آسیبها را از درون زندگی میکند.»
سعید پیوندی با تاکید بر اینکه فرزند کشی طی سالهای گذشته در ایران ادامه پیدا کرده است، اضافه میکند: «در مقایسه با سایر کشورها، انگیزههای فرزندکشی در ایران به طور کامل با یک جامعه سنتی مرتبط هستند؛ شکاف موجود میان نسل جوان به عنوان فرزندان با والدینی که قادر به درک فرزندان نبوده یا قادر به برقراری دیالوگ یا سبک زندگی آنها نیستند.»
اما این قتلها چه تاثیراتی بر جامعه ایران خواهند گذاشت و بسترساز چه آسیبهایی در آینده خواهند شد؟ این جامعهشناس میگوید: «فرزندکشی در جامعه ایران که برخی از آنها هم مثل قتل رومینا، بسیار فجیع بوده، هیچگاه در جامعه ایران مورد بحث و سنجش قرار نگرفتهاند تا نوعی از هوشیاری جدید اجتماعی براساس آن شکل بگیرد. در نتیجه در جامعه ایران هرکسی با توجه به جایگاهی که در آن قرار دارد، با این مساله برخورد میکند؛ مثلاً آنها که نگاه سنتی دارند، به آن مشروعیت میبخشند و فکر میکنند نوع برخورد با فرزند، حق پدر و مادر است. گروهی هم که نگاه انتقادی دارند و با خشونت مخالف هستند، میتوانند بهت زده باشند.»
این جامعهشناس میگوید: «مشکل اصلی جامعه ایران در مواجهه با وقوع چنین جرایمی، فقدان بازنگری و بررسی این فجایع توسط رسانههای سراسری تاثیرگذار، دست اندرکاران و کسانی است که میتوان به آنها نیرویهای زنده جامعه لقب داد؛ به این معنا که نخبگان و فرهنگیان جامعه در چنین شرایطی باید وارد یک بحث عمومی با جامعه شوند تا دریابند چرا چنین اتفاقاتی در جامعه ایران رخ میدهد و چهگونه بستر اجتماعی برای وقوع چنین جنایتهایی یا به وجودآمدن چنین جنایتکارانی مهیا میشود. این افراد جنایتکار متولد نشدهاند بلکه در بستر همین جامعه تبدیل به جنایتکار میشوند.»
این استاد دانشگاه در عین حال نقصهای سیستم قضایی ایران در شکلگیری چنین اتفاقاتی را بیاثر نمیداند: «دستگاه قضایی همدست این افراد است؛ به این معنا که قوانین قضایی و جزایی ایران در خصوص قتلهای خانوادگی اغماض عجیبی دارد و بستر حقوقی را به گونهای فراهم میکند که والدین بتوانند به راحتی دست به چنین کارهایی بزنند. در این خصوص هم بازاندیشی در جامعه رخ نمیدهد تا قانون قضایی ما از این اتفافات درس بگیرد.»
حلقههای مفقوده زیادی در این جنایت خانوادگی وجود دارند و ادعاهای مطروحه هنوز به طور مستقل راستیآزمایی نشدهاند. تنها چیزی که مشخص است، افزایش قتلهای خانوادگی در سالهای اخیر و زیاد شدن پدیده فرزندکشی است. در عین اینکه جامعه ایران هنوز آگاهی در خصوص چگونگی خارج شدن از بنبست را پیدا نکرده است و جایگاه وزارت بهداشت در سنجش سلامت روان جامعه بیاهمیت تلقی میشود.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر