پیام ماسوری؛ ترکیه
در سالهای اخیر شمار پناهجویان ایرانی که به دنبال پیگردهای سیاسی یا رویارویی با زندان و احکام حبس به ترکیه پناهنده شدهاند، رو به افزایش است. این در حالی است که ترکیه به عنوان کشوری شناخته میشود که بیشترین جمعیت پناهجو را در خود جای داده است و به هر بهانهای که تخلف قانونی محسوب شود، بدون در نظر گرفتن سرنوشت پناهجویان، برای آنها احکامی مثل ترک خاک یا حتی دیپورت صادر میکند.
تخلف قانونی میتواند یکبار عدم تمدید مدارک، مراجعه نکردن به اداره مهاجرت در زمان تعیین شده یا زندگی نکردن در شهری باشد که ترکیه برای پناهجویان معین میکند. در این میان، برخوردهای سلیقهای هم میتواند زندگی آنها را دستخوش تغییر کند. یکی از نمونههای چنین شرایطی، «بهروز عربزاده» است که پس از سالها فعالیت در حوزه شعر و نویسندگی، در پی شرکت در یک تظاهرات، با حکم ترکیه باید این کشور را ترک کند. در حالیکه پناهندگی او در ترکیه پذیرفته شده و منتظر تعیین کشور بود پس از نزدیک به هفت سال انتظار در این کشور.
***
بهروز عربزاده، شاعر، نویسنده، مترجم و عضو «کانون نویسندگان ایران در تبعید» با سابقه عضویت در «جبهه دمکراتیک ایران»، بعد از تحمل بیش از شش سال پناهجویی در کشور ترکیه، حالا با تصمیم دادگاه و دیوان عالی این کشور، حکم ترک خاک دریافت کرده است. این در حالی است که از سال ۲۰۱۸ در مصاحبه با سازمان ملل متحد به عنوان پناهنده پذیرفته شده و در انتظار کشور سوم [کشور امن؛ مقصد نهایی] است.
بهروز عربزاده ضمن تشریح شرایط پناهجویی خود در گفتوگو با «ایرانوایر»، به فعالیتهایش نیز پرداخت؛ وقتی برای اولین بار در سال ۱۳۵۹ به گروه کودک صداوسیما پیوست و در سریال «خواندن و نوشتن بیاموزیم» نقش ایفا کرد.
او از سال ۱۳۶۴ به طور مستمر در انجمنهای ادبی حضور داشت و در سال ۱۳۶۶ به استخدام ارتش درآمد و یک سال بعد از دانشکده آجودانی فارغالتحصیل شد. عربزاده از سال ۱۳۷۹ به جمع منتقدان و مخالفان جمهوری اسلامی پیوست و با سرودن شعرهای انتقادی و حضور در مجامع فرهنگی، بارها احضار و دستگیر شد و تعهدنامههایی هم امضا کرد. او در نهایت در سال ۱۳۷۴ از ارتش اخراج و در ادامه به ۱۳ ماه زندان و پرداخت ۱۳۶ هزار تومان جریمه محکوم شد اما دست از فعالیت برنداشت و در اعتراضات کوی «دانشگاه تهران» و مراسمهای کشتههای «قتلهای زنجیرهای» حضور فعال داشت.
عربزاده اولین کتاب خود را با نام «دستهای آویز شاخهها» در سال ۱۳۸۰ منتشر کرد اما این کتاب هرگز مجوز چاپ دوم دریافت نکرد و در ادامه از سال ۱۳۸۲ ممنوعالقلم و ممنوعالکتاب شد.
او مولف کتابهای «تردیدهای مکرر»، «آنجلا و ژالههای عشق»، «بوسوارههای لبانت»، «تو را در میزنم»، «حکایتهای غربت»، «زندان دیکتاتور» و مترجم چندین اثر نویسنده و شاعر معروف ترک به نام «عزیز نسین» با نامهای «تیم حیوانات» و «در یکی از کشورها» و همچنین چند اثر دیگر به نامهای «مردی با دامن صورتی خودکشی کرد» و «تانیا و دختران خیابان انقلاب» است. عربزاده چهار کتاب و چندین ترجمه دیگر در انتظار نشر دارد.
بهروز عربزاده در سال ۱۳۸۶، پس از انتشار نامهای انتقادی و سرگشاده در فضای مجازی با عنوان «نامه یک هنرمند به رییس جمهوری»، از ریاست «انجمنهای ادبی آذربایجان غربی» اخراج شد و قراردادهای کاری او با «بنیاد مسکن» به طور یکجانبه لغو شدند. همزمان، تهدید و ارعاب نهادهای امنیتی علیه او تشدید شد.
این نویسنده سه ماه بعد از انتشار نامه خود و در پی فشارهای امنیتی، به ناچار ایران را ترک کرد و به ترکیه رفت: «در ابتدا چون معتقد به پناهندگی نبودم، درخواست پناهندگی ندادم و امیدوار بودم شرایط کمی آرام شود تا بتوانم به وطن برگردم. سه ماه مانده به اتمام ریاست جمهوری "محمود احمدینژاد"، از طریق مرز زمینی و با فکر اینکه آبها از آسیاب افتاده است، به کشور مراجعت کردم. اما در همان بدو ورود بازداشت شدم و ۱۵ ماه جهنمی در ایران برایم رقم خورد که حکایت این ۱۵ ماه خود کتابی است که در دست نوشتن دارم.»
عربزاده میگوید وقتی در ایران زندگی میکرد، بیش از هزار و ۵۰۰ صفحه دستنوشته درباره کتابی با عنوان «اسلام در بوته نقد» داشت که در پی تصمیم به خروج دوباره از ایران، آنها را به همراه بسیاری از مدارک و اسناد و کتابهای ممنوعهاش، به حال خود رها کرد. او هم مثل بسیاری از نویسندگان منتقد که هر لحظه امکان دستگیریشان هست، مدارک و دستنوشتههایش را نزد فردی امین نگهداری میکرد اما همین امانتها در ادامه سرگذشتش، «طعمه باجخواهی» از او و خانوادهاش شدند: «از سویی این دستنوشتهها چماقی بر سر من بودند و زندگی را برایم سیاه کردند. دیگر نه مالی داشتم و نه پولی که بتوانم این باجخواهیها را جواب بدهم. زندگی در آن شرایط برایم دشوار شده بود و از طرفی ممنوعالخروج هم بودم. در این بین، شخصی پیدا شد که در قبال دریافت پنج میلیون تومان، قول تهیه پاسپورت به من داد و در نهایت توانستم با پرداخت این مبلغ، پاسپورت بگیرم و بالاخره در سال ۲۰۱۴ از کشور خارج شوم و به ترکیه بیایم. اینبار خود را به عنوان پناهجو، به سازمان کمیساریای عالی پناهندگان معرفی کردم. در این مدت نیز به علت آزارها و اذیتهای نهادهای امنیتی، همسرم را از دست دادم و او به صورت غیابی طلاق گرفت. طی این سالها بزرگ شدن فرزندانم را شاهد نبودم.»
بهروز عربزاده در تاریخ ۱۸ آگوست ۲۰۱۴ درخواست پناهندگی خود را در کمیساریای عالی پناهندگان به ثبت رساند و چهار سال بعد، در سال ۲۰۱۸ از سازمان ملل قبولی درخواستش را دریافت کرد؛ یعنی از این تاریخ به عنوان «پناهنده» شناخته شد.
پس از آن بود که زندگی پناهندگی او هم با یک اتفاق، در معرض خطر قرار گرفت. عربزاده برای برگزاری تجمعی اعتراضی در حمایت از کارگران، معلمان و زندانیان سیاسی که قرار بود مقابل کنسولگری جمهوری اسلامی در استانبول برگزار شود، با مراجعه به مراجع قانونی، مجوز لازم را اخذ کرد. اما با وجود این مجوز، پس از برگزاری تجمع، از طرف اداره مهاجرت ترکیه احضار و بدون هیچ توضیحی، به شهری در شرق ترکیه به نام «بایبورد» تبعید شد.
عربزاده میگوید: «به من اعلام شد طی ۱۵ روز خود را به آن شهر معرفی کنم. اما به علت ترس از جان و مشکلات معیشتی، رفتنم به آن شهر امکانپذیر نبود. به همین خاطر به دفتر شکایات نخست وزیری پناه بردم که از من خواستند با ارسال ایمیل، شرایطم را شرح دهم. چند روز بعد در پاسخ من، از نخست وزیری ایمیلی به دستم رسید که در آن اعلام شده بود باید به بایبورد بروم و همانجا اعتراض خود را مطرح کنم.»
این مساله مصادف با تعطیلی روزهای آخر هفته شده بود و عربزاده برای روز دوشنبه بعد از تعطیلات، باید برای انجام مصاحبهای دیگر در خصوص پرونده پناهندگی خود در دفتر امور پناهندگان سازمان ملل در آنکارا حاضر میشد. برای همین عزیمت به بایبورد را تا پس از انجام مصاحبه اداری، به تاخیر انداخت: «بعد از مصاحبه به شهر مورد نظر رفتم اما به علت تاخیر پنج روزه در معرفی خود به آن شهر، پلیس اداره مهاجرت پرونده من را مختومه اعلام کرد و گفت از نظر آنها من درخواست پناهندگی خود را پس گرفتهام.»
اصرارهایش انگار فایده نداشتند: « تنها راهحل، اعتراض به تصمیم پلیس و اداره مهاجرت بود. به نزدیکترین دادگستری که کیلومترها با آنجا فاصله داشت، رفتم و به این حکم اعتراض کردم. ۱۰ ماه بعد رای دادگاه به علت عدم ارایه مدارک مستند دال بر تاخیر در معرفی به شهر مربوطه، به نفع اداره مهاجرت صادر شد، در حالیکه تمام مدارک من از سوی دفتر امور پناهندگان سازمان ملل تایید و در پرونده ضمیمه شده بود.»
تلاشهای عربزاده ادامه داشتند. او مدارک اول را به انضمام اعتراضش به دادگاه استیناف فرستاد تا در نهایت پس از دو سال و نیم، رای به نفع وی صادر شد. اما وقتی برای بار دوم به پلیس بایبورد مراجعه کرد، باز هم از قبول او امتناع کردند و رای استیناف به دادگاه عالی فرستاده شد: «دو سال و نیم دیگر در آن شهر منتظر رای دادگاه بودم. شش سال دربهدر و بیهویت، بدون داشتن حتی تکهای کاغذ به عنوان کارت شناسایی بودم تا در زمان بیماری بتوانم با هزینه شخصی به دکتر بروم. در نهایت حکم در دیوان عالی کشور تایید و رای دادگاه بدوی برای ترک خاک صادر شد.»
این نویسنده در تمام مراحل حقوقی، از حق وکیل برخوردار بود و وکلایی از سوی سازمانهای خیریه و حقوق بشری روند شش ساله پرونده او را دنبال میکردند. به نظر آنها این پروسه از اساس غیرقانونی بوده است.
به گفته عربزاده، آنها معتقدند حکم دیوان عالی کشور، «فرمایشی»، «سیاسی» و «بدون اراده قاضی» صادر شده است.
سرنوشت بهروز عربزاده هنوز مشخص نیست. او با داشتن برگه ترک خاک، باید ترکیه را ترک کند. از سوی دیگر، شرایط ویژه شیوع ویروس کرونا نیز رفت و آمد میان کشورها را سد کرده است. طبق قانون، در حال حاضر او باید فقط برود اما به کجا؟
مطالب مرتبط:
زندگی پناهجویان ساکن ترکیه زیر سایه شوم کرونا و افزایش بی کاری و کارتنخوابی
بهروز بوچانی: جامعه جهانی باید از تحقیر و نادیده گرفتن پناهجویان دست بردارد
افشین سهرابزاده از اردوگاه اخراج در ترکیه آزاد شد
افشین سهرابزاده، پناهجوی کرد ایرانی در ترکیه در خطر دیپورت است
۳ پناهجوی ایرانی در کمپ دیپورت: مقابل بازداشت و دیپورت ما بایستید
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر