شیوع ویروس کرونا باعث افزایش نرخ بیکاری در ایران شده است. این وضعیت در استانها و شهرهای کم برخوردار نمود بیشتری داشته است.
کرمانشاه یکی از شهرهایی است که بسیاری از شهروندان آن با معضل بیکاری مواجه هستند و برای تامین هزینههای زندگی، به کارگری روزمرد روی میآورند. در این گزارش، شهروندخبرنگار «ایرانوایر» سراغ کارگران روزمزد و مالکان کارگاههای تولیدی رفته و درباره معضل بیکاری با آنها گفتوگو کرده است.
این کارگران، حکومت را در ناکافی بودن حقوق خود و عدم ایجاد فرصتهای شغلی مقصر میدانند و میگویند به سختی میتوانند شکم خود و خانوادههایشان را سیر کنند.
***
«حاج ابراهیم» کارگری روزمزد است که هر روز کنار یکی از میدانهای اصلی شهر کرمانشاه حاضر میشود تا کسی برای کارهای ساختمانی یا جابهجایی بار به سراغش برود.
او میگوید: «حدود ۱۵ سال است که کارگر روزمزد هستم و تنها دو یا سه روز در هفته به سر کار میروم. بیمه هم نیستم و هیچ حماینی نمیشوم. در شرکتهایی که کارگر جذب میکنند هم که اصلا حقوق نمیدهند. ۱۵ سال پیش در شرکتی کار میکردم که هنوز طلب من را ندادهاند. الان هم که اگر سر کار بروم، روزی ۷۰ تا ۸۰ هزار تومان بیشتر دستمزد نمیدهند.»
یکی دیگر از کارگران روزمزد میگوید: «به کمیته امداد هم که سر زدیم، گفتند پول نیست. حالا نمیدانم برای من پول نیست یا برای همه نیست! یا مثلا به شهرداری رفتیم و گفتیم به ما کار بدهید، آنها ما را سراغ یک پیمانکار فرستادند که او گفت روزی ۵۰ هزار تومان به ما میدهد. خب با این پول میشود زندگی کرد؟»
«یاسر» ۳۰ ساله که همراه پدرش، هردو کارگر روزمزد هستند، میگوید: «نه من و نه پدرم بیمه نیستیم و وضعیت کارمان هم که فصلی است؛ یعنی فقط در فصل تابستان کار داریم و در فصل باران دیگر کار نیست. البته در روزهای آفتابی هم حدود ۳۰۰ تا ۴۰۰ نفر کارگر روزمزد اینجا میایستند و کار پیدا کردن سخت است. ته آن ماهانه یک و نیم میلیون تومان کاسب شویم هم خوشحال میشویم. سازمان و مسوولین نهتنها حمایتی از ما نمیکنند بلکه شهرداری هم به ما گیر میدهد که اینجا نایستیم!»
«اوستا محمود» که همراه سه پسرش کارگر روزمزد هستند نیز میگوید: «باور کنید گاهی ۲۰ روز میگذرد و سر کار نمیرویم. والله از سر ناچاری اینجا هستیم چون کار دیگری نیست. هرکاری باشد، میکنیم اما نیست.»
آقا «قاسم» هم کارگر دیگری است که میگوید: «هرروز صبح میآییم اینجا و تا ظهر صبر میکنیم اما بعد دست خالی میرویم خانه. یک روز کار میکنیم و ۱۰ روز بیکاریم. هرکاری که باشد، انجام میدهیم اما نیست. لااقل نمیگویند ما را بیمه بکنند تا آخرش حقوق بازنشستگی داشته باشیم اما نمیکنند. ۵۵ سالم است و ۳۰ سال است که کارگرم اما هیچی به هیچی. ما برای این خاک کشور زحمت کشیدهایم. نمیمانم اینطوری، میمیرم...»
«محمد» که سن و سالی از او گذشته است، میگوید یک ماه است که سر کار نرفته و سرپرست خانواده پنج نفره نیازمندی است که فقط از اندک کمک مالی کمیته امداد ارتزاق میکنند: «هیچ حامی نداریم. از زمان احمدینژاد یارانه ما چهقدر بالاتر رفته؟ با یارانه ۴۵ هزار تومانی چه میشود کرد؟»
مالک یک کارگاه نجاری از نبود سفارش و کار گلایه میکند و میگوید جرات استخدام کارگر را ندارد: «حق بیمه کارگر را نمیتوان پرداخت کرد. وضع اقتصادی خراب است. همهچیز گران شده و رکود عجیبی حاکم است. این کارگاه از سال ۱۳۴۰ پابرجا است اما حالا ببینید وضعیت چه طور است؟»
صاحب یک کارگاه شیشهبری هم حرفهای او را تایید میکند: «ما هم دیگر نمیتوانیم کارگر داشته باشیم چون از پس حقوق و بیمه آن ها برنمیآییم. خودم تنها کار میکنم چون بازار کساد است.»
یک شیشهبر دیگر میگوید: «وضعیت کاسبی بسیار ضعیف است و به سختی پیش میرویم. چون مردم پول ندارند که ساختمانسازی کنند و از ما شیشه بخرند. همه چکها برگشت میخورند و مردم گرفتارند. از ظهر که آمدم تا حالا، فقط یک مشتری داشتهام که ۱۵ هزار تومان به او جنس فروختم.»
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر