تهران- سوسن انواری، شهروندخبرنگار
نماهای آجری ساختمانهای دوطبقه، ستونهای قدیمی آجری که دو طرف را گرفتهاند و جوی باریک کوچک و خشکی که از وسط کوچه رد میشود، یکی از محلههای قدیمی تهران را تعریف میکنند. کوچه پر از همهمه است. صدای موتور و عابرانی با کیسههای خرید در دست و یا چشمهای دوخته شده به ویترینها در هم آمیخته میشود و تابلوهای نئونی مغازهها که به رنگهای مختلف چشمک میزنند، بر این هیاهو میافزایند.
این جا «کوچه مروی» است که با عنوان «بازار مروی» هم شناخته میشود؛ یک بازار دو طبقه رو باز در دل یکی از قدیمیترین کوچههای تهران.
***
کوچه مروی یکی از قدیمیترین کوچههای تهران است که از غرب، از خیابان «ناصر خسرو» آغاز میشود و به «پامنار» میرسد. بناهای قدیمی دو طبقه آجری و ستونهایی که به ردیف در دو طرف کوچه مقابل یکدیگر قرار گرفتهاند، طاقهای ضربی، دالانهای باریک و دراز و بالکنهای طبقه دوم حال و هوای متفاوتی را در این کوچه قدیمی رقم میزنند؛ کوچهای که بعضیها به آن بازار میگویند.
تمام دالانها و بالکنهای ساختمانهای تو در توی این کوچه تبدیل به پاساژ شدهاند و پر از مغازه است؛ مغازههایی که اکثر آنها لوازم آرایش، اسباب بازی، پوشاک و شکلاتهای خارجی میفروشند.
ورودی کوچه مروی یک حوضچه کوچک و مجسمه مرد بارکش قرار دارد. مجسمه این مرد که در حال کشیدن یک گاری پر و سنگین است، چند سالی است در این مکان نصب شده است و عابران را برای عکاسی به وجد میآورد. ستونهای قدیمی کوچه مروی که ساختمانهای قدیمی آن را سرپا نگه داشته، با پرچمهای گلدار و پرچم ایران تزیین شدهاند.
یکی از کسبه میگوید: «این پرچمها با توجه به مناسبتهای مختلف تغییر میکنند؛ مثلا محرم همه ستونها مشکی میشوند و پرچمهای "یا حسین" بالای سرستونها نصب.»
در آستانه عید نوروز، کوچه مروی پر هیاهو است. برخی از مغازهها «دادزن» دارند و خریداران را به رفتن به مغازههای داخلی پاساژها راهنمایی میکنند. یکی از کسبه مغازههای داخلی میگوید: «هر سال دم عید کاسبی ما خوب بود و کاسبی مغازههای نبش عالی. اما دو سال است کاسبی آنها خراب است و کاسبی ما خرابتر.»
کوچه مروی در آخرین روزهای اسفند شلوغ است. موتور سوارها ویراژ میدهند و مردم با چهرههایی که انگار ماسک به صورتشان دوخته شده است، پشت ویترین مغازهها میایستند. اما کسبهها راضی نیستند. یکی از آنها میگوید: «گول جمعیت را نمیخوریم. مردم برای خرید اینجا نیستند، برای تفریح میآیند.»
به داخل مغازه کوچکش اشاره میکند و میگوید: «هر سال این وقت مغازه ما جای سوزن انداختن نبود اما مردم دو سالی است که اصلا داخل نمیآیند تا مبادا دستشان بلرزد و چیزی دلشان بخواهد یا خرج اضافی کنند. میدانید که واقعا ندارند.»
مغازهدار دیگری که بیرون ایستاده است، میگوید: «فروش را فقط فلافل فروشی سر خیابان میکند. مردم میآیند پشت ویترین مغازهها را نگاه میکنند و بعد هم خانوادگی میایستند و یک ساندویج ارزان فلافل میخورند و میروند. بندههای خدا پول بیشتری ندارند؛ مثل خود ما. وقتی پول در نمیآوریم، کمتر خرید میکنیم دیگر.»
فلافل فروشی که مرد مغازهدار به آن اشاره میکند، به عنوان اولین فلافل فروشی تهران شناخته میشود و فلافل «مروی» نام دارد. یکی از کسبه میگوید مهاجرین عرب در این منطقه در قدیم حضور پررنگی داشتند، به همین دلیل فلافل که غذای عربی است، برای اولین بار در اینجا راهاندازی شد: «البته در همین کوچه فلافل فروشیهای دیگر هم آمدند اما همیشه اولینها چیز دیگری هستند. فلافلهای این جا با ترشی کلم و سسی که به آن میزنند، معروف شده است و حتی امسال هم که کاسبی همه ما کساد است، مشتری دارد.»
«سمیه»، فروشنده یکی از مغازههای لباس زیر و لباس خوابفروشی میگوید: «کرونا در دو سال اخیر ضربه وحشتناکی به کاسبی ما زده است. قبلا عروسهای زیادی برای خرید لباس خواب و لباس زیر عروس به ما مراجعه میکردند و هر چهقدر هم کاسبی خراب بود، ما یک فروش معقول داشتیم چون به هر حال خرید عروسی جزو رسومات است و خانوادهها معمولا برای عروس لباس خواب و لباس زیر میخریدند. اما کرونا کلا همه رسومات را ورانداخته است. اصلا عروسی برگزار نمیشود. اگر هم برگزار شود، آنقدر کوچک و جمع و جور است که کسی دیگر به فکر خرید عروسی نیست.»
«هدی»، فروشنده لوازم آرایش هم حرفهای سمیه را تایید میکند: «ما چون لوازم آرایش برندهای خارجی را داریم و با افزایش قیمت دلار، قیمتهایمان تکان اساسی خوردهاند، بیشتر مشتریهایمان عروس بودند که برای اولین خرید خرج میکردند و سراغ مارکهای معروف میآمدند اما الان کو عروسی و کو عروس؟ به قول سمیه، عروسیها آنقدر جمع و جور و نقلی شدهاند که دیگر خرید کردن برای عروس هم فراموش شده است.»
برخی مغازههای کوچه مروی هم مغازههای فروش اجناس قدیمی هستند اما حالا هیچکدام از آنها باز نیستند. یکی از کسبه که همسایه یکی از این مغازهها است، میگوید: «حاجی میخواهد ببندد، میگوید پول آب و برقم در نمیآید و مشتری نداریم. برای همین یک چند هفتهای است که نمیآید.»
خودش در مغازهاش شکلات، ترافل و مواد خوراکی میفروشد: «ما هم احتمالا بعد از عید میبندیم. مردم هر سال برای خرید شکلات خارجیهای ما صف میبستند. امسال اما خدا کند زندگیمان نرمال شود.»
بعد سکوت میکند و به آرامی تکرار میکند: «خدا کند.»
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر