سوسن شریف، شهروندخبرنگار، تهران
خیلی از ساکنان حسنآباد از محلهشان با نام «هشت گنبد» یاد میکنند؛ اما در سالهای اخیر و با کشیده شدن خط مترو «ایستگاه حسنآباد» اسم جدید بیشتر میان مردم رواج پیدا کرد. میدان حسنآباد یکی از بناهای تاریخی تهران و از آثار ملی ثبت شده است. دورتادور این بنای تاریخی پر است از مغازههای کاموافروشی و ابزار و یراقفروشی. مغازههای کاموافروشی اما در سالهای اخیر از رونق افتاده و یکییکی تعطیل میشوند. این گزارش روایت زوال یک بنای تاریخی صد ساله و از رونق افتادن کسبوکاری است که زمانی زیور این میدان تاریخی بود. کلافهای شاد و رنگیِ بافتنی، خودشان میدان پرزرق و برق حسنآباد را تزیین میکردند؛ حالا اما نه زرق و برقی به میدان مانده و نه به کاموافروشیها.
***
«میدان حسنآباد» از بافتهای تاریخی و سنتی دوره قاجار است. این میدان و ساختمانهای گنبدی پیرامونش در سال ۱۳۰۹ به بهرهبرداری رسیده است و در تاریخ شانزدهم فروردین ۱۳۷۷ با شماره ثبت ۱۹۷۷ به عنوان یکی از آثار ملی ایران ثبت شد. بعد از انقلاب این مکان بهعنوان بورس کاموافروشان و ابزار و یراقفروشان در تهران شناخته شده است.
«حجت»، یکی از کاموافروشان منطقه حسنآباد است که هنوز دلش نیامده شغل آباء و اجدادیاش را کنار بگذارد: «این روزها دیگر کسی لباس بافتنی و کاموا نمیپوشد؛ اگر هم بپوشد، آماده میخرد. دیگر خانمهای خانهدار حوصله مادران و همسران ما را ندارند که تمام تفریح زمستانشان، کاموا خریدن و بافتنی بافتن باشد. یادم میآید در همین مغازه، تمام زمستان قبل از اینکه کرکره را بالا بدهیم، مشتری پشت در ایستاده بود. الان نهتنها مشتری خانگی نداریم، کارخانهها و کارگاههایی هم که تولید عمده داشتند، شکل تولیدشان را عوض کردهاند و دیگر کمتر کسی کار بافت تولید میکند.»
حجت سری تکان میدهد و در ادامه میگوید: «البته مردم حق هم دارند. اطراف تهران، توی همین ماه بهمن درختها شکوفه زده است. برای بافتنی نه دیگر سرمایی وجود دارد و نه دل و حوصلهای. ما هم اگر مغازه برای پدرمان نبود و به خاطر بورس بودن میدان حسنآباد برای صنف کاموافروشها، با چهارتا همکار و همسایه هم معامله نمیکردیم، تا حالا باید صد دفعه جمع کرده بودیم و رفته بودیم.»
«آتوسا» کارشناس ارشد تاریخ است و در مورد میدان حسنآباد میگوید: «هر وقت جایی میخوانم و یا میشنوم که فلان اثر بهعنوان یکی از آثار ملی به ثبت رسیده است، دلم برای اثر و یا مکان میسوزد؛ چون در این مملکت بر خلاف همه جای دنیا، حکومت نهتنها از وجود آثار ملی و تاریخی نگهداری و حمایت نمیکند؛ بلکه با همه وجود سعی در تخریب و از بین بردن آن دارد. از یادگارینویسیهای تخت جمشید تا تخریب و آتشسوزی ساختمانهای گنبدی میدان حسنآباد.»
آتوسا در ادامه میگوید: «این میدان قریب به یکصد سال قدمت دارد. سه دوره حکومتی را به خود دیده است؛ قبل از آن یک باغ بزرگ از املاک میرزا یوسف آشتیانی بود که به پسرش حسن اهدا کرد و نام این منطقه را حسنآباد نامگذاری کرد که که فقط یک چهارراه کوچک، در محل تقاطع خیابان سپه و خیابان شاهپور بود. رضاشاه در جریان جابهجایی قدرت از قاجار به پهلوی برای مدرنیزاسیون شهر، کریم آقا بوذرجمهری را به ریاست شهرداری تهران گماشت و میدان حسنآباد فعلی در زمان شهرداری بوذرجمهری ساخته شد.»
به نظر آتوسا «بنایی با این عظمت و ساختمانهای قرینه و ثبت آثار ملی، هر جای دنیا اگر بود تا چند فرسخ آن ورتر ماشین هم رد نمیشد؛ اما اینجا ما وسط اثر ملی ایستگاه مترو میزنیم و جالبتر اینکه ۲۶تیر۱۳۹۸ هم، سقف شیروانی میدان دچار آتشسوزی شد و با اینکه ایستگاه آتشنشانی چسبیده به میدان بود، دو گنبد از بین رفت و دیگر جذابیتی برای میدان هشت گنبد باقی نماند.»
میدان حسنآباد در طی دورههای مختلف زمانی نامهای مختلفی را به خود دیده است؛ از حسنآباد تا میدان ملکالمتکلمین، میدان هشت گنبد و میدان پهلوی. بعد از انقلاب این میدان به میدان سیویک شهریور تغییر نام داد؛ ولی طولی نکشید و دوباره به میدان حسنآباد تغییر کرد.
«شاهین» معمار است و در مورد معماری میدان حسنآباد میگوید: «در مورد نگهداری از آثار درخشان معماری در کشور ما همیشه اهمال و کمکاری شده است. دلیلش را هم نمیدانم. حتی بچه ده ساله هم میداند که هر چیزی که ریشه و قدمت در تاریخ دارد، بهخودیخود ارزشمند است؛ چه برسد به اینکه تک و منحصربهفرد هم باشد. هشت گنبد قرینه میدان حسنآباد در زمان خودش یک شاهکار معماری به شمار میآمد که اگر درست نگهداری و مرمت میشد، در همین شرایط مملکت هم سالها از جاهای مختلف دنیا کلی توریست فقط برای دیدن این میدان میآمدند.»
شاهین میگوید: «جالب اینجا است که این میزان از اهمال، گویا وجه مشترک تمام حکومتهای ایران است. میدان هشت گنبد یا حسنآباد فعلی یک بار سال ۱۳۵۰ دولت زحمت کشیده و یکی از ساختمان گنبدی را کاملا تعمدی تخریب کرده تا ساختمان چند طبقه و شیشهای بانک ملی را بسازند و به همین راحتی اثر شاخص معماری را ناقص کردهاند؛ تا اینکه در سال ۱۳۸۰ و در پی بازسازی و مرمت دوباره میدان، شهرداری منطقه ۱۲ تهران، سازهای نمایشی شبیه همان ساختمان گنبدی ویرانشده قرینه ساختمانهای دیگر میدان را به صورت دیواره و پوسته شماتیکی روی نمای ساختمان مدرن و شیشهای بانک ملی بازسازی کرد تا یکپارچگی نمای میدان پاسداشته شود و تمامیت فضای معماری آن تا حدی بازگردد.»
بالطبع دیگر آن اثر معماری و تاریخی بینقص نبود؛ اما جزء زیباییهای تهران، مخصوصا در شب، بهشمار میآمد تا اینکه با آتشسوزی تیرماه ۱۳۹۸ دو ساختمان گنبدی دیگر هم از بین رفت و حالا شهرداری این بار بهجای پوسته شماتیک، روی دیوار ساختمانهای تخریب شده را رنگ و عکس ساختمانهای گنبدی را نقاشی کرده است. به این ترتیب هشت گنبدی که از عکسهای آن در همه جای دنیا ماکت و سمبل ساخته میشد تا شاید بتوانند نمونه واقعی آن را بسازند، حالا به لطف مسئولان وصلهپینه بیرقمی در دل تاریکیهای شهر شده است که کوچکترین ذوقی برای هیچ رهگذر یا مسافران متروی ایجاد نمیکند؛ چهرسد به گردشگر و توریست!
به گزارش مشرق، «زهرا صدراعظم نوری» رئیس کمیسیون سلامت، محیطزیست و خدمات شهری شورای شهر تهران علت وقوع آتشسوزی میدان حسنآباد را که در انبار بزرگ ابزار و یراقآلات رخ داد، عدم توجه به ضوابط و مقررات ایمنی در دوره بهرهبرداری و تغییر کاربری اعلام کرد.
«مهین» از سکنه خیابان «شیخ هادی»، نزدیک میدان حسنآباد است و در مورد این منطقه میگوید: «دلیل اصلی اینکه ما در این محله ساکن شدیم، این مساله است که شوهرم با برادرش نزدیکی میدان حسنآباد مغازه ابزار و یراقفروشی دارند و چون این محله طرح ترافیک است و اگر جای دیگری زندگی میکردیم رفتوآمد هرروزه برای شوهرم مشکل بود.»
مهین صحبتهایش را اینطور ادامه میدهد: «از محلهمان ناراضی نیستم؛ ولی انگار واقعا هرروز دریغ از دیروز، در مورد همهچیز صدق میکند. آنقدر این میدان حسنآباد زنده بود، کاموافروشها کلافهای رنگی کاموا را جلوی در مغازهها آویزان میکردند؛ بالای میدان هم چند تا مغازه مبلفروشی بود که هنوز هم هستند. راسته خیابان سپه هم مغازههای ابزارفروشی همیشه پر از مشتری بود. نمیگویم الان خلوت شده است. اینجا نزدیک بازار است و بهجز پنجشنبهها و جمعهها همیشه شلوغ است. اما کاسبیها خراب شده است و خیلی از قدیمیها از محله رفتهاند. بهطور کلی دیگر لبخند و حال خوب که ویژگی مشترک مردم منطقههای جنوب شهر است، وجود ندارد.»
مهین در پایان حرفهایش میگوید: «در روزهایی که اصلا دور نیست و تا همین ده-دوازده سال پیش از در خانه که برای یک خرید ساده بیرون میآمدم، چهارتا همسایه میدیدم و با دو نفر حرف میزدم، حالم خوب میشد؛ اما این روزها دیگر در کوچه و خیابان آشنایی نمیبینم؛ ولی روی دیوارهای محلمان پر از آگهیهای فروش کلیه با گروههای خونی مختلف است.»
مطالب مرتبط:
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر