«حسین سجادی»، مهمترین چهره «انجمن حجتیه» در دو دهه اخیر، شامگاه یکشنبه در ۷۵ سالگی در تهران درگذشت. نگاهی به کسانی که بلافاصله در رثای مرگ او یادداشت و پیامی نوشتند نشان میدهد، بر خلاف آنچه گفته میشود، میراث فکری حجتیه همچنان زنده است و با وجود خاموشی ظاهری و استحاله آن در دیگر جریانهای سیاسی، حجتیه اصلیترین آبشخور تفکر آخرالزمانی جمهوری اسلامی است.
***
یکی از نخستین کسانی که از مرگ حسین سجادی ابراز تاسف کرد «عطاءالله مهاجرانی»، معاون پیشین رئیسجمهوری ایران، بود. او در توییتی ستایشآمیز به نقل خاطرات قدیمیاش از سجادی پرداخت و او را «وجودى عزيز» و «پرجذبه» خواند.
«لطفالله صافی گلپایگانی»، مرجع تقلید، نیز در پیامی که روز دوشنبه منتشر شد، نوشت: «آن فقید سعید در عمر مبارک خود منشا آثار و برکات زیادی بودند» و «تربیت شاگردان ولایی» و همچنین «ارشاد جمع بسیاری به مکتب حقه تشیع» «از برکات وجودی ایشان بود.»
شمار دیگری از مدیران یا فعالان رسانهای جمهوری اسلامی نیز در شبکههای اجتماعی از حسین سجادی تمجید کرده و البته بیشتر بر جنبه سخنوری مذهبی او متمرکز شدهاند.
سجادی که بود
حسین سجادی در سال ۱۳۲۴ زاده شد. محل تولد او مشهد و سبزوار، هر دو، ذکر شده است. او در جوانی به سخنرانیهای مذهبیاش شهره شد و در همان ایام به حلقه یاران نزدیک شیخ «محمود حلبی»، بنیانگذار انجمن حجتیه، راه یافت.
سخنرانیهای او مذهبی و از جایی به بعد، یکسره نفرتپراکنی علیه آیین بهایی بود و در شهرهای متعددی برگزار میشد.
سجادی از میانسالی ساکن تهران شد و در سالهای اخیر سخنرانیها و مراسم مذهبی را در خانهاش در منطقه دروس تهران برگزار میکرد. یک بار نیز گزارشهایی درباره یورش «انصار حزبالله» به سخنرانی او در این خانه منتشر شدند.
پس از مرگ شیخ محمود حلبی در سال ۱۳۷۶، ریاست انجمن حجتیه در این ۲۳ سال به طور غیررسمی در اختیار سجادی بود؛ دستکم به عنوان مهمترین عضو گروه سه نفرهای که دو تن دیگر آن شامل «حسین افتخارزاده سبزواری» و «نادر فضلی» میشود.
با این حال در طول بیش از هفتاد سالی که از شکلگیری انجمن حجتیه میگذرد، نام سجادی همواره پس از حلبی ذکر شده و در خاطرات سیاسی مقامهای جمهوری اسلامی نیز بیشتر به نام او اشاره شده است.
«حسینعلی منتظری» در خاطراتش نوشته است که در دوران زندانی بودنش در دهه ۱۳۵۰ یکی از بازجویان سر حرف را با او باز میکند و یک جا از او میپرسد: «آقای مهندس سجادی به نجفآباد نمیآیند؟» منتظری مینویسد: «مهندس سجادی از مبلغین انجمن حجتیه و تشکیلات مبارزه با بهاییت بود. گفتم: "گاه گاهی میآیند و سخنرانی میکنند، ولی من خدمتشان نرسیدهام."»
«اکبر هاشمی رفسنجانی» نیز در خاطراتش درباره یکی از روزهای سال ۱۳۶۰ مینویسد: «دو نفر از رهبران انجمن حجتيه، آقايان سجادی و رفیعی، آمدند و اسنادی از همكاریشان با انقلاب و آماری از خدماتشان در مبارزه با بهاییها دادند. گفتند سههزار نفر از بهاییها را هدايت كردهاند و جلو انحراف پنجاههزار نفر را گرفتهاند و توطئه اين باند را در ايران خنثی كرده و طرفدار ولايت فقيه هستند و از فشاری که روی آنها میآيد و در بعضی از جاها آنها را پاکسازی میكنند، گله داشتند و از اظهارات من راضی بودند. من تایید کردم که به آنها باید اجازه خدمت داد.»
یکی از منابعی که نام حسین سجادی در آن ذکر شده کتاب پرحاشیه «شرح اسم» است. این کتاب را «هدایتالله بهبودی» از زندگی «علی خامنهای» نوشته و رهبر جمهوری اسلامی آن را دیده و فقط چند اصلاحیه در آن صورت گرفته است.
به نوشته این کتاب، علی خامنهای در اوایل سال ۱۳۴۴ به همراه چند نفر دیگر انتشارات «سپیده» را در مشهد تاسیس میکند و این گروه علاوه بر انتشار کتابهای دینی، جلساتی هفتگی نیز داشتهاند. به نوشته شرح اسم، «خبرچینهای ساواک از تاسیس انتشارات سپیده باخبر بودند و میكوشیدند از نشستهای هفتگی آن گزارش تهیه كنند.» نویسنده این کتاب همچنین میگوید گزارشگران «ساواک» «دریافته بودند كه این گروه با مهندس سجادی دچار اختلاف است.»
دگردیسی یک انجمن
«روحالله خمینی» روی خوشی به انجمن حجتیه نشان نمیداد و با این که ابتدا با فعالیت این گروه موافقت کرده بود، اما یک سخنرانی تندش درباره «اعوجاجات» باعث شد که این انجمن در فروردین ۱۳۶۲ اعلان تعطیلی کند.
با این حال انجمن فقط در ظاهر تعطیل شد. بنا بر اساسنامه «انجمن حجتیه مهدویه» که در دهه ۱۳۳۰ ثبت شده بود، هدف انجمن «تا ظهور قائم موعود غیر قابل تغییر است.» به عبارت دیگر این انجمن از ابتدا برای خود تعیین کرد که هرگز و در هیچ شرایطی منحل نخواهد شد.
به هر روی با آغاز رهبری خامنهای، اعضای آشکار و پنهان حجتیه قدر بیشتری دیدند و بر صدر نشستند. آنها در دوران خمینی هم به مناصب مهمی دست یافته بودند، اما در دوره جدید بیمحابا از انجمن دفاع هم میکردند.
مثلا «ابوالقاسم خزعلی»، عضو وقت شورای نگهبان و مجلس خبرگان، و همچنین «علیاکبر پرورش»، وزیر وقت آموزش و پرورش، آشکارا از اهداف و منش انجمن حجتیه دفاع میکردند.
خامنهای پس از رسیدن به رهبری دفاع عمومی از حجتیه نکرده است، اما از او در سالهای نخستین پس از انقلاب، چندین دفاع پرشور درباره این گروه شنیده شده است.
از جمله در سال ۱۳۶۱ پس از آن که «احمد جنتی» در نماز جمعه از حجتیه انتقاد کرد، چند روز بعد خامنهای، رئیسجمهور وقت، گفت: «این سوال که اینها چهگونه هستند و اشاره به فرمایشات آقای جنتی، به نظر من این سوال یک سوال طبیعی و درستی نیست. من بدون این که شما را در این سوال متهم بکنم نفس وجود این مسئله را و عمده کردن مسئله انجمن حجتیه را در جامعه متهم میکنم... در میان افرادی که در انجمن هستند عناصری انقلابی، مؤمن، صادق، دلسوز برای انقلاب و مؤمن به امام و ولایت فقیه و در خدمت کشور و جمهوری اسلامی پیدا میشوند.»
اصرار بیهوده بر تفکیک و تمایز
در دو دهه اخیر بارها تاکید شده است در شناخت و تحلیل انجمن حجتیه باید تفکیکها و تمایزها را دید و دریافت. میگویند شمار زیادی از اعضای انجمن حجتیه پس از انقلاب اسلامی جذب جریان تازهپدید شدند و از منش اصلی انجمن جز کالبدی بیجان باقی نماند؛ میگویند به هیچ روی جریاناتی مانند «مصباحیون» و «احمدینژادیها» و «بهاریها» را نمیتوان به حجتیه یا «نوحجتیه» منسوب کرد؛ میگویند باید بین نظام معرفتی حجتیه، حتی در سالهای دور گذشته، و گره خوردن گاه به گاه آن با قدرت تمایز قائل شد، و میگویندهای دیگر.
با این حال انجمن حجتیه را باید نماد خالص تفکرات آخرالزمانی شیعیگری شمرد. رهبران جمهوری اسلامی فارغ از این که چه دیدگاهی نسبت به اعضای این گروه داشتند، در تفکر آخرالزمانیشان بینصیب از آموزههای حجتیه نبودند.
نفرتپراکنی علیه بهاییان نیز میراث دیگری بود که مستقیما از دستان حجتیه به جمهوری اسلامی ارمغان داده شد. روحانیت شیعی تفکرات سلبی دیگری هم در طول تاریخ داشته است، اما آن آموزهها به فراموشی سپرده یا کمرنگ شدند.
بهاییستیزی ترکه انجمن حجتیه است
نگاه مسموم حجتیه به نهاد آموزش نیز از دیگر میراثهای حجتیه است که به جمهوری اسلامی راه یافت.
در تمامی سالهای پس از انقلاب اصرار آنها در این خلاصه میشده است که مهم نیست مناصب سیاسی داشته باشیم یا نه، ولی بیتردید باید در نهادهای آموزشی حضوری بیرقیب پیدا کنیم.
آموزش عمومی فعلی در ایران محصول چنین نگاهی است. خبرهای گاه به گاهی که مثلا از برنامههای غریب «علی ذوعلم» برای نظام آموزشی و کتابهای درسی منتشر میشود ریشه در همین تفکر دارد.
همچنین این نکته را نباید از یاد برد که به جز تفکر سیستماتیکی که آموزش و پرورش در حال تزریق آن است، در چند سال اخیر اعضای حجتیه بر تلاشهای شخصی خود نیز افزوده و مدارس و مراکز فرهنگی متعددی در نقاط مختلف ایران راهاندازی کردهاند.
زمانی تنها نقطه در نظام آموزشی ایران که میشد سراغی از این تفکر گرفت «مدرسه علوی تهران» بود؛ امروز شعبههای چنین مراکزی پرتعداد است و کافی است کسی فقط سری به یکی از آنها، مثلا در منطقه لواسان، بزند.
مطالب مرتبط:
درباره مشاور نظامی خامنهای و انجمن حجتیه
بهاییستیزی: یک آغازگاه عمده نظام تبعیض
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر