اصفهان- سارا جمشیدی، شهروندخبرنگار
ظروف شیک، قابلمههای گرانقیمت، گازهای «پیرکس» رومیزی و لوازم لوکس و مواد لازم برای غذاهای فرنگی...
برنامههای آشپزی یکی از بخشهای مورد توجه در صدا و سیما است. آموزش انواع غذا، پیشغذا و دسر روزانه از کانالهای مختلف پخش میشود. این روزها اما این برنامههای آشپزی مورد نقد قرار گرفتهاند و بسیاری معتقدند نه فضای دکور این برنامهها و نه غذاهایی که آموزش داده میشوند، هیچ تناسبی با وضعیت معیشت قشر متوسط جامعه ندارند.
***
صحبتهای فراوان و نقدها در فضای حقیقی و مجازی درباره برنامههای آشپزی در تلویزیون از زمانی شروع شد که «محمدرضا زائری»، یکی از روحانیون مشهور در رسانه، پستی را در صفحه اینستاگرام خود با محتوای طعنه دو کارگر به رییس سازمان صداوسیما منتشر کرد. در این ویدیو، یک کارگر بنا از رییس صداوسیما میخواست برنامههای آشپزی تلویزیون را قطع کند. او با کنایه میگفت: «همه چیز خوب است، فقط لطفا بگویید این برنامههای آشپزی با ظروف آنچنانی و مواد غذایی گرانقیمت را در تلویزیون نشان ندهند.»
استدلال او این بود اکثر افراد جامعه توانایی خرید گوشت و مرغ این چنینی را ندارند و فقط فکر زن و بچه آنها به هم میریزد.
«اعظم» زن خانهداری است که این حرفها را تایید میکند. او که شوهرش کارمند است، در مورد برنامههای آشپزی در تلویزیون میگوید: «اکثر مردم در همین شهر تهران به عنوان پایتخت با اغراق، قشر متوسط جامعه هستند. خیلی وقتها عمده دغدغه خانمهای خانهدار این است که امروز چه چیزی درست کنم؟ همین امروز، بیستم آذر ماه شبکه یک برنامه سیمای خانواده که از قدیمیترین برنامههای تلویزیون است، در قسمت آشپزی طرز تهیه پنکیک صبحانه را آموزش میداد.»
اعظم صحبتهایش را این طور ادامه میدهد: «من در آستانه ۵۰ سالگی هستم و تا به امروز یک روز هم صبحانه پنکیک نخوردهام. نه در فرهنگ تغذیه ما بوده است و نه در سفره فامیل دور و بریهایم چنین چیزهایی دیدهام. آخر قدیمیترین شبکه تلویزیون، آن هم در قدیمیترین برنامهاش نباید هیچ شناختی از ذائقه و شرایط غذایی و اقتصادی اکثریت مردم کشورش داشته باشد؟ مگر آن که بگویند ما برای پنج درصد اقلیت خیابان ونک به بالا برنامه میسازیم.»
او در پایان صحبتهایش میگوید: «مواد مورد نیاز برای تهیه این پنکیک، آرد سه صفر، وانیل، بیکینگ پودر، شکر، تخممرغ، شیر و عسل است. با یک حساب سر انگشتی، تهیه همین مواد با حداقل مقدار، حدود ۱۰۰ هزار تومان در میآید. در حالی که پنیر لیقوان کیلیویی ۷۰هزار تومان شده است و خیلی از خانوادهها در همین شهر، توانایی خرید پنیر برای صبحانه را ندارند یا نمیتوانند یک کیلو بخرند و ۲۰۰ یا ۳۰۰ گرم میخرند. یعنی برنامهسازان تلویزیون هیچ اطلاعی از وضعیت جامعه و شرایط اقتصادی مردم ندارند؟»
یکی از خانمهای آشپز که در صداوسیما آموزش آشپزی میدهد، میگوید: «هزینه مواد لازم برای تهیه هر غذایی، صبح همان روز برنامه به حساب من واریز میشود و من خریدها را خودم انجام میدهم. اوایل برای انتخاب غذای مورد نظر جلسه داشتیم اما بعد تهیه کننده به من گفت هر چه غذا خاصتر و لاکچریتر باشد، مخاطب بیشتری دارد؛ انتخابش با خودت.»
این آشپز صحبتهایش را این طور ادامه میدهد: «چند بار پیشنهاد دادم در پاییز و زمستان غذاهای ساده قاطیپلو مثل عدسپلو، لوبیاپلو و استامبولیآموزش دهیم که غذای مناسب این فصل هم هست و با ترشی خیلی میچسبد و خیلیها هم دوست دارند. اما تهیه کننده گفت این غذاها را همه بلدند، غذای خاص ایرانی یا غذای فرنگی درست کنید و حتما هم گوشت و مرغ داشته باشد.» او در پایان صحبتهایش میگوید: «اوایل بعد از پایان برنامه، غذای پخته شده بین عوامل برنامه قسمت میشد و هر کس چند لقمه میخورد اما الان چند وقتی است که وقتی برنامه تمام میشود، به من میگویند غذا را در ظرف در دار بریز و با خودشان میبرند.»
«علی» مهندس کشاورزی و کارمند یک شرکت است. او در زمینه برنامههای آشپزی تلویزیون میگوید: «من زمانی که از محل کار برمی گردم، تلویزیون برنامه "به خانه بر میگردیم" را نشان میدهد. معمولا مادرم این برنامه را دنبال میکند. من هم به دلیل علاقه به آشپزی، گهگاهی پیگیر بخش آشپزی این برنامه هستم. نکتهٔ مشابه در اکثر قسمتهای آشپزی، اصرار آشپز به تهیه غذاهایی است که روتین و عرفی نباشد. این باعث فاصله مخاطب از برنامه میشود چون اتفاقی که در آشپزخانه برنامه میافتد، در آشپز خانه خانههای ما روی نمیدهد.»
علی لبخندی میزند و میگوید: «مثلا همین سهشنبه هجدهم آذرماه، این برنامه آموزش پخت انار پلو را میداد و مواد لازم، برنج، انار، آب انار، کدو حلوایی، سیر، پیاز، کشمش، گشنیز، روغن زیتون و ادویه "زعتر" بود.»
میگوید : «من نمیدانستم زعتر چیست اما الان یاد گرفتم یک نوع ادویه است که طبق توضیح آشپز تلویزیون، در کشورهای عربی استفاده میشود و ترکیبی از آویشن، پونه کوهی، کنجد، سماق، روغن زیتون و سیاه دانه است.»
او میگوید موقع پخش این برنامه، بچه برادرش میهمان خانه آنها بوده است: «بچه به مادرم گفت که مامانی دلم انار پلو خواست، میشود برایم درست کنی؟ من برای خرید وسایل رفتم و تهیه مواد لازم در حداقل مقدار، ۱۴۰هزار تومان شد. تازه خیلی چیزها را در خانه داشتیم. ادویه زعتر هم پیدا نکردم و خودمان ابداعی، یک چیزی درست کردیم.»
علی در پایان صحبتهایش میگوید: «یعنی مدیر شبکه و تهیه کننده و بقیه کسانی که تصمیم میگیرند، به این فکر نمیکنند آن بچهای که میداند پدر و مادرش الان توان تهیه این غذا را ندارند یا آن یکی که درکی از نداشتن ندارد، چه بلایی سر خودش و پدر و مادرش میآید؟»
یک استاد جامعه شناسی «دانشگاه تهران» در مورد برنامههای آشپزی تلویزیون میگوید: «فاصله تلویزیون از مخاطبش فقط مربوط به پخت غذا در برنامههای آشپزی نیست. از ظروف گرانقیمت و قابلمههای آنچنانی و آشپزی عمدتا مردها تا پخت غذاهای غیر ایرانی و غیر عرفی، همه و همه نشان از عدم شناخت تلویزیون و رسانه از مخاطب و شرایط زندگیش دارد. به عنوان ضربه آخر، در عدم ارتباط این برنامهها با مخاطب، اجرای آشپز است که معمولا در این برنامه آشپزها آقایان هستند با اجرای تقلیدی از برنامههای آشپزی شبکههای ماهوارهای همراه با حرکات خارج از عرف فرهنگی جامعه که طبیعتا ماحصل کار، علاوه بر غیر کاربردی بودن برنامه، بحث سرگرمی و جاذبه دیداری آن را هم از بین خواهد برد.»
او معتقد است اگر کسی با نگاه علمی از بیرون به این برنامهها نگاه کند، تصور میکند این همه فاصله بین رسانه ملی و مردم حتما تعمدی ایجاد شده است: «وگرنه چرا باید شرایط زندگی مردم از منظر اقتصادی و فرهنگی آنقدر با آن چیزی که در تلویزیون نمایش داده میشود، تفاوت داشته باشد؟ در برنامههای دیگر نیز به همین شکل است و پررنگترین میزان عدم شناخت، در بحث تبلیغات تلویزیونی است؛ به عنوان مثال، در تبلیغات محصولات شوینده و لبنی آنچنان ذوقی از تولید محصول با کیفیت مورد نظر توسط خانواده نشان داده میشود که در زندگی و دنیای واقعی ۱۰درصد آن هم نمود عینی و خارجی ندارد. کافی است شرکت سازنده تیزر تبلیغاتی و کارخانه تولید محصول فقط پنج بار به فروشگاه رفته باشند و خرید مردم را دیده باشند، آن وقت متوجه میشوند که پررنگترین المان برای خرید یک کالا برای خانوادهها، قیمت است. آن وقت شاید نگاهشان در تولید و ارایه محصول تفاوت زیادی پیدا کند.»
او در پایان صحبتهایش میگوید: «مجموع همین تفاوتها و عدم درک درست از شرایط جامعه باعث ریزش هر روزه مخاطب رسانه ملی میشود تا جایی که صفحه اجتماعی یک استندآپ کمدین و یا یک شاخ مجازی، تاثیرش از رسانه ملی بیشتر میشود.»
«رها» ۲۲ساله و دانشجوی سال آخر حسابداری است. او در مورد برنامههای آشپزی در تلویزیون میگوید: «راستش در این مورد خیلی حرف دارم زیرا در روزهای قرنطینه فرصت را غنیمت شمردم تا از مامانم آشپزی یاد بگیرم. به همین دلیل این روزها ناهار را من با دستورات و آموزش مادرم تهیه میکنم و راستش به آشپزی علاقهمند هم هستم. به همین دلیل عمدتا برنامههای آشپزی تلویزیون را میبینم. روز هشتم آذر ماه "شبکه تماشا" در برنامه آشپزی، آموزش تهچین گوشت و بادمجان داد (تاریخش را یادم هست چون خالهام همان روز از اصفهان به خانه ما آمد). من هم بدون کمک مادرم و با کمک برنامه آشپزی، شام تهچین درست کردم بد نشده بود.»
اما به نظر او هم مواد مصرفی خیلی بیشتر از اندازه بوده و صرفه اقتصادی نداشته است: «مواد لازم برای تهچین گوشت و بادمجان، گوشت تکهای، ماست چکیده، برنج، تخم مرغ، بادمجان، زرشک، زعفران و ادویه است که با حساب و کتاب من، این غذای پنج نفره، ۲۰۰هزار تومان تمام میشود. اما مادرم همین غذا را با نصف این قیمت درست میکند. با یک مقدار قناعت، مثلا به جای ۴۰۰ گرم گوشت تکهای، ۲۵۰ گرم میریزد و یا اصلا به جای گوشت ،مرغ میریزد و تهچین مرغ درست میکند. طراحی آشپزخانهها و ظروف و مواد مصرفی در برنامههای آشپزی تلویزیون یک جوری است انگار بحث اقتصادی و پولش که اصلا مهم نیست، فقط مردم برای سرگرمی میخواهند با یک غذا و مزه جدید آشنا بشوند.»
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر