پنج سال پیش برای تامین معیشت، از فقر و ناامنی افغانستانی به ایران پا نهاد، اما به محض ورود به ایران بازداشت شد و به او گفتند که مختار است بین رد مرز شدن [بازگردانده شدن] و پیوستن به «لشکر فاطمیون» یکی را انتخاب کند. برای او بازگشتن به افغانستان امکانناپذیر بود، پس تصمیم گرفت به جنگ برود و در جبهه ایران بجنگد. اگرچه او حالا در افغانستان زندگی متفاوتی را تجربه میکند، اما خاطرات جنگ، انتخابی که ناچار به پذیرفتن بود، همچنان همراهیاش میکند.
لشکر فاطمیون شاخه شبهنظامیان مهاجر، خصوصا افغانستانیها، است که وابسته به نیروهای قدس سپاه پاسداران ایران، در سوریه برای منافع جمهوری اسلامی و «بشار اسد»، رئيسجمهور سوریه، جنگیدند و هزاران کشته دادند.
«ذاکر حسین» فقط ۲۴ سال دارد، اما تجربهاش از ورود غیرقانونی، بازداشت و جنگ، خاطرات متفاوتی از ایران برایش به جا گذاشته است؛ تشنگی و مرگ، خلاصهای از تجربه اوست.
***
«پلیس پس از بازداشت، من و چهار نفر دیگر را به یک اتاق برد و پرسید که چرا به ایران آمدهام. گفتم به خاطر کار آمدم چون در کشور ما کار نیست و هر چه هست؛ بدبختی است و فقر. سوالهای مذهبی پرسید. گفتم شیعه هستم و جواب سوالهایش را دادم. گفت ورود غیرقانونی جرم است و یا باید به کشورم بازگردانده شوم و دیگر به ایران قدم نگذارم، یا برای دفاع از حرم حضرت زینب [خواهر امام سوم شیعیان] عضو لشکر فاطمیون شوم.»
رسیدن به این انتخاب از مسیر مرز و کوه گذشت. ذاکر حسین پنج سال پیش مثل بیشتر مهاجران افغانستانی به مرز «نیمروز» رفت و قاچاقی به سوی ایران به راه افتاد. او نه روز تشنگی و گرسنگی را طاقت آورد؛ حتی وقتی به روایت خودش، پاهایش بیرمق شده بودند. قاچاقبرها او را دو شبانهروز در خاک پاکستان نگه داشتند و از آنجا به سمت ایران حرکت کردند. پیادهروی در مسیر همراه با تشنگی و گرسنگی، او و ۲۷ مسافر دیگر را به ستوه آورده بود. اما پاسخ اعتراضهایشان لت و کوب [ضرب و شتم] از سوی قاچاقبرها بود. مسافران پس از ورود به خاک ایران، برای رسیدن به تهران، فشرده به هم، در خودرو جاساز شدند، اما پیش از رسیدن به مقصد، خودروی آنها توسط نیروی انتظامی متوقف شد.
ذاکر حسین به «ایرانوایر» توضیح داد: «ساعت سه صبح بود که به پاسگاه پلیس رسیدیم. قاچاقبر به ما گفته بود از پشت پاسگاه پیاده رد شویم. تعدادمان چهل نفر شده بود. بیست دقیقهای راه رفته بودیم که پلیس ایران شلیک هوایی کرد و دستور ایست داد. ما را با لت و کوب به پاسگاه انتقال دادند، همگی را در یک اتاق ریختند و در را رویمان قفل کردند. این اولین و آخرین تجربه سفر قاچاقی برای من بود. نمیدانستم چه در انتظارم است، اما برخی دیگر از مسافران که تجربهای مشابه داشتند، میگفتند ما را به اردوگاه مهاجران منتقل میکنند و دوباره به افغانستان بازمیگردانند.»
فردای این دستگیری، سربازان مهاجران بازداشتی را به صف کردند و قرار بود مورد بازجویی قرار گیرند. نوبت بازجویی ذاکر حسین میشود و پس از سوال و جواب، تصمیم میگیرد به جای بازگردانده شدن، عضو لشکر فاطمیون شود؛ او بدون آن که مهاجرت را بچشد یا تلاشی برای کارگری و کسب درآمد کند، ناگهان از جبهههای جنگ سر درآورد.
به گفته خودش بازجو گفته بود که اگر بازگردانده شدن را انتخاب کند، دیگر نباید به ایران قدم بگذارد و در صورت انجام آن، با مجازات سنگین مواجه خواهد شد: «از ترس آن که مبادا مشخصاتم در اردوگاه ثبت شود، انتخاب کردم به جنگ بروم. بازجو این حس را داشت که به خاطر عقاید مذهبیام به من لطف بزرگی کرده است. ماهیانه ۵۰۰ دلار به همراه کارت اقامت ده ساله ایران برای خودم و خانوادهام هم از جمله وعدههایی بود که به خاطرش برای عضویت در لشکر فاطمیون، جواب مثبت دادم. در مقابل، دو شماره تلفن در ایران از من گرفتند که در صورت کشته یا مجروح شدن، به آنها خبر دهند.»
چهار نفر دیگر از بازداشتیها هم مثل من تصمیم گرفتند به جنگ بروند: «ما پنج نفر برای شروع تمرینها به مرکز آموزش نظامی در استان "کرمان" فرستاده شدیم تا یاد بگیریم چهطور از سلاح و تاکتیکهای جنگی استفاده کنیم. اگرچه آموزش علمی نبود. ایرانیها ما را تمرین میدادند. من تا آن موقع سلاح به دست نگرفته بودم. به ما یاد دادند اگر محاصره شدیم چهطور فرار کنیم و چهگونه نارنجک بیاندازیم. صبحها برای ورزش بیدارمان میکردند و بعد استاد عقیدتی یک ساعت مسائل دینی تدریس میکرد. به ما میگفت امام حسین -امام سوم شیعیان- برای دین خدا شهید شد و ما هم باید مثل امام از دین اسلام و مذهب شیعه دفاع کنیم. میگفتند که "داعش" دشمن شیعه است و میخواهد شیعیان را نابود کند.»
دوران آموزشی سه هفته برگزار شد و سپس ذاکر حسین همراه با ۲۰۰ مهاجر دیگر از فرودگاه «امام خمینی» تهران به سوریه منتقل شدند. بیشتر مسافران این پرواز برای اولین بار قدم به این جنگ میگذاشتند. آنها یک هفته هم در «دمشق» -پایتخت سوریه- آموزش نظامی دیدند. ذاکر حسین میگوید «ابوعلی جهادی»، وابسته به سپاه پاسداران ایران، در دمشق فرمانده آموزش آنها بود. آنها قرار بود به مناطقی مثل «حلب» و «پالمیرا» اعزام شوند.
ذاکر حسین که در آن زمان زیر هجده سال داشت، برای سه ماه در این دو منطقه برای جمهوری اسلامی و بشار اسد جنگید. او هر لحظه مرگ را لمس کرد و شاهدی شد برای همرزمانش که کشته میشدند؛ خاطراتی که هنوز او را همراهی میکنند: «در پالمیرا از منطقهای به بعد که جلو میرفتیم، تکفیریها [داعش] کمین گرفته بودند. چهار نفر از ما در همانجا شهید شدند. من و چند همرزم دیگرم به سختی توانستیم فرار کنیم. جنگ سوریه خیلی شدید بود و تلفات بسیاری از هر دو طرف داشت. هر کجا را که نیروهای اسد نمیتوانست بگیرد، بچههای فاطمیون اعزام میشدند و میگرفتند.»
ذاکر حسین و همرزمانش در کنار ماهیانه ۵۰۰ دلاری که دریافت میکردند، از سوی برخی فرماندهان سپاه پاسداران هم هر ماه ۱۰۰ دلار به عنوان هدیه میگرفتند؛ «تحفه رهبری» که منظور «علی خامنهای»، رهبر جمهوری اسلامی، است.
پس از سه ماه جنگیدن به او مرخصی پانزده روزهای دادند که به ایران بازگردد؛ اما این فرصتی طلایی برای ذاکر حسین بود که هم از جنگ بگریزد و هم از مهاجرت ایران. او به محض رسیدن به ایران، تهران را به مقصد «کابل» ترک کرد: «نمیخواستم برای منافع جمهوری اسلامی بجنگم. به افغانستان برگشتم و برای مدتی، مخفیانه زندگی کردم. اگر نیروهای امنیتی افغانستان میفهمیدند، به خاطر مشارکت در جنگ من را زندانی میکردند. دیدن کشته شدن جوانانمان در جنگی که به ما ربطی نداشت، سخت بود. آنها، همه، هزاران آرزو داشتند. حالا هم که به یاد میآورم، جگرم خون میشود که چهقدر ما افغانستانیها بدبختیایم.»
او حالا میگوید ممکن است سالها طول بکشد تا تاثیرات منفی جنگ را از روح و روانش پاک کند؛ خاطراتی که شاید هرگز او را ترک نکنند. ذاکر حسین میگوید شرکت در جنگ سوریه «بزرگترین اشتباه» او بوده است و «کاش رد مرز از ایران را انتخاب میکردم.»
او حالا در افغانستان به کار آزاد مشغول است، اما هر لحظه را با ترس زندگی میکند؛ ذاکر حسین هم مثل دیگر اعضای لشکر فاطمیون که به کشورشان بازگشتهاند، امنیت ندارد؛ از طرفی با طالبان و گروههای داعشی در افغانستان مواجه است و از سوی دیگر، با حکومت این کشور که برای هر دوی آنها، عضویت در لشکر فاطمیون جرم محسوب میشود.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر