یکی از پر سر و صداترین قضات پروندههای سیاسی دههای ٧٠ و ٨٠ شمسی، بیسر و صدا از دنیا رفت. خبر درگذشت «حسن زارع دهنوی»، معروف به قاضی «حداد» بر اثر «کرونا» روز چهارشنبه هفتم آبان از سوی یکی از روزنامهنگاران در توییتر منتشر شد که واکنش بسیاری از فعالان حوزه زنان، دانشجویان و افرادی که پای میز محاکمه او ایستاده بودند را به همراه داشت. «ایرانوایر» در این گزارش با چند نفر از افرادی که توسط قاضی حداد محاکمه شدهاند، گفتوگو کرده است.
***
حسن زارع دهنوی، معروف به حداد، توسط «اسدالله لاجوری»، رییس وقت زندان «اوین» و دادستان تهران در سالهای ابتدایی انقلاب وارد دستگاه قضایی شد و به سمت دادیاری زندان اوین رسید.
«ایرج مصداقی»، زندانی سیاسی محبوس در اوین در دهه ۶۰، درباره قاضی حداد نوشته است: «برای اثبات ارادت خود به نظام، در جوخههای مرگ شرکت میکرد و شخصا سینه قربانیان را هدف رگبار مسلسل قرار میداد.»
گفته میشود تخلفات مالی و اخلاقی فراوان حداد، در نهایت در سال ١٣٦٧به کنار گذاشتن او از دستگاه قضا منجر شد.
مصداقی در یادداشتی نقل کرده است که «محمدعلی سرلک»، یکی از تیرخلاصزنهای زندان اوین در دهه ٦٠ که در میانه این دوران به جرم«اخاذی» و گرفتن «حق حساب» از خانوادههای زندانیان سیاسی بازداشت شد، یک بار کارنامه قاضی حداد در همین سالها را به رخ کشیده بود: «اگر راست میگویند، چرا حداد و اطرافیانش را دستگیر نمیکنند؟ میلیون میلیون پول میگیرند و کسی به کسی نیست! سلولهای آسایشگاه اوین و ۲۰۹ را هم تبدیل به مرکز لهو و لعب کردهاند.»
اما حسن حداد پس از برکناری از مقامش، بر مسند ریاست بنگاه ثروتمند «ستاد اجرایی فرمان امام» نشست. فساد اقتصادی او در این ستاد، به عزل وی از ریاست این بنگاه اقتصادی نیز منجر شد. اما حداد در دوره ریاست «محمد یزدی» بر قوه قضاییه، دوباره به دستگاه قضایی بازگشت و این بار بر کرسی قضاوت شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران نشست.
او پرونده برخی متهمان «کنفرانس برلین»، از جمله «اکبر گنجی»، «عزتالله سحابی» فعال ملی مذهبی، همچنین فعالان دانشجویی «دفتر تحکیم وحدت»، پرونده «امیرفرشاد ابراهیمی» و بسیاری از روزنامهنگاران را قضاوت کرد.
قاضی حداد از طراحان «اردوگاه کهریزک» برای نگهداری کسانی که «اراذل و اوباش» نامیده شدهاند، بود. در جریان اعتراضات به نتایج انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری در سال ۱۳۸۸، حداد دستور انتقال بازداشت شدهها به این اردوگاه را صادر کرد.
به دنبال کشته شدن تعدادی از معترضان این سال در زندان کهریزک، از جمله «محسن روحالامینی»، فرزند یکی از مقامات سابق سپاه پاسداران، قاضی حداد به همراه «سعید مرتضوی» و «علیاکبر حیدریفر»، به انفصال از خدمات قضایی محکوم شد.
«شیوا نظر آهاری»، فعال حقوق بشر پس از انتشار خبر درگذشت قاضی حداد در توییتر نوشت: «اولینبار توی دادگاه، توی چشمهای هجده سالهام خندید و بخاطر همراه داشتن ۴ شمع، مرا دویست هزارتومان جریمه کرد که خانوادهام با سختی دادند. دومینبار من ۲۰ ساله را دوباره محاکمه کرد و یکسال حبس تعلیقی داد تا پنجسال بالای سرم معلق بماند.»
یکی از فعالان دانشجویی دهه ٨٠ شمسی که حسن حداد در شعبه ٢٦ دادگاه انقلاب تهران قضاوت پرونده او را بر عهده داشت، شخصیت حداد را بر خلاف دیگر قضات دادگاههای امنیتی، «پیچیده» و به ظاهر «آرام» توصیف میکند و به «ایرانوایر» میگوید: «حسن حداد، قاضی پرونده و حیدریفر، بازپرس پرونده من بودند. در طول روزها بازداشت انفرادی، من انواع شکنجههای جسمی و روانی را تحمل کردم. برخی از این شکنجهها هم در حضور بازپرس حیدریفر انجام میشدند. حداد ولی در مقایسه با دیگر قضات امنیتی که برخوردهای خشنی دارند، برخوردهای پیچیدهای داشت. مدام تلاش میکرد با من ارتباط دوستانه برقرار کند. من دو سه بار، چه در طول بازداشت و چه بعد از آن، برای پیگیری پرونده با او برخورد داشتم. یک بار حتی یادم هست از من حلالیت طلبید. گفت اگر فشاری به شما آمده، این وظیفه ما است و خیلی از این رفتارها هم خارج از کنترل بنده است. میگفت من خودم هم به این شیوه برخوردها انتقاد دارم که البته طبعاً من باور نمیکردم. این رفتارهای دوستانه حداد بعد از اتفاقات بازداشتگاه کهریزک و حتی برکناری او از قضاوت اتفاق افتاده بود.»
این فعال دانشجویی سابق که نخواست نامش منتشر شود، از تقسیم کار میان قاضی حداد و بازپرس حیدریفر در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب در این پرونده میگوید: «برداشت من این بود که حداد بیشتر مجری تمام و کمال دستورات نهادهای امنیتی در پروندهسازی و بازداشت فعالان بود و در جزییات شکنجه متهمان دخالت نمیکرد. دستور شکنجه بیشتر از سوی حیدریفر صادر میشد.»
او در مورد یکی از تجربههای شکنجه جسمی خود میگوید: «یکی از شکنجههای جسمی این بود که برای اعتراف به اتهام دروغین ارتباط با سازمان مجاهدین خلق، بازجو بارها با نوک کفش خودش به ساق پای من ضربه میزد. آن قدر میزد که خون جاری شود. شب با همان پای خونین و با همان شلوار چسبیده به زخم میخوابیدم و باز فردا همان ضربات را به همان نقطه پای من میزد. یا مثلاً بازجو روی من اسم یک حیوان گذاشته بود و میگفت از این به بعد با این اسم صدایت میکنیم! یک بار که با اسم این حیوان مرا صدا زد و من جواب ندادم، دهها بار به همان نام مرا صدا زد و هر بار که من جواب نمیدادم، به صورتم سیلی میزد.»
«کیانوش سنجری»، روزنامهنگار وبلاگنویسی که بارها در دوران موسوم به «اصلاحات» بازداشت شد و به زندان افتاد، سالها قبل در نام ای سرگشاده به قاضی حسن حداد، خاطرات شکنجه جسمی و روانی خود را که با اطلاع حداد رخ میداد، منتشر کرد: «اگر خاطر مباركتان باشد، "سيد مجيد"، رييس دفترتان در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب جلوی چشم وكيل و خانواده متهمان به صورت آنها سيلی میزد و ركيكترين ناسزاها را بارشان میكرد. يادتان رفته است؟ يادتان رفته است كه در سال ۱۳۸۰ به همراه سيد مجيد آمده بوديد به بازداشتگاه ۵۹ سپاه و گروهی از زندانیهای مرتبط با ائتلاف ملی مذهبیها را ملاقات كرديد و من را هم؟ و آقای سيد مجيد در حياط بازداشتگاه در حضور شما سيلی محكمی به صورتم زد و يادتان هست او چه ناسزايی بارم كرد؟ يادتان هست در سال ۱۳۸۰ برای اينكه بيشتر تحقيرم كنيد، دستور داديد در زيرزمين دادگاه موهای سرم را از ته بتراشند؟ يادتان هست كه در اتاق شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب، آقای سيد مجيد در حضور شما و در حضور مادر يكی از بازداشتشدگان تجمع سالگرد ۱۸ تيرماه ٧٨ به نام "بابك"، به دست آن جوان قاشقی داد تا برود توالت و مدفوعش را ببلعد تا شما راضی شويد و او را به زندان بازنگردانيد؟»
«علی افشاری»، فعال دانشجویی و عضو «دفتر تحکیم وحدت» در دهه ٧٠ شمسی برای نزدیک یک سال در زندان اوین و بازداشتگاه ٥٩ سپاه پاسداران در پرونده «براندازی خاموش»، با دستور قاضی حداد بازداشت بود. بازداشت او با دستگیری تعداد زیادی از فعالان ملی مذهبی و سخنرانان کنفرانس برلین از سوی تیم اطلاعات موازی در سپاه پاسداران و نیروی انتظامی همزمان شده بود.
علی افشاری در مورد قاضی حداد به «ایرانوایر» میگوید: «حداد مصداق بارز عدم استقلال دستگاه قضایی در برابر نهادهای امنیتی بود. آن زمان نهادهای اطلاعات موازی در حال برنامهریزی یک شبهکودتا علیه دولت محمد خاتمی بودند و برای همین به بازداشت گسترده منتقدان و مخالفان روی آوردند. قاضی حداد ویترین قضایی همان تیم اطلاعات موازی بود که بیشتر مجری دستورات "حسین طائب"، اخراجیهای وزارت اطلاعات و دیگر سازمانهای اطلاعاتی بود.»
قاضی حداد به علی افشاری گفته بود پیش از انقلاب، از طرفداران «حبیبالله پیمان»، فعال ملی مذهبی بوده و بعد از آن که به گفته خودش، به افکار «التقاطی» این نیروها پی برده، از آنها فاصله گرفته است.
یکی دیگر از ابعاد پرونده قاضی حسن حداد، مفاسد اقتصادی او بود. علی افشاری به یاد میآورد در جریان دادگاهی که بعد از نزدیک به یک سال بازداشت انفرادی او در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب برگزار شد، سید مجید، رییس دفتر قاضی حداد درست وسط دفاعیات او، به داخل اتاق میآمد و از بالا و پایین رفتن قیمت مسکن، خودرو و طلا میگفت.
«رضا علیجانی»، یکی دیگر از فعالان ملی مذهبی که تقریباً همزمان با علی افشاری، عضو سابق دفتر تحکیم وحدت با حکم قاضی حداد بازداشت شد، در گفتوگو با «ایرانوایر»، از فروپاشی روانی حداد دقیقاً بر سر همان پروندهسازی میگوید: «آن زمان نهادهای اطلاعات موازی که تازه به کار گماردن قضات دست نشانده را در دادگاههای انقلاب آغاز کرده بودند، معمولاً کسانی را برای این سمت انتخاب میکردند که یک سری نقاط ضعف شخصی مثل مسایل اخلاقی، مالی و یا سیاسی در پرونده خود داشتند. در مورد حداد هم گفته میشد که همه این نقاط ضعف را داشت و از او یک شخصیت کاملاً مطیع نهادهای امنیتی ساخته بود. حتی بارها بازجوها میگفتند که قاضی هیچ کاره است و وقتی ما این را به حداد میگفتیم، مطلقاً واکنشی نشان نمیداد.»
پرونده بازداشت ملی مذهبیها به گفته رضا علیجانی، در آن زمان به پروندهای بینالمللی تبدیل شده بود و اخبار خیلی زیادی در رسانهها در مورد این پرونده منتشر میشد؛ اخباری که قاضی حداد را عصبی و حتی او را از نظر روانی، تحت تأثیر قرار داده بود: «یک بار یکی از اعضای خانوادههای فعالان ملی مذهبی به دفتر او رفت که به محض ورود، قاضی حداد فریاد زد که ما را بیچاره کردید، هر روز جنجال و خبر در مورد شما منتشر میشود.»
همین فشار روانی ناشی از پرونده سازی به گفته رضا علیجانی، قاضی حداد را کم کم از قضاوت پروندههای امنیتی کنار زد و او را به شخصیت حاشیهای سالهای بعد تبدیل کرد. «مهدیه گلرو»، فعال دانشجویی نیز یکی از افرادی بود که پروندهاش توسط قاضی حداد بررسی شده است. او هم در یک رشته توییت، احساس خود را از شنیدن خبر درگذشت این قاضی بدنام شرح داده است: «حالا که #قاضی_حداد مرده، نمیدونم خوشحالم یا ناراحت! اینم مُرد بدون محاکمه! تو همون اتاقهای کوچک که ما رو محکوم کرد. سال ۸۷ که در تحصن دانشجویی بازداشت شدم، در حالی که اعتصاب غذا بودم، من و چند نفر دیگر از دانشجوهای بازداشتی را بردند دادگاه انقلاب. حداد عصبی بود و داد میزد. انقدر عصبانی بود و فحاشی کرد که سبحانی، بازپرس پرونده آرومش کرد! یه روز صلواتی و پیرعباس و مقیسه هم میمیرن ولی ای کاش قبلش محاکمه شوند تا معلوم بشه چه حکمهایی صادر کردن و چه زندگیهایی رو نابود کردن.»
مطالب مرتبط:
کرونا جان یک قاضی و شکنجهگر دهه ۶۰ را گرفت
ایرج مصداقی: گناهی بالاتر از یاس نیست، کرونا میرود اما ما میمانیم
بازداشت سعید مرتضوی؛ محکوم ابدی به زندان رفت
کیانوش سنجری، روزنامهنگار از تایید حکمی برای انتقالش به مرکز روانپزشکی خبر داد
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر