جلد سوم خاطرات «اردشیر زاهدی» به تازگی منتشر شده و مربوط به خاطرات دوره پنج ساله وزارت خارجه اوست. این گزارش مروری است بر آنچه در این کتاب آمده است.
***
«صراحت لهجه همیشه و تندخویی گاهی»؛ اردشیر زاهدی، وزیر خارجه ایران در سالهای ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۰، میگوید معتقد بوده است که باید در روابط بینالمللی تعارف را کنار گذاشت و صراحت لهجه داشت: «شاید رنجشهایی بیاورد، ولی در نهایت مسائل زودتر حل و فصل میشوند.»
صراحتی که او در جای جای خاطرات وزارتش آن را نقل میکند، تکلیف را با خواننده روشن میکند. «محمدرضا شاه» در یکی از سفرهایش به فرانسه او را که در لندن سفیر بود برای مشورت احضار میکند. دو نفر در یکی از اتاقهای تشریفات «فرودگاه اورلی پاریس» به صورت خصوصی با هم صحبت میکنند.
«اعلیحضرت در اتاق کوچکی مرا به حضور پذیرفتند؛ آن هم ایستاده. من با اطمینان از محرمانه بودن مکالمات و این که به گوش کسی نمیرسد، با لحنی غیرتشریفاتی گزارشهای حوزه ماموریتم را به عرض رساندم، در ضمن درباره بعضی از نزدیکان اعلیحضرت و اعضای خانواده سلطنتی گفتوگوهایی به میان آمد و من با اطمینان از محرمانه بودن مکالمات و این که کسی به حرف ما گوش نمیکند با لحنی غیرتشریفاتی و بدون پردهپوشی مطالبی را به عرض رساندم.»
یکی از موضوعات مطرح پیشنهاد پذیرش وزارت خارجه به اردشیر زاهدی بود. مدتی بعد زاهدی بستهای لاک و مهرشده از تهران دریافت کرد که شاه با پیک مخصوص به لندن فرستاده بود. محتوی بسته نوار ضبطشده مکالمات صریح او با شاه از جمله درباره اعضای خانواده سلطنتی بود که در فرودگاه پاریس ضبط شده بود. میگوید به این دلیل که دولت فرانسه از صریح حرف زدن او با شاه و محتوی حرفهایشان مطلع شده بود و شاید این را به حساب رعایت نکردن آداب صحبت با پادشاه میگذاشت، از سمت خود استعفا داد، اما شاه نه تنها این درخواست را نپذیرفت، بلکه بر پیشنهاد وزارت خارجه به او اصرار میکرد.
وزارت خارجه زاهدی با تحولات مهمی در تاریخ معاصر ایران همراه بوده است. تشکیل «سازمان کنفرانس اسلامی» که بعدها به «سازمان همکاری اسلامی» تغییر نام داد و ایران نقشی حیاتی در تاسیس آن داشت، آشتی با مصر و از سرگیری بسیار گرم روابط دو کشور، جدایی بحرین و بازگشت جزایر سه گانه به ایران، اعلام استقلال کویت، اوجگیری جنگ سرد بین شوروی و آمریکا و زمینهسازی رفع اختلاف مرزی و آبی با عراق که به عهدنامه حسن همجواری منجر شد، همگی مربوط به این دوره پنج ساله هستند.
اعتماد بیکموکاست شاه به اردشیر زاهدی حتی پس از جدایی او از شاهدخت «شهناز» خدشهای برنداشت و این وثوق باعث شد که وی امین و رازدار بسیاری از اسرار سه دهه تاریخ منتهی به انقلاب بهمن ۱۳۵۷ باشد. او پدر نوه شاه و پسر نخستوزیر ایران پس از وقایع پرحادثه ملی شدن صنعت نفت و کودتای ۲۸ مرداد۱۳۳۲ است.
اردشیر زاهدی فرزند «فضلالله زاهدی»، نخستوزیر ایران در سالهای ۱۳۳۲ تا ۱۳۳۴، است. همچنین او همسر شهناز، فرزند اول محمدرضا شاه از همسر اولش «فوزیه»، بود.
یکی از خاطرات جالب زاهدی در جلد سوم مربوط به دفن «اسکندر میرزا»، اولین رئیسجمهور منتخب پاکستان، در تهران است. هنگامی که شاه و ملکه «ثریا» در پایان سفر رسمی به هند، در هجدهم اسفند ۱۳۳۴، به ایران باز میگشتند، اسکندر میرزا به ریاستجمهوری پاکستان انتخاب شده بود و شاه از بمبئی پیام تبریکی برای او فرستاده بود. اسکندر میرزا از علاقمندان به فرهنگ و هنر ایران بود و فارسی میدانست. «بیگم ناهید اسکندر میرزا»، همسر وی، هم ایرانیالاصل بود.
اسکندر میرزا از شاه و ملکه ایران دعوت کرده بود که در راه بازگشت اقامتی در پاکستان داشته باشند که مورد پذیرش قرار گرفت. در جریان سفر کوتاه شاه به پاکستان که در کراچی، پایتخت قدیم این کشور، انجام شد «پرنس علی خان»، مقام امامت مسلمانان اسماعیلی، و «جان فاستر دالس»، وزیر خارجه آمریکا، هم در پاکستان بودند. در جریان سفر شاه ایران ضیافت باشکوهی در پاکستان برگزار شد و به دلیل ملاقاتهایی که انجام شد، این سفر را به سفری بسیار موفقیتآمیز تبدیل کرد و روابط گرمی میان کشور نوپای پاکستان و ایران ساخت.
اسکندر میرزا سرانجام با کودتای ژنرال «ایوب خان» برکنار شد و با خشونت و بیاحترامی، او را عازم لندن کردند و در هفتاد سالگی در این شهر درگذشت. پس از درگذشت، علیرغم این که اسکندر میرزا از سوی حکومت کودتا در پاکستان به تبعید فرستاده شده بود و حکومت پاکستان علاقهای به پذیرش او نشان نداد، ایران دست به کار شد. «اسکندر میرزا دوست ایران و دوستدار ایران بود. همسر وی یک بانوی ایرانی بود و در دوره ریاستجمهوریاش بهترین روابط را با ایران داشت. در مسافرت رسمی به تهران، اعلیحضرت به وی نشان پهلوی مرحمت فرموده بودند. ایران نمیبایست دوستان وفادار خود را حتی بعد از مرگ رها کند.»
اردشیر زاهدی برای او مراسم تشییع آبرومندانهای در «مسجد علی سپهسالار تهران» و با رعایت تشریفات نظامی برگزار کرد و علیرغم خطری که این کار میتوانست برای روابط دو کشور در دوره «یحیی خان» داشته باشد، پیکر او در آرامگاه خانوادگی زاهدیها در کنار پدر اردشیر زاهدی به خاک سپرده شد. نخستوزیر و وزیر دربار و روسای «مجلس شورای ملی» و «سنا» و شماری از شخصیتهای خارجی در تهران در این مراسم حاضر شدند.
«من همیشه میگفتم که ما با پاکستان پسرعمو هستیم که البته درست هم است. هر دو شاخههای یک تمدن و فرهنگ هستیم. به همین سبب سعی میکردیم پاکستان و هند را که هر دو به ما نزدیک بودند و سابقه تاریخی دوستی داشتیم، به هم نزدیک کنیم و در عین حال نگذاریم که پاکستان سقوط کند.»
در این دوره ایران در جریان درگیری هند و پاکستان، از کشور همسایه خود حمایت کرده بود: «ما یک توافق محرمانه با پاکستان داشتیم. برای دفاع و از هر لحاظ به آنها کمک میکردیم. حتی هلیکوپترهای نظامی ایران را به اسم ارتش پاکستان رنگ کردیم و به آنجا فرستادیم. بله ما با پاکستان دوست و همپیمان بودیم».
روابط زاهدی با «بوتو»، خانواده منتفذ دیگری در پاکستان، هم بسیار نزدیک بود. این نزدیکی از آشناییاش با «ذوالفقار علی بوتو» میآمد که جوانترین وزیر تاریخ تا آن زمان در پاکستان بود، اما از سوی «ژنرال ضیاءالحق» که با کودتا بر کسوت ریاستجمهوری نشسته بود به قتل یکی از دوستانش متهم و از سوی دادگاه عالی پاکستان به اعدام محکوم شده بود، «ما حداکثر تلاش خود را برای رهایی او از هر جهت انجام دادیم. شاه در مسافرت چند ساعته خود به پاکستان در راه برگشت از یک سفر رسمی به هند و مذاکره با ضیاءالحق نظر او را به این نکته جلب کرد و جواب نه شنید. اما ما خود دیگر با فرازونشیبهای آغاز انقلاب روبهرو شده بودیم.»
دوره وزارت خارجه اردشیر زاهدی دوره «سیاست مستقل ملی ایران» است. قدرت شاه تثبیت شده و به مدد افزایش قیمت و تقویت صنعت نفت، حکومت ایران ثروتمند و توان ملی افزایش یافته و کشور در مسیر توسعه بود. روابط با کشورهای غربی هم در این دوره با سالهای دهه ۱۳۳۰ خورشیدی به کلی متفاوت شده بود.
زاهدی در یکی از خاطراتش میگوید که سفیر بریتانیا در تهران را برای موضوعی به وزارت خارجه احضار کرده بود اما او سر وقت در محل حاضر نمیشود. قرار ملاقات با او را لغو و دیدارهای معمول بعدی را هم تا مدتی با او برگزار نمیکند تا به تعبیر خودش درسی به او داده باشد که ایران دیگر ایران ضعیف سالهای قبل نیست.
روابط بسیار نزدیک او با آمریکا و رهبران روسای جمهوری ایالات متحده به گونهای بوده است که در زمان برقراری روابط آمریکا و چین در دوره ریاستجمهوری «ریچارد نیکسون» یکی از طرفهای مشورت دولت آمریکا بوده است.
پس از دوره پنج ساله وزارت، او برای بار دوم به عنوان سفیر ایران در ایالات متحده منصوب شد. جانشین زاهدی در وزارت خارجه، «عباسعلی خلعتبری»، توسط حکومت اسلامی به اتهام امضای قرارداد ارضی با عراق اعدام شد. مقدمات این قرارداد در زمان وزارت زاهدی فراهم شده بود. صدام برای از بین بردن این قرارداد هشت سال با ایران جنگید و یکی از مهمترین خواستههای جمهوری اسلامی از عراق پذیرش این قرارداد شد.
اردشیر زاهدی ۹۲ ساله شده و اینک وعده داده است که در کنار دیگر فعالیتهایش جلد چهارم خاطراتش را هم به زودی منتشر خواهد کرد. جلد سوم کتاب خاطرات ۴۷۰ صفحهای او یک ضمیمه ۸۰۰ صفحهای اسناد دارد که مربوط به مستنداتی است که زاهدی در خاطراتش به آن اشاره کرده است. اصل این اسناد در اختیار «دانشگاه استنفورد آمریکا» است تا بنا بر خواسته زاهدی در اختیار پژوهشگران قرار گیرد:
«در دوران خزان عمر و دور از سرزمین اجدادی خود تصمیم گرفتم که مجموع اسناد و مدارک، تصاویر، مکاتبات و یادداشتهای سیاسی خود را در اختیار دانشگاه استنفورد در ایالات متحده بگذارم... که آن را به نسلهای آینده، مخصوصا به هممیهنان جوانم که آینده ایران به دست آنهاست، تقدیم میکنم.»
مطالب مرتبط:
اردشیر زاهدی: حساب توییتر ندارم و آنچه به نام من ساخته شده، جعلی است
اسناد خانواده زاهدی دریک کتاب: باز کردن یک پنجره رو به ایران مدرن
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر