عطیه رهبریفرد، شهروندخبرنگار، شهریار
این گزارش داستان زنان و مردانی است که با نظافت منازل و شرکتها روزگار میگذرانند و حالا شغلشان را تحت تاثیر ویروس کرونا از دست دادهاند. تنها ناراحتی آنها اما در این شرایط مشکلات اقتصادی و معیشت نیست؛ رفتار دیگران و تبعیض در برخوردها برای آنها آزار دهنده است. گزارش زیر گفتوگو با چند نفر از آنهاست و روایتهایی از تبعیض.
***
«تا قبل از کرونا در خانههای مردم کار نظافت انجام میدادم و خدا را شکر از کارم راضی بودند و اوضاع بد نبود. از ۳۰ روز ماه تقریبا ۲۵ روز سر کار بودم و روزی ۱۲۰ هزار تومان هم درآمد داشتم. کارم سنگین بود، اما ناراضی نبودم. آخر وقتی با زنم و ۵ تا بچه داخل دو تا اتاق زندگی میکنیم، همین که اجاره اتاقهایمان در میآمد و شکممان هم گرسنه نمیماند جای شکر داشت.» اینها بخشی از صحبتهای «رضا»، کارگر افغانستانی، درباره شرایط زندگیاش در ایران است. هر جمله که میگوید تاکید میکند که ناشکری نمیکند و به خاطر داشتن زن و بچه سالم همیشه شکرگزار خدا است، اما در ادامه صحبتهایش میگوید: «از وقتی کرونا شد مردم دیگر کارگر برای نظافت نمیگیرند. بعضیها انگار فکر میکنند ما چون افغانستانی هستیم کمتر بهداشت را رعایت میکنیم و احتمال مبتلا شدنمان بیشتر است.» آقا رضا توضیح میدهد که چند ماسک پارچهای دارد و به محض ورود به خانه ماسکش را میشوید و بعد از خشک شدن آن را اتو میکند. میگوید: «آنقدر دستم را میشویم که پوست دستم مثل کویر شده است، اما باز هم فکر میکنند ما اهمیت نمیدهیم.»
او بعد از چند لحظه مکث، میگوید: «من به همه مشتریهایم میگویم من خیلی مراقب هستم و همه چیز را رعایت میکنم، اما به زور که نمیتوانم بگویم تو رو خدا اجازه بدهید بیایم سر کار.» آقا رضا میرود سراغ روزهای قبل از کرونا و میگوید: «به خدا خانوادهها سر این که من در طول هفته وقت نظافت به آنها بدهم دعوا میکردند. همهشان میگفتند آقا رضا تمیز است و خیالمان راحت است که خودش میداند چه کار کند، اما حالا هیچکدام از همانها که سر و دست میشکستند که حتما برای تمیزکاری عید بهشان وقت برسد، سراغم را نمیگیرند.»
آقا رضا این روزها برای یک کار ساختمانی راهی شمال شده است تا بتواند مخارج خورد و خوراک خانواده هفت نفریاش را تامین کند: «دو ماهی با بیپولی ساختم، اما دیدم این جوری نمیشود. هر چه رشتهام دارد پنبه میشود. الآن حدود ۶ ماه است که در شمال کارگری ساختمان میکنم و در ماه سه روز مرخصی دارم و برمیگردم تهران و پیش خانوادهام هستم...»
«امید»، اهل کنارک سیستان و بلوچستان، سرایدار ساختمانی در شمال شهر تهران است و در اتاق سرایداری یک مجتمع ۱۸ واحدی با همسر و دو فرزندش زندگی میکند. او هم حرف آقا رضا را میزند: «مردم فکر میکنند چون ما کارگر هستیم و قشر ضعیف هستیم، حتما به نظافت و تمیزی خودمان کمتر اهمیت میدهیم. ممکن است ماسک نزنیم یا دستمان را نشوییم.» لبخند تلخی میزند و میگوید: «شاید هم فکر میکنند چون ما ضعیفتریم ویروسها راحتتر به بدن ما راه مییابند.»
او توضیح میدهد که از زمان شیوع ویروس کرونا ساکنان ساختمان که هر روز همسرش را برای نظافت یا پختوپز صدا میکردند و از آقا رضا برای کارهای کوچک کمک میگرفتند و حق الزحمه میدادند، دیگر به آنها کاری ندارند. او هم به روزهای قبل از شیوع ویروس کرونا اشاره میکند و میگوید: «راستش ما با این که محل زندگیمان کوچک است، ولی تا قبل از کرونا از نظرمان همه چیز خوب بود. حقوق من ماهی دومیلیونودویستهزار تومان است که خرج خورد و خوراکمان میشود. همسرم در کارهای خانه و پختوپز و تمیزکاری و بچهداری به خانمهای مجتمع کمک میکرد و حدودا اندازه من درآمد داشت و ما هم با درآمد همسرم، از پس مخارج دختر و پسر دبستانیمان بر میآمدیم. اما از بعد از کرونا همسایهها یک جوری با ما رفتار میکنند که انگار ما عامل ویروس کرونا هستیم.»
او درباره حرفش مثال هم میآورد: «علاوه بر این که هیچکدام از ساکنین ساختمان دیگر از همسرم نمیخواهند که به آنها کمک کند، دیروز یکی از همسایهها با ماشین وارد پارکینگ شد و چون میوه زیاد خریده بود، خواستم به او کمک کنم که تا دستم به پلاستیک میوه خورد، فریاد زد که دست نزن امید دست نزن. مگه من از تو کمک خواستم؟ بعد هم آن پلاستیک را با خودش نبرد و گفت این برای تو. تا چند ساعت گیج بودم و راستش همان موقع تصمیم گرفتم دست زن و بچم را بگیرم و بروم به شهر خودمان. حداقل این است که دیگر مجبور نیستیم انقدر خفت تحمل کنیم.» او در پایان صحبتهایش با ناراحتی میگوید: «اما زنم راضی نیست. هر چهقدر بهش میگویم میگوید امید جان از من و تو که گذشته، به فکر این دو تا بچه باش. این جا میتوانند پیشرفت کنند همین الآن کلی زبان یاد گرفتهاند. آخر برای بچههای ما چه پیشرفتی در کنارک میخواهد اتفاق بیفتد؟»
امید چند لحظه فکر میکند و میگوید: «من و خانوادهام امکان ندارد بدون ماسک و دستکش رفتوآمد کنیم. اما بارها همسایهها را بیرون مجتمع دیدهام که نه ماسک دارند نه دستکش. مهمانی هم میگیرند و مهمان هم میآورند. همان آدمها اما به ما که میرسند از ما فاصله بیشتر میگیرند و به ما کار نمیدهند.»
«فرزانه خانم» دو هفتهای یک بار با «مریم خانم» تماس میگرفته است که کارهای نظافت خانهاش را انجام دهد، اما از اسفند سال گذشته تا کنون دیگر با او تماس نگرفته است: «خانه مریم خانم شهرری است و با مترو به منزل ما میآید. مترو منبع آلودگی است و من به خاطر این که مبتلا به بیماری دیابت هستم باید خیلی بیشتر رعایت کنم. برای همین تماسهایم را کم کردم و هر چه کردم دلم راضی نشد به مریم خانم هم بگویم بیاید. ترسیدم مبتلا شوم ولی از طرف دیگر دلم هم برایش میسوزد.» او با مریم خانم تماس گرفته است تا کمکش کند: «این زن اینقدر مناعت طبع دارد که کمک هم قبول نمیکند و میگوید در ازای کار پول میگیرد.
با این حال من چند وقت یک بار به حسابش پول میریزم و میگویم بعد از کرونا برایم کار کن.» اما بسیاری از کارگران در این مدت هیچ پولی از مشتریان سابق خود دریافت نکردهاند. آقا رضا میگوید: «از مشتریهای همیشگی من یکی دو نفر ماه اول پول دادند و گفتند بعد از کرونا برایمان کار کن، اما بعد از ماه اول و طولانی شدن کرونا آنها هم دیگر پولی پرداخت نکردند، چون واقعا نمیدانند چه زمانی همهچیز به روال عادی برمیگردد و من دوباره میتوانم به خانههایشان بروم.»
«سارا» یک زن سرپرست خانوار است که در یک شرکت خدماتی کار میکند: «راستش من در یک شرکت خدماتی برای نظافت منازل و شرکتها کار میکنم و بعد از چند سال تقریبا هر روز هفته برنامهام پر است و میدانم چه روزی را برای کار به کجا میروم، چون بیشتر خانوادهها یا شرکتهایی که با شرکت ما کار میکنند قرارداد یک ساله برای هفتهای یک روز نظافت با مجموعه ما را امضا میکنند و اگر رضایت داشته باشند هم سر سال قراردادشان را تنظیم میکنند و کمتر مشتری داریم که برای یک روز نظافت با ما تماس بگیرد، مگر برای شب عید که معمولا به علت شلوغی کار شرمندهشان میشویم و نمیتوانیم خدماتی را بهشان بدهیم.»
اما ویروس کرونا زندگی او را هم تحت تاثیر قرار داده است: «راستش تقریبا تا عید همه چیز سر جایش بود و با این که کرونا آمده بود، ولی من سر کارهایم میرفتم. اصلا دلیل کار در شرکت برای من این بود که با این که از مستقل کار کردن درآمدم کمتر بود و به نوعی از شرکت حقوق میگرفتم، اما هر ماه خیالم راحت بود که پولم را دریافت میکنم و دغدغه کرایه خانه و خرجهای روزمره را ندارم. اما بعد از تعطیلات عید از ۶ جایی که برای نظافت هر کدام هفتهای یک بار میرفتم، سه تاشان با پرداخت جریمهای به شرکت، قراردادشان را فسخ کردند و از آخر شهریور یک شرکت دیگر هم قراردادش را فسخ کرده است و دلیلشان هم این است که با شرایط موجود برای امنیت سلامت کارمندان یا اعضای خانوادهمان ترجیح میدهیم فعلا از سارا خانم که به دلیل شغلش با آدمهای زیادی در طول هفته ارتباط دارد استفاده نکنیم.» او در پایان حرفهایش بغض میکند و میگوید: «شبها تا صبح راه میروم و خوابم نمیبرد. درآمدم در سال جدید تقریبا یکسوم شده است و کفاف اجاره خانهام را هم نمیدهد. پسرم هر روز بزرگتر میشود و هزینههایش بیشتر میشود. در شش ماه گذشته ۱۰ میلیون تومان بدهکار شدهام. واقعا عقلم به جایی نمیرسد که در این شرایط باید چه کاری انجام بدهم؟ انگار همه این اتفاقات یک کابوس است که حالا حالاها قصد ندارد تمام بشود.»
مطالب مرتبط:
آسیب شدید کرونا به زندگی کارگران روزمزد ایران
کرونا و نگرانی کارگران؛ در محل کار مایع دستشویی نداریم، ماسک لازم داریم اما نیست
چطور حق قانونی مرخصی و تامین لوازم بهداشتی را از کارفرما پیگیری کنیم؟
مصائب کارگران مشاغل پس از شیوع کرونا: خانه نشینی یا ادامه کار
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر