امروز -دهم اکتبر- روز جهانی مبارزه برای لغو مجازات اعدام است. بنا به گزارش «سازمان عفو بینالملل» در سال ۲۰۱۹ دستکم ۶۵۷ مورد حکم اعدام در جهان اجرا شده است. چین در مقام نخست و ایران با آمار ۲۵۱ نفر در جایگاه دوم اجرای این مجازات قرار دارند. در این گزارش با سه حقوقدان ساکن ایران و یک فعال حقوق بشر که برادر جوانش را در جریان اعدامهای سیاسی سال ۱۳۶۷ از دست داده و دادخواه خون اوست، گفتوگو کردهایم.
***
بسیاری از حقوقدانان و وکلای ایرانی با اجرای حکم اعدام مخالفاند و در طول سالهای گذشته در تلاش بودهاند تا صدور حکم اعدام را از دایره قوانین ایران برچینند.
«فریده غیرت»، حقوقدان ساکن ایران، به «ایرانوایر» میگوید اعدام مجازاتی نیست که هیچ حقوقدان و حتی هیچ انسان معمولی و عادی پذیرای آن باشد:
«من با دوستم آقای "باقی" که کتاب اعدام و قصاص را نوشته و در این مورد به حد کافی تحقیق کرده است، همفکر و همدلم و طبیعتا مجازات اعدام را رد میکنم و با آن مخالفم. اخیرا نیز بحثهایی مطرح شده که این مجازات حتی از نظر شرعی نیز جای ایراد و تردید جدی دارد و باید مورد تجدید نظر جدی قرار بگیرد.»
اشاره او به «عمادالدین باقی»، فعال مدنی و سیاسی، است که سالهاست در زمینه توقف اعدام و قصاص در ایران فعالیت میکند. کتاب «اعدام و قصاص» باقی که نقدی بر این احکام سالب حیات است، سال ۱۳۸۱ منتشر شد. از او اخیرا کتابی به نام «جانها» نیز منتشر شده که روایتهایی داستانی از پروندههای اعدام و قصاص است که باقی در طول سالها فعالیت در این زمینه با آنها سر و کار داشته است.
احکام اعدام در ایران دو بخشاند؛ یا در پروندههای قتل عادی و بر پایه حدود شرعی و قصاص صادر میشوند و بخشش یا مجازات متهم که غالبا شاکی خصوصی دارد، بر عهده ولی دم است، یا بر اساس تعزیر و تشخیص حکومت اسلامی که شامل متهمان «فساد فیالارض»، «محاربه» و «بغی» است.
«عثمان مزین»، وکیل دادگستری ساکن ایران، به ایرانوایر میگوید پروندههایی داشته است که موکلینش که اتهامات امنیتی و سیاسی داشتهاند، اعدام شدهاند و البته قاتل هم نبودهاند و چنین مواردی برای وکیل پرونده بسیار تلخ است.
او البته مواردی از بخشش را هم شاهد بوده است، مواردی که عمدتا در گروه «قصاص» قرار دارند:
«وکالت دو برادر را بر عهده داشتم که پدرشان در جریان یک درگیری کشته شده بود. از روز نخست تلاش کردم تا نتیجه این پرونده به رضایت منتهی شود و خوشبختانه آنها نیز درخواستم را پذیرفتند و وقتی حکم قطعی صادر شد، آنها با این که نیاز مبرم داشتند و با مرگ پدر به شرایط اضطرار افتاده بودند، بدون توقع دیه یا دریافت ضرر و زیانی اعلام رضایت کردند.»
این وکیل دادگستری اساسا اعدام را خشنترین مجازات در جهان میداند؛ حکمی که اگر احیانا اثبات شود که نادرست بوده است، هیچ راهی برای جبران ندارد:
«در برخی موارد نیز متاسفانه اجرای احکام اعدام بسیار با عجله و شتاب انجام میشود که این نشاندهنده آن است که ارادههایی وجود دارند که فردی که به قصاص محکوم شده است، مجالی برای اخذ رضایت نداشته باشد. طبعا این چرخه اعدام که یک چرخه ادامهدار است، هیچ نتیجهای جز ازدیاد خشونت و نشان دادن چهرهای خشن از قوانین و مقررات ندارد و حتی آن کسی که به نظر میرسد اجرای قصاص به نفع اوست، باز هم خشنود نیست و کینه شدیدی در درونش نسبت به قاتل و سیستم و جامعه باقی میماند.»
او به اصلاح قانون مواد مخدر در سال ۱۳۹۶و الحاق مادهای اشاره میکند که منجر به توقف اعدام بسیاری از متهمان مواد شد و میگوید در طول چند سال اخیر تلاشهایی برای کاهش مجازاتهای اعدام صورت گرفته است.
با اضافه شدن این ماده، افرادی که درباره تولید یا توزیع بیش از ۵۰ کیلوگرم مواد مخدر سنتی، یا بیش از ۲ کیلوگرم هرویین یا ۳ کیلوگرم متامفتامین (شیشه) محکوم شوند، با اعدام مجازات میشوند.
قبل از اصلاح قانون و اضافه شدن ماده جدید، این مقدار درباره مواد مخدر سنتی، ۵ کیلوگرم و درباره مواد مخدر صنعتی، ۳۰ گرم بود.
عثمان مزین میگوید: «بعد از الحاق این ماده به قوانین قبلی بود که موارد اعدام به شدت کاهش یافت و افراد زیادی که بر اساس قانون سابق با مجازات اعدام مواجه میشدند با این اصلاحیه از مجازات اعدام رهایی یافتند، ولی در دیگر جرایم مثل بغی و محاربه و در موارد قتل عمد کماکان اعدام و قصاص به قوت خود باقی است.»
مزین معتقد است قبل از تغییر قانون، تغییر نگاه مردم به مقوله قصاص هم بسیار مهم است: «باید به مردم و آنها که در مسیر خشونت در جامعه عزیزشان را از دست دادهاند، آموزش داد که همواره قصاص جبرانکننده زیان جانی عزیزشان نیست و بخشیدن جان حتی میتواند بیش از قصاص باعث تشفی خاطر اولیا دم باشد، چون اگر کار قاتل قبیح و رنجاننده بوده است، پس ما چرا خودمان داریم همان کار را میکنیم؟ درست است که به خونخواهی این کار را میکنیم و حق ماست و به حکم قانون و زیر سایه قانون این کار را میکنیم، اما ماحصل آن ستاندن جان یک انسان است. اگر آنها به این اقناع برسند که این احکام قصاص اجرا نشوند و یک حرکت عمومی و نهضت عمومی باشد، میتوان امیدوار بود که قانونگذار هم به تبعیت از اراده جمعی مردم در این مورد تجدید نظر کند و قوانین هم در راستای حذف مجازات اعدام اصلاح شوند.»
او به یک حرکت زیبا و مردمی در استان کردستان اشاره میکند؛ ارادهای که توانسته است بخشی از زندانیان محکوم به قصاص را نجات دهد: «از آنجایی که قصاص یک حق فردی است و تصمیمگیری در مورد آن مختص اولیای دم است، اخیرا در کردستان جنبشی شروع شده است و فعالان این جنبش سعی میکنند اولیای دم را به هر نحوی که میشود از اجرای این حکم منصرف کنند. آنها از شیوههای مختلفی مثل مداخله ریشسفیدان و همراهی بزرگان منطقه یا پرداخت دیه تلاش میکنند تا ولی دم را به بخشش و رضایت راضی کنند و تا کنون این جنبش موفق بوده است.»
«زهرا روانآرام»، وکیل دادگستری ساکن خوزستان، به بخش دیگری از ماجرا اشاره میکند؛ به این که ممکن است مجرم با هدف مجرمانه اقدام نکرده و خلافکار نباشد، بلکه در شرایط بدی قرار گرفته باشد.
«اجازه بدهید یک مثال بزنم. در جریان پرونده "روحالله داداشی" که قهرمان پرورش اندام و محبوب مردم بود و به دست یک نوجوان هفده ساله کشته شد. شاهدان عینی گفته بودند بین مرحوم و آن نوجوان درگیری لفظی رخ داده بود و گویا کتککاری هم کرده بودند. نوجوان هم عصبانی شده و بیتصمیم قبلی چاقو در آورده بود و تحت شرایط درگیری و هیجان سه ضربه به مرحوم داداشی اصابت میکند. متاسفانه اجرای حکم این پسر نوجوان در کمال بیقانونی در طول چهل روز صورت گرفت و شاید اگر این همه تعجیل نبود، خانواده مرحوم داداشی رضایت داده بودند، کما این که بعدها برادرش هم تاکید کرد که تحت فشار به قصاص تن دادیم و اصلا دلمان نمیخواست پسرک را اعدام کنند.»
این وکیل دادگستری با اشاره به این که قاتل هفده ساله و طبعا کودک محسوب میشده و نقشه قبلی برای قتل نداشته است، میگوید: «حکم اعدامی که معمولا باید چندین سال طول بکشد، در شرایطی بسیار دردناک با حضور نوجوانی نحیف و ترسخورده که گریه و التماس میکرد، در حضور جمعیتی ۱۵ هزار نفره اجرا شد. من نمیدانم راست بوده یا دروغ، اما رسانهها نوشتند برادر مرحوم داداشی به مادر آن کودک که برای بخشیدنش التماس میکرده است، سیلی زده و چهارپایه کشیده شده است. در هیچ کجای جهان یک نوجوان زیر سن ۱۸ سال را که عصبانی شده و قصد قتل یا آشنایی قبلی با مقتول نداشته است و آن هم در آن شرایط غیرانسانی یعنی مابین ۱۵ هزار طرفدار خشمگین و با این ترس و هراس دیوانهکننده و در حضور چشمان مادرش اعدام نمیکنند؛ چون اجرای این حکم کشتن یک شخص نیست، کشتن یک خانواده است. آیا کسی بعد از این ماجرا رفته از آن مادر بپرسد که زندگیاش چهطور میگذرد؟»
اما پروندههای بسیاری نیز وجود دارند که بعد از اجرای حکم اعدام، مشخص شده است که اساسا فرد اعدامشده به اشتباه مجازات شده و مرتکب قتل کس دیگری بوده است.
دی ماه سال ۱۳۹۲ رسانهها نوشتند بیگناهی مردی که شش سال به جرم قتل شاگرد مغازهاش اقرار کرده و در نوبت اعدام بود، تنها چهلوهشت ساعت قبل از اجرای این حکم اثبات شد.
صاحب یک مغازه تعویض روغن ماشین صبح یک روز برفی در کرج بعد از باز کردن در مغازه با جسد غرق در خون شاگردش مواجه شده که داخل چاله سرویس تعویض روغن افتاده بود. او شروع به داد و فریاد میکند. مردم تجمع میکنند و به کلانتری رجاییشهر زنگ میزنند. چند روز بعد صاحب مغازه در اداره آگاهی کرج به قتل شاگردش اعتراف میکند و به اعدام محکوم میشود.
مردی که قتل را به گردن گرفته بود، بعدها گفت: «پلیس آمد و مرا به کلانتری برد. در کلانتری همه گفتند تو قاتلی و مرا کتک زدند. دیدم تحمل این همه ضرب و جرح را ندارم. با خودم گفتم اگر اعتراف نکنم، مرا میکشند و اگر هم اعتراف کنم حکمم اعدام است. پس بهتر که اعتراف کنم تا حداقل کتک نخورم. سرانجام با توجه به آن چه از صحنه قتل دیده بودم، همه چیز را گردن گرفتم و به قتل شاگردم بدون این که روحم اطلاعی داشته باشد، اعتراف کردم. بعد مرا به دادگاه بردند و آنجا هم همه چیز را گردن گرفتم.»
او بعدها تعریف کرده بود که با همبندیهایش این ماجرا را در میان گذاشته که اساسا قتل کار او نبوده است، اما سایر زندانیها به او توصیه کردهاند که اگر اعترافاتت را پس بگیری، تو را به اداره آگاهی میبرند و دوباره شکنجه میکنند و آنجا باید به قتل پنج شش نفر اعتراف کنی.
شش سال بعد در جای دیگری از کشور یک باند سرقت کابل را دستگیر میکنند و سردسته باند به قتل شاگرد مغازه تعویض روغنی اعتراف میکند و تنها چند ساعت مانده به اجرای حکم، به دستور قاضی رسیدگیکننده به پرونده، اجرای حکم اعدام مرد بیگناه متوقف میشود.
او بعدها به رسانهها گفت: «در طول این شش سال، تمام موهایم سفید شد، زنم طلاق گرفت و تنها پسرم معتاد شد. پدرم مغازه تعویض روغنیام را فروخت و همه را خرج وکیل کرد.»
«لادن بازرگان» فعال حقوق بشر ساکن کالیفرنیاست. او برادر دانشجویش «بیژن» را در جریان اعدامهای دستهجمعی سال ۱۳۶۷ و فقط به جرم هواداری از یک گروه سیاسی چپ از دست داد و به دلیل تجربه آنچه زندگی او و خانوادهاش را برای همیشه دگرگون کرد، با اجرای حکم اعدام مخالف است.
او میگوید اعدام تنها حذف فیزیکی یک انسان نیست، بلکه تصمیمگیری ظالمانه برای زندگی دهها تن دیگر است که به فرد اعدامشده نزدیک و به او وابسته شدهاند:
«همانطور که منشور جهانی حقوق بشر اعدام را محکوم میکند، من هم آن را محکوم میکنم. به باور من اعدام یک جنایت دولتی است، چون وقتی شما جان یک انسان را میگیرید؛ یعنی حق حیات را که بزرگترین حق انسانی اوست، از او سلب میکنید.»
او معتقد است وقتی یک دولت تصمیم میگیرد که برای مقابله به مثل، جان یک نفر را بگیرد، عملا در جریان این پروسه یک عده آدم دیگر را هم تبدیل به قاتل میکند: «برای این که یک نفر باید حکم قتل را اجرا کند، آنها را هم تبدیل به جانی میکند. من همواره در برنامههای سازمان بینالملل در این مورد شرکت کردهام و در کالیفرنیا هم برای حذف این مجازات تلاش و فعالیت کردهام. گر چه تا به حال موفق نشدهایم حکم اعدام در کالیفرنیا را از قانون حذف کنیم، اما دستآوردمان این بوده که خوشبختانه الآن استاندار کالیفرنیا با استفاده از قدرت شخصی خودش عملا احکام اعدام را متوقف کرده و گفته است که من حکم هیچ محکوم به اعدامی را اجرا نمیکنم.»
لادن در پاسخ به این سوال که آیا خواستار اجرای حکم اعدام قاتلان برادرش هم نیست، میگوید: «خیر.»
«من به حکم قصاص متهمانی که برادرم را اعدام کردهاند اعتقاد ندارم و امیدوارم در آینده ایران حکم اعدام لغو شود. چون وقتی شما حق حیات را از کسانی میگیرید، زندگی همسران آنها، فرزندان آنها، خواهران و برادران آنها را هم زیر و رو میکنید و در روند زندگی آنها مداخله میکنید، کما این که خانواده ما هرگز بعد از اعدام بیژن به شرایط عادی برنگشت و برای سالها این رنج را با خودمان حمل کردهایم. من چون خودم فقدان عزیزم را احساس کردهام، دیگر نمیخواهم هیچ مادری در عزای فرزند خود سیاهپوش شود، هیچ پدری خبر اعدام فرزند خود را دریافت کند، این همه سال از به دار کشیده شدن بیژن میگذرد و من هنوز به نبودنش عادت نکردهام. تلاش ما بازماندگان و قربانیان این جنایت این است که از ظلمی که بر ما رفته، پرده برداریم و عاملین این جنایات را رسوا کنیم، تا بار دیگر با نامی دیگر و ترفندی جدید، آزادی، عشق و دگراندیشی را به قربانگاه نبرند.»
او در انتهای سخنانش به جمله مشهور «نلسون ماندلا» اشاره میکند: «حق با ماندلا بود، ما کینهای از کسی نداریم، چون اهداف والایی داریم، که اگر کینه بورزیم، باز هم در اسارت احکام قصاص شما خواهیم بود. ما از کینه گذشتهایم. ما داد میخواهیم، داد.»
مطالب مرتبط:
درباره قضات صادرکننده حکم اعدام نوید افکاری چه میدانیم؟
داستان تلخ اعدام و خودکشی؛ نقش نهادهای امنیتی و قضایی چیست؟
۴۰ سال بازداشت، اعدام و ترور روحانیون اهل سنت؛ از مفتیزاده تا کوهی
تائید حکم اعدام ۷ هفت عضو اهل سنت در دیوان عالی کشور
وکلای ۳ متهم اعتراضات آبان ۹۸: حکم اعدام موکلان ما تایید شده است
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر