«حمیدالله (عبیدالله) اربابی»، شهروند بلوچ نیمه شب اول فروردین ۱۳۹۸ توسط افرادی که خود را ماموران اداره اطلاعات چابهار معرفی کرده بودند، در خانهاش بازداشت شد. آنها نگفته بودند اتهام حمیدالله چیست و چرا بازداشت میشود، فقط به همسرش گفته بودند روز بعد با سند به اداره اطلاعات چابهار برود. ولی پس از پیگیریهای خانوادهاش، هیچکدام از نهادهای امنیتی و قضایی مسوولیت بازداشت او را بر عهده نگرفته بودند.
فعالان بلوچ میگویند اگر حمیدالله تحت بازداشت نیروهای امنیتی و قضایی نیست، پس کجا است؟ چرا این نهادها موضوع ربوده شدن او را پیگیری نمیکنند؟ گزارش زیر روایتی است از منابع نزدیک به این خانواده از آنچه بر سر حمیدالله آمده است.
***
شب باشد و چهار کودک قد و نیمقد در آرامترین جای جهان کوچکت و در سایه روشن اتاق خوابیده باشند که یک نفر در بزند. در را که باز کنی، هفت نفر آنجا باشند و پدر فرزندانت را به آنی با خودشان ببرند و بگویند فردا سند جور کن و بیا اداره اطلاعات چهابهار دنبالش! حالا بعد از یک سال و هشت ماه از آن شب دیجور و تاریک، همه آدمهای دنیای اطرافت بگویند ما از گمشده تو خبر نداریم.
این روایت، یک قصه تخیلی نیست؛ اتفاقی است که برای «زبیده ملازهی»، همسر حمیدالله اربابی، ساکن «نکهچ»، از توابع دهستان «آهوران» شهرستان نیکشهر رخ داده است.
زبیده ملازهی در ویدیویی که در یوتیوب منتشر شده است، میگوید حبیبالله حدود یک سال و چند ماه پیش توسط ماموران اداره اطلاعات در خانه خودش دستگیر شد و تا امروز از سرنوشتش هیچ اطلاعی در دست نیست.
حمیدالله (عبیدالله) اربابی، فرزند «مولاداد»، متولد سال ۱۳۶۵ و اهل روستای آهوران نیکشهر است؛ پدر دو پسر به نامهای «بنیامین» و «مبارک »و دو دختر به نام «رابعه» و «ناعمه». بزرگترین فرزندش کلاس اول راهنمایی و فرزند کوچکش حالا پنجساله است.
رابعه، کوچکترین فرزند حمیدالله که به پدرش وابستگی بسیاری داشته است، بعد از مفقود شدن او، شرایط روحی مناسبی ندارد؛ شبها کابوس میبیند و هذیان میگوید و روزها گریه میکند و حاضر نیست عکس پدرش را ببیند.
زبیده میگوید حدود شش ماه پیش از دستگیری حمیدالله، یک نفر با او تماس گرفته و گفته از اداره اطلاعات است. فردی که تلفن زده، به او توصیه کرده که به شوهرش بگوید خودش را به اداره اطلاعات چابهار معرفی کند: «به حمیدالله گفتم، او جواب داد که من هیچ کاری نکردهام و دلیلی ندارد بروم. مدتی بعد از تماس اول، دوباره یک نفر به من زنگ زد و پرسید شوهرت چرا خودش را معرفی نمیکند؟ گفتم نمیآید و شما هم بهتر است از هر کجا که زنگ میزنی و او هر کاری کرده است، با قانون بروی سراغش.»
فردی که آن سوی خط بوده، به زبیده میگوید اگر خودش را معرفی نکند، با مامور به سراغش میروند. چهار ماه بعد از این تماسهای تلفنی، نیمه شب روز اول فروردین سال ۱۳۹۸، دخترک چهارساله زبیده از خواب بیدار میشود و گریه میکند. زبیده برای آرام کردن کودک، او را در آغوش میگیرد و به حیاط میرود تا اهالی دیگر خانه بیدار نشوند. آن جا میبیند که در حیاط باز شده است و چندین نفر وارد خانه میشوند: «سه نفر آمدند طرف من. یکی از آنها لباس نظامی و بیسیم داشت. دو نفر دیگر با لباس بلوچی و مسلح دو طرفم ایستادند. بدون اینکه به ما حکمی نشان بدهند یا بگویند که از کدام ارگان آمدهاند، وارد اتاق شدند و حمیدالله را با خودشان بردند.»
«فرزین کدخدایی» که منبع نزدیک به خانواده اربابی است و در مورد حقوق این مفقود شده قهری در فضای توییتر اطلاعرسانی کرده، به «ایرانوایر» میگوید مطابق شنیدههایش، آنها همسر حمیدالله را آن شب تهدید کردهاند که اگر سروصدا کند و واکنش نشان بدهد، حمیدالله را میکشند.
به گفته فرزین، سه نفر دیگر وارد اتاق میشوند و فریاد میزنند: «بیایید که اینجا است!»
بعد هم حمیدالله اربابی را با خودشان میبرند. هر چه زن او میپرسد همسرم را کجا میبرید و جرمش چیست؟ تنها پاسخشان این بوده است که فردا میتوانید با یک سند به اداره اطلاعات چهابهار مراجعه کنید.
روز بعد زبیده و خانواده حمیدالله به اداره اطلاعات مراجعه میکنند اما همسرش را در آنجا نمییابد. بعد از آن پروسه جستوجو شروع میشود و تا امروز که ۱۸ ماه از آن شب تاریک گذشته است، کمترین نشانهای از جوان مفقود شده نیست.
فرزین کدخدایی میگوید برادر حمیدالله به دادستانی چابهار مراجعه کرده است و آنها گفتهاند چون همسرش تنها شاهد صحنه بوده است، باید او را بیاورید تا بازجویی کنیم و متوجه بشویم افراد بازداشت کننده چه کسانی بوده و از کجا مراجعه کردهاند.
آنها بعدها از زبیده درخواست میکنند که کامپیوتر شخصی و تلفن حمیدالله را هم تحویل بدهد. زبیده بازجویی میشود. او به آنها میگوید از سرنوشت حمیدالله خبر ندارد و همین اندازه میداند که افراد مراجعه کننده مامور بودهاند: «از من پرسیدند از کجا میدانی مامور بودند؟ گفتم چون مسلح بودند، لباس نظامی پوشیده بودند و بیسیم و تجهیزات داشتند.»
۲۰ روز بعد از پیگیری خانواده اربابی و بیخبری از سرنوشت فرزندشان، همسر او و خانواده حمیدالله به دادگستری مراجعه میکنند اما در آنجا میگویند دادستان آن روز سر کارش حاضر نیست و به اداره آگاهی مراجعه کنید. زبیده ملازهی که برای پیگیری سرنوشت شوهرش به اداره آگاهی مراجعه میکند، به این بهانه که تنها شاهد صحنه بوده است، بازداشت میشود و تا ساعت ۱۲ شب تحت فشار و بازجویی قرار میگیرد.
زبیده ملازهی را بعد از چندین ساعت بازجویی آزاد میکنند اما بعد از این اتفاق، هیچ دستگاه دولتی مسوولیت ربودن حمیدالله را نمیپذیرد. آنها به خانواده اربابی میگویند حمیدالله احتمالا وارد رابطه خطرناکی با قاچاقچیان شده و مفقود شدنش به خاطر یک تسویه حساب شخصی بوده یا حتی اگر دلیلش چنین امری نباشد، احتمالا همسرش او را سربه نیست کرده است!
زبیده ملازهی میگوید: «در اداره آگاهی مرا تحت فشار گذاشتند و گفتند تو میخواهی دستگاه قضایی را گمراه کنی. آنها گفتند اگر بیشتر از این سر و صدا کنی، دوباره تو را بازداشت میکنیم. گفتند کسی به نام جمهوری اسلامی همسر شما را دستگیر نکرده است و ما هیچ اطلاعی از او نداریم.»
خانواده اربابی استشهاد محلی نوشتند. اما به اداره اطلاعات که مراجعه کردند، حتی به آنها اجازه ورود به ساختمان ندادند. فقط لای پنجره جلوی در را کمی باز کرده و گفته بودند اگر چنین کسی اینجا باشد، ما به شما اطلاع میدهیم.
آنها به دادگاه استان رفتند، بایگانی همه دستگاههای مربوطه را بررسی کردند، به ریش سفیدان محله رو بردند و به هر کسی که امکانش را داشت، رو زدند اما دریغ از هیچ نشانهای.
فرزین کدخدایی، فعال بلوچ به «ایرانوایر» میگوید همزمان با بازداشت حمیدالله، یارانه این خانواده که از سوی دولت به آنها پرداخت میشد، قطع شده است: «همسر حمیدالله اربابی همان ماه اول که همسرش مفقود شده، به دستگاه خودپرداز مراجعه کرده بود اما کارتش فعال نبود. بعد که به داخل بانک مراجعه میکند، به او میگویند این حساب مسدود شده است. حالا سوال اینجا است که چرا همزمان با ربایش حمیدالله، یارانه خانوادهاش قطع شده است؟»
«شهسوار» که حمیدالله اربابی را از نزدیک میشناخته است و در منطقه نکهچ زندگی میکند، به «ایرانوایر» میگوید حمیدالله جوان آرام و معقولی بود و به نظر نمیرسید هیچ خصومت شخصی با کسی داشته باشد: «به خانواده این جوان گفتهاند شاید کسی با او خصومت شخصی داشته است اما نه این که باید یک نفر اهل خلاف و مشکل باشد که با او خصومت کنند؟ مثلا بدهکاری، طلبکاری و یا معاملهای داشته باشد؟ در جریان بازجویی به همسر جوان مفقود شده گفته بودند شوهر تو یک قاچاقچی بینالمللی بوده است و دهها خانه دارد. زنش گفته بود سند یکی از این خانهها را نشانم بدهید، چه طور ممکن است من مادر چهار فرزند او باشم و هیچ اطلاعی از هیچ کدام از این چیزهایی که شما میگویید، نداشته باشم؟ »
به گفته این شهروند، اگر اداره آگاهی و سیستم قضایی از وضعیت حبیبالله بیخبرند، از آن جایی که مسوول پیگیری مفقودشدگان هستند، چرا هیچ تلاشی برای پیدا کردن این شهروند انجام نمیدهند؟ یا اگر به هر دلیل کشته شده یا اتفاقی برایش رخ داده است، چرا به خانوادهاش اطلاع نمیدهند؟ چرا سعی میکنند با اتهام زدن به یک زن بیگناه در فضای بسته و محدود یک روستای سنتی، او را تحت فشار بگذارند؟»
او در پاسخ به این سوال که چرا همسرش از آغاز اقدام به اطلاعرسانی نکرده است، توضیح میدهد که بر اساس عرف و سنت حاکم بر منطقه، چندان مرسوم نیست که زنی خودش را جلوی دوربین قرار دهد.
روز چهارشنبه ۱۹ شهریور ۱۳۹۹در شبکههای مجازی هشتگ «#حمیدالله_اربابی_کجا است» در اعتراض به بیخبری از این مفقود شده استان سیستان و بلوچستان داغ شد و در شبکه اجتماعی توییتر مورد توجه کاربران فارسی زبان قرار گرفت.
مطالب مرتبط:
آن سوی خبر؛ فشار مقامات امنیتی برای پرونده سازی علیه عبدالله بزرگ زاده
تازهترین گزارش مرکز اسناد حقوق بشر؛ تبعیض سیستماتیک علیه شهروندان بلوچ
بلوچ ها و روز جهانی قربانیان ناپدید شدن های اجباری
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر