«شیرین عبادی»، فعال حقوق بشر و حقوقدان ایرانی ساکن انگلیس بعد از تماشای فیلم «میزبانی ناجوانمردانه» که «مازیار بهاری» در مورد روزگار «نزار زکا»، شهروند لبنانی – امریکایی ساخته است، میگوید بعد از تماشای این فیلم، شهامت اخلاقی و تعهد اجتماعی زکا را تحسین میکند.
میافزاید در ایران بارها وکالت افراد گروگان گرفته شده دوتابعیتی را که به اتهام «جاسوسی» بازداشت شدهاند، برعهده داشته است اما اغلب آنها مایل به طرح ماجرا و اطلاعرسانی نبودهاند.
نزار زکا، کارشناس فناوری اطلاعات و مدافع آزادی اینترنت در سال ۱۳۹۴ به دعوت «شهیندخت مولاوردی»، معاون وقت «امور زنان و خانواده رییسجمهوری ایران»، برای شرکت در «همایش بینالمللی نقشآفرینی زنان در توسعه پایدار» به ایران سفر کرد و به اتهام «جاسوسی برای کشور متخاصم» بازداشت شد. او که چهار سال از عمرش را در زندانهای ایران گذرانده است، در مستند میزبانی ناجوانمردانه آنچه را که در دوران بازجویی و زندان تا روز آزادی بر او گذشته است را روایت میکند.
آیا شما پیش از شنیدن جریان نزار زکا، با مواردی از این قبیل هم مواجه شده بودید؟
- بله؛ رفتار حکومت جمهوری اسلامی با آقای نزار زکا، یک رفتار تازه و کم سابقه نیست. این شیوه بگیر و ببند حکومت برای رسیدن به مقاصد سیاسی، مسبوق به سابقه است. خود من هم چند مورد به عنوان وکیل با چنین پروندههایی سر و کار داشتهام. به خاطرم میآید که یکی از موکلینم که تابعیت ایرانی امریکایی داشت و در حقیقت در مورد مسایل ایران تحقیق و پژوهش میکرد، سالها قبل در جریان سفرش به ایران با چنین مشکلی مواجه شد. او به ایران سفر کرده بود و وقتی میخواست خارج بشود، هنگامی که از خانهاش به سمت فرودگاه درحال حرکت بود، یک ماشین و چند موتورسوار، تاکسی او را احاطه و با عملیات خاصی، ضمن پیچیدن جلوی تاکسی، مانع حرکت او شده بودند. آنها تاکسی را متوقف و به موکل من حمله کرده و کیف و وسایل شخصی او را از دستش گرفته بودند. کیف او شامل تلفن و وسایل شخصی، مدارک هویتی و کامپیوترش بود. شدت و سرعت ماجرا به حدی بود که موکل من در وهله اول تصور کرده بود با یک سرقت مواجه شده است و روز بعد برای پیگیری پرونده سرقت، به پلیس مراجعه کرده بود. بعد از مراجعه و پس از چند سوال و جواب، دستگیرش کرده بودند. آن جا بود که من وارد جریان پرونده شدم و از طرف خانوادهاش به من وکالت داده شد تا جریان او را پیگیری کرده و از او دفاع کنم.
به شما اجازه دفاع داده شد؟
- خیر؛ تا زمانی که او را آزاد کردند، من نتوانستم پرونده را بخوانم و حتی موکلم را ببینم. بدون اطلاع قبلی و اطلاع به من آزاد شد.
میتوانم اسم موکلتان را بپرسم؟
- از آن جایی که خودشان ماجرا را مطرح نکردند، طبعا من هم به خاطر وظایفی که بر عهده یک وکیل گذاشته شده است، قادر به بیان اسرار موکلم نیستم. اما میدانم کسان بسیاری سرنوشتی مشابه آقای نزار زکا داشته و رنج بسیار بردهاند؛ کسانی که بعد از آزادی، بنا به دلایلی حاضر نشدهاند ماجرایشان را عریان و علنی با افکار عمومی و جامعه بینالمللی در میان بگذارند. به همین دلیل است که من در اول عرایضم گفتم شهامت اخلاقی آقای نزار زکا را تحسین میکنم. چون هر آن چه رخ داده بود را در رسانهها و کاملتر از همه، در این فیلم با جزییات مطرح کرده است. متاسفانه موکل من این تعهد و شهامت را نداشت.
او در انتهای این فیلم جمله بسیار زیبایی میگوید: «روح من زخمی شده است اما من از عهده ترمیم این زخم برمیآیم و راهش را کمک به سایر افراد گروگان و افشای آنچه که بر من رفته است و افشای رفتار حکومت ایران میدانم.»
همین امر نشانه تعهدی است که او نسبت به عدالت احساس میکند. تا آن جا که من میدانم، هماکنون قریب به ۳۵ گروگان دو تابعیتی در ایران در زندانند که ما نام اغلب آنها را نمیدانیم.
شما محل رجوع افراد زیادی هستید، آیا به جز موکلتان در ایران، مورد دیگری بوده است که در مسیرش قرار گرفته باشید؟
- بله؛ من از زبان شخصی که در فرانسه زندگی میکند و سمتی هم در «حزب سوسیالیست» فرانسه دارد، شنیدم که او بعد از سالها به ایران سفر کرده بوده است به این نیت که خانوادهاش را ببیند. او را دستگیر میکنند، تحت فشار میگذارند و میگویند باید با دولت ایران همکاری کنی. مدام در گوشش این قصه را میخوانند که نباید فراموش کنی ایرانی هستی و باید مصالح کشورت را در نظر بگیری. طرف که یک سیاستمدار کارکشته و با تجربه بود، میگوید باشد، من با شما همکاری میکنم. دو شماره تلفن در اختیارش میگذارند و چند کد که مثلا با این شیوه محرمانه که کسی متوجه نشود، با ما در تماس باش. او را آموزش و بعد اجازه خروج داده بودند. برایم تعریف میکرد اولین کاری که کردم، حتی قبل از این که از فرودگاه به خانه برسم، با همان لوازم و اسباب سفر رفتم اطلاع دادم که چنین درخواستی از من شده است و من چنین قولی دادهام تا بتوانم خارج شوم. دولت فرانسه از آن شخص خواسته بود فوری شهر و دیار و شماره تلفن و مشخصاتش را تغییر دهد. با این که به سفارش مقامات در این مورد اطلاعرسانی نکرد تا ایمن باشد اما تمام این جریان در وزارت امور خارجه فرانسه به ثبت رسیده است.
مورد دیگر، جریان خانمی ایرانی کانادایی را میدانم که بدون هیچ دلیل خاصی در جریان سفر به ایران دستگیر شد. او قبل از آن بارها و بارها به ایران سفر کرده و هرگز هم بازداشت نشده بود. او مدتی آزار دید و سپس آزاد شد. دولت ایران با این شیوه گروگانگیری، در پی حل برخی مشکلات خود و اعلام پیامهای غیر مستقیم است.
چه جور پیامی مورد نظر شما است؟ پیامهایی که مخاطب داخلی دارند؟
- دولت ایران به چند منظور در این زمینه ورود میکند. به سرنوشت «امید کوکبی» دقت کنید؛ محقق و دانشمند جوان سربه زیری که صرفا برای دیدار خانوادهاش به ایران سفر کرده بود اما آن قدر او را در زندان نگه داشتند که مبتلا به سرطان کلیه شد.
تعدادی از دانشمندان سرشناس بینالمللی فیزیک نامه نوشته بودند که امید کوکبی گناهکار نیست و باید آزادش کنید. یا فردی که اخیرا آزاد شده و سابقه برنامهنویسی در «گوگل» هم داشته است، رفته بود که با خانوادهاش دیدار کند. اساسا چرا باید او را بازداشت کنند و تمام اطلاعات شخصی وی را بگیرند و بعد هم درخواست کنند که برای جمهوری اسلامی جاسوسی کند؟ این فرد با هوشمندی تمام قول همکاری میدهد و وقتی از ایران خارج میشود، بدون مراعات مصالح شخصی میآید و به صراحت عنوان میکند که من آمدهام بیرون و چنین تعهدی هم دادهام اما حکومت ایران چنین سیستمی است که از من خواسته است اطلاعات مربوط به کسانی را که بیرون از ایران برای حقوق بشر فعالیت میکنند، جمعآوری کرده و در اختیارشان قرار بدهم.
با توجه به شنیدههای شما، این درخواستها به خبرچینی و جاسوسی محدود میشوند؟
- از هر شخصی یک درخواست متفاوت دارند؛ یک نفر را برای مبادله و کاسبی میگیرند و یک نفر را برای اطلاعات و سومی را برای جاسوسی. حتی وادار به همکاری با سازمانهای خودشان میکنند؛ مثل مورد امید کوکبی که میخواستند به همکاری با سازمان انرژی اتمی وادارش کنند اما وقتی او مقاومت کرد، گفتند حتما جاسوس امریکا هستی! در هر موردی درخواست آنها متفاوت است.
آیا هدف تبلیغاتی هم در این میان وجود دارد؟
- بله؛ چون در عین حال به نظر من میخواهند برای جناح مقابل هم قدرت نمایی بکنند؛ این که بدانید ما این قدرت را داریم. ضمنا میخواهند به جامعه جهانی پیام بدهند که اگر میخواهید با ایران کنار بیایید، باید بدانید که دقیقا با کدام جناج و گروه باید کنار بیایید و به چه کسی یا کسانی امتیاز بدهید و قدرت واقعی دست کیست؟
نوعی علامت دهی و آدرس دهی برای این که بدانند که قدرت واقعی در ایران کجا است و در دست کیست. البته این فاکتورها بر حسب شرایط زمان و مکان، متفاوت و متغیر هستند؛ مثلا امروز فلان گروه در راس قدرت است و زمان بعدی، گروه دیگری.
شما خانم ملاوردی را در جریان آقای زکا مسوول میدانید؟
- من فکر میکنم واقعا کاری از خانم ملاوردی بر نمیآمده است. این که میگوید قدرتی نداشتم، دروغ نیست. اما من اسم این گروه را «راستگویان حقیر» میگذارم. چرا؟ بگذارید ماجرا را برایتان بشکافم. همین مقابله خانم مولاوردی با تماس تلفنی آقای مازیار بهاری، حامل یک حقیقت است؛ این که ساختار قانونی و حقوقی ایران که برمبنای «قانون اساسی» بنا گذاشته شده، معیوب و کج و معوج است و مقامات انتخابی که متصل به مجلس شورای اسلامی و رییس جمهوری هستند، عملا در مقابل مقامات انتصابی مثل مسوولان قوه قضاییه هیچ قدرتی ندارند. در نهایت همه این قدرت عملا در انحصار یک شخص و آن هم ولی فقیه و نمایندگان او است. خانم مولاوردی قدرتی ندارد اما از جهت دیگر، به نظر من شیوه برخورد او با موضوعی از این دست، حقیرانه است. این که کسی با پذیرش یک سمت و در یک جایگاه میبیند که جلوی دیدگانش، یک امر غیرانسانی در حال وقوع است و کاری هم از دستش برنمیآید، چرا صندلی موقعیتش را ترک نمیکند؟ به لحاظ منطقی، حفظ امنیت میهمان بر عهده میزبان است. او نمیتواند بگوید کاری از دستم برنمیآمد. این که کاری از دستت برنمیآمد، قابل فهم است اما آیا برای مصونیت آن میهمان کاری انجام دادید؟ چرا با حقارت به صندلی چسبیدید و تا آخر ماجرا نظارهگر ظلم و ستمی بودید که بر آن مرد حادث شد؟ حتی در کابینه دوم هم که شما را از پست برداشتند و پست دیگری به شما دادند، باز هم به آن موقعیت چسبیدید و رهایش نکردید؟ وقتی اجازه ندادند به وظایف قانونی خود عمل کنید، چرا آن موقعیت را رها نکردید؟
این که یک پست نمایشی داشته باشید، حرفهای زیبا بزنید و حقوقی بگیرید و در عین حال، نظارهگر ستم باشید و به این عنوان که کاری از دستم برنمیآمد، وجدانتان را آسوده کنید، من اسم آدمهای امثال شما را میگذارم افراد حقیر راستگو.
راه حل چیست؟
- تغییر قانون اساسی. در حال حاضر، تمام اختیارات ممکن در انحصار رهبر ایران است. از جمله یکی از انحصارات او که در قانون اساسی هم قید شده، تعیین سیاستهای کلی نظام است. همین گروگانگیری هم یکی از همان سیاستهای کلی نظام است. تصور نکنید پرونده زکا یک مورد اتفاقی و منحصر به فرد است. الان ما از ۳۵ زندانی دو تابعیتی در ایران خبرداریم اما مطمئن باشید تعداد گروگانها بسیار بیش از این عدهاند. چون همان طور که به شما گفتم، من تجربه زیادی از کسانی دارم که در این موقعیت گیر افتادند و اطلاعرسانی نکردند.
در مجموع، شناختی که آقای زکا از جمهوری اسلامی در این مدت به دست آورده است را چه طور ارزیابی میکنید؟
- این فیلم مستند اطلاعات خوبی در مورد ماهیت حکومت ایران و مخصوصا دادگاههای انقلاب به بیننده میدهد؛ به ویژه وقتی که آقای نزار زکا از قاضی «ابوالقاسم صلواتی» صحبت میکند، شناخت کاملا درستی دارد. باید توجه داشته باشیم که این قاضی اکثر احکام اعدام را صادر کرده و اغلب متهمان سیاسی پیش او پرونده دارند. پرونده هر کسی را که سیستم مایل باشد به محکومیت منتهی کند، نزد او و چند قاضی خاص دیگر میفرستند.
مطالب مرتبط:
میزبانی ناجوانمردانه: فیلمی مستند درباره گروگانگیری نزار زکا
حسرت بزرگ؛ گفتوگو با مهرانگیز کار درباره مستند میزبانی ناجوانمردانه
کوتاه، تکاندهنده و ویرانگر؛ روایت آسیه امینی از مستند «میزبانی ناجوانمردانه»
شیطانی در جلد خدا؛ گفتوگو با رضا علیجانی درباره مستند میزبانی ناجوانمردانه
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر