روایت دانشآموزان از آزار جنسی در مدارس و آموزشگاهها این روزها یکی از مباحث داغ شبکههای مجازی است. خاطرات و حرفهای دردناک نوجوانانی که در یک محیط آموزشی مورد آزار قرار گرفته و سکوت کردهاند، تکاندهنده است. گزارش زیر، گفتوگو با دانشآموزانی است که قربانی آزار در محیطهای آموزشی بودهاند.
***
«آرش» ۱۷ سال بعد از آزار جنسی معلم فیزیکی که او را به بهانه تصحیح اوراق امتحانی به خانهاش کشانده بود، صبح روز سوم مرداد ۱۳۹۸ اقدام به خودکشی کرد.
تا قبل از آن، بارها در مورد آن تجربهای که زندگی او را به بعد و قبل از آن تبدیل کرده بود، با دوستان نزدیکش حرف میزد و از رنجی میگفت که قابلیت فراموشی نداشت. آرش قبل از مرگ، در حساب توییتری خود که بعدها توسط خانوادهاش بسته شد، در مورد این تجربه دردناک حرف زده بود: «تجاوز انسان را برای همیشه تغییر میدهد. امروز من بعد از هفده سال از آن تجربه حرف میزنم. شما نگذارید برای بقیه این قدر طول بکشد. لااقل صدای بچهها باشید.»
این روزها زخم کهنهای به نام آزار جنسی معلمان در مدارس و موسسههای آموزشی با طرح ماجرای یک دبیر زیستشناسی مشهور در یک موسسه معتبر توسط شاگردانش سر باز کرد.
این ماجرا گرچه در ابتدا توسط یک دانشآموز مطرح شد اما تعداد بسیاری در تایید اظهارات او وارد ماجرا شدند. چند ساعت بعد، همان دانشآموز ضمن عذرخواهی و اظهار پشیمانی، نوشت به قوانین کشور التزام و اهتمام دارد و از معلم مورد نظر بابت هر آنچه ادعا کرده است، عذرخواهی میکند.
علیرغم این عذرخواهی اما ماجرای دبیر زیستشناسی منجر به نقطه شروعی برای ذکر روایت دانشآموزان آزاردیده در فضاهای آموزشی شد و نام برخی از معلمان زن و مردی که مایه اعتبار موسسههای کنکور با درآمدهای نجومی هستند، به میان آمد: «در یک موسسه معروف، کلاس فیزیک میرفتیم. معلمی به نام "محمدرضا.ح" به دوست صمیمی من نزدیک شد و یک ماه مانده به کنکور به دوستم گفت اگر با او سکس داشته باشد، سوالهای فیزیک را در اختیارش قرار میدهد. سکس داشتند و سوالات را نداد. بعد هم شروع کرد باجگیری و چیزی قریب به ۲۰میلیون تومان از دوستم گرفت و تهدید میکرد. دوستم آنقدر تحت فشار بود که دو بار اقدام به خودکشی ناموفق کرد و پنج سال بعد از این ماجرا نتوانست به درس و دانشگاه برگردد و آن معلم کماکان در آن موسسه درس میدهد.»
روایتهای دردناک دانشآموزان در صفحه اینستاگرامی «عابد توانچه»، وبلاگنویس و فعال مدنی، صفحه توییتر کاربری به نام «GUY» یا کاربران دیگری مثل «رامنوسیا» و «مشحون» و... آمده است. بسیاری از آنها در آموزشگاههای مشهور مورد آزار جنسی قرار گرفتهاند.
در اغلب این نقل قولها، نام چند معلم تکرار میشود. یکی از آنها، فردی به نام «الف. میم» است که دانشآموزان به تفصیل از آنچه مابین خودشان و این استاد هنر گذشته است، نقل خاطره کردهاند.
یکی از آنها شماره تلفن آقای «الف.میم» را به من میدهد و میگوید با همین شماره تلفن به او پیامهای جنسی میداده است. تلفن خاموش است اما این استاد دانشگاه و مدرس موسسههای کنکور در صفحه اینستاگرام، خودش را دکترای فلسفه هنر معرفی کرده است.
«نسیم» در گفتوگو با «ایرانوایر» در مورد کلاس این معلم توضیح میدهد: «من با او در مدرسه فرزانگان هفت و وقتی مدرس خلاقیت هنری بود، مواجه شدم. از آنجایی که داور جشنواره خوارزمی هم بود، به بچهها وعده و وعید میداد که کمکتان میکنم. طبیعی است که همه تلاش و رویای دانشآموزان گروه سنی ۱۶ تا ساله، ورود به دانشگاه خوب و معتبر است و برای رسیدن به این رویا، تن به خواستههایش میدادند. او هم نهایت استفاده را از این موقعیت میکرد. اگر هم یکی از شاگردها جرات کرده و خواستههایش را عملی نمیکرد، تهدید و تحقیر میشد و جلوی همه بچهها به قدیمی و فناتیک بودن متهم میشد. به دانشآموزی که استقامت کرده بود، میگفت بهتر است به روز باشد و ذهنش را باز کند!»
آقای «الف. میم» در موسسهها و هنرستانهای مختلف فعال بوده است؛ کارشناس رشته هنر در «موسسه هنر ونوس»، مدرس «هنرستان آزادگان»، «موسسه هنرجوی سعادتآباد» و «هنرستان کوک طلایی» و چندین و چند جای دیگر. اما روایت دانشآموزان یک شکل و شمایل واحد دارد.
یکی از دانشآموزان به «ایرانوایر» توضیح میدهد که در اغلب موارد، مالکان آموزشگاهها به خاطر سود کلانی که از طریق یک مربی یا معلم کسب میکنند، چشمان خود را بر واقعیت و اعتراضات دور و برشان میبندند و ترجیح میدهند که این ادعاها را نشنیده بگیرند. آنها میگویند «کرم از خود درخت است» و ما نسل مشکلداری هستیم که جنجال میکنیم.
«مهرناز» دانشآموز دیگری است که سابق بر این در کلاس «جشنواره خوارزمی» شرکت میکرده است. او به «ایرانوایر» میگوید این معلم بسیار با سواد و مسلط بوده و از جنبشهای هنری فرانسه گرفته تا نقاشیهای اکسپرسیونیسم و «احمد شاملو» و «رضا براهنی» در سخنانش استفاده و از همان گامهای نخست، طعمهها را شیفته و شیدا میکرده است: «مسوولان هنرستان هم مطلع هستند که او چه جایگاهی دارد اما از آن جایی که داور جشنواره و ذینفوذ است، با علم به انحرافات اخلاقی او، بچهها را قربانی میکنند. او یک ویژگی جالب دیگری هم داشت که تصور میکنم اشاره به آن خالی از لطف نباشد و آن این بود که شبش میتوانست در کانال تلگرام حرفهای جنسی بزند و فردای آن روز به شکلی وانمود کند که تو به خودت شک کنی که شاید ایراد از من بوده و من چیزی گفتهام که معلم محترمی چون فلانی از دستم دلخور شده است. یک شب آمد توی همان گروه تلگرامی که خدمتتان گفتم و گفت بچهها بیایید یک بازی بکنیم و شروع کرد به گفتن یک سری جمله و قسمتهای جنسی جملهها را با سه نقطه خالی میگذاشت و ما را تشویق میکرد که آن جای خالی را پر کنیم؛ مثلا مینوشت امشب میخواهم بگذارم لای... و میگفت این سه نقطه را پر کنید.»
«مهکامه» اما چون تن به خواستههای معلم مورد نظر نداده، بهایش را هم پرداخته است. او به «ایرانوایر» میگوید: «او معلم هنر من در فرزانگان یک بود و از آن جایی که من تقریبا بخت خوارزمی و کارگاه علوم محسوب میشدم، با من صمیمیتر از بقیه میشد و نیمه شب و وقت و بیوقت مسیجهای نامربوط میفرستاد. ۱۶سالم بود و دید جنسیتی درستی نداشتم ولی واقعا در حال آزار دیدن بودم. به تدریج متوجه شد که من سود چندانی برایش ندارم و پا نمیدهم، همین شد که بسیار عجیب و غریب و در مرحله استانی از جشنواره خوارزمی حذف شدم و بعدها که رتبه اول مسابقات فرهنگسرای خاوران را کسب کردم، از آن جایی که او داور ارشد این جشنواره بود، جایزهام را ندادند. مدتها بعد مسوول پژوهش جشنواره مرا دید و گفت چرا برای گرفتن جایزهام به آنجا سر نمیزنم؟»
دانشآموز دیگری که مایل به ذکر نامش نیست، در مورد دکتر «ح. الف» که مدرس ادبیات موسسه فرزانگان سه بود، میگوید: «بارها خواستم از پیشنهادات و فشارهایش پرده بردارم اما نگران بودم، چون او خطبه حضرت علی میخواند یا در ماجرای عاشورا فعال بود و خودش را یک مرد اخلاقمدار و عاشق خانواده معرفی میکرد.»
در مورد این معلم ادبیات روایتهای مشابه دیگری نیز وجود دارد. کاربری به نام
رامنوسیا، شرح حال یک دانشآموز ناشناس دیگر را در مورد همین معلم منتشر کرده است: «در مورد امام حسین حرف میزد و آن روزها که اصلاحطلبی جنبش مثبتی محسوب میشد، او هم اصلاحطلب بود و تاکید زیادی روی زن و بچه و خانوادهاش داشت. شاید به همین دلیل بود که بقیه از کنار شوخیهای لزجی که میکرد، عبور میکردند. او سعی کرد به من تعرض کند اما با واکنش منفی من مواجه شد. برای همین هم شروع کرد به تهدید کردن و تحت فشار روانی گذاشتن. حتی به من گفت حاضر است صبر کند تا من ۱۸ سالم تمام بشود و بعد با من رابطه داشته باشد.»
یک دانشآموز دیگر شرح مبسوطی داده است از شیوه مواجه همین مدرس در کلاس: «سر کلاس جلوی ۲۰ نفر میگفت سگ هم اینقدر استخوانی دوست ندارد، مردها یک کم توپر دوست دارند! به یکی اشاره میکرد و میگفت اردک به پرهای فلانی صابون زده که این شکلی شده است! به خودش اشاره میکرد که مثلا من هم زغال زدهام یا پارمیدا وایتکس زده است! حرف شاخ نبات و شعر حافظ که میشد، میگفت یار باید مثل قند باشد، شیرین و سفید. بعد اشاره میکرد به من و میگفت مثل این!»
«آرامش»، دانشآموز آزاردیده دیگری است که تجربه معلم ادبیاتش را با «ایرانوایر» درمیان میگذارد: «قبول کنید که برای یک نوجوان، نزدیک شدن به معلمی که ممکن است شما را به هدفتان نزدیک کند، بسیار جذاب است. من بعدها خودم را به خاطر پیامکهایی که برای او فرستادم، سرزنش میکردم. او هر سوال غیر مربوطی را به مسایل جنسی میکشاند. اوپن و باز حرف میزد و با شوخیهای نامعمول از اندامهای جنسی میگفت.»
اما روایت انتهایی این متن، قصه دیگری است که با واسطه به دست «ایرانوایر» رسیده و شرح ماجرای پسربچه نوجوانی است که از سوی معلم پرورشی خود مورد آزار قرار گرفته است: «روایت من از آزار جنسی معلم پرورشیام برمیگردد به ۱۴ سال پیش. در طول این مدت، مکانیزم دفاعی مغزم در مقابل این واقعه آن قدر قوی عمل کرده است که حتی به درستی به یادم نیست این جریان فقط سال اول راهنمایی بود یا سال اول و دوم. این واقعه آسیب جدی به من نزد و گاهی یک سال میگذشت بدون این که حتی یک بار به این موضوع فکر کرده باشم. ولی به ویژه در این سالهای اخیر، همیشه وجدانم از این موضوع ناراحت بوده است که چرا هرگز زبان به شرح ماجرا باز نکردم و احتمالا با سکوتم، اجازه دادهام آنچه بر سرم آمده است، بر سر خیلی از بچههای دیگر هم در طول این ۱۴ سال بیاید؛ این که معلم پرورشی مدرسه راهنمایی "نصر" مشهد مرا مورد آزار جنسی قرار میداد. این آقا که ظاهری مشابه بسیجیها داشت، قربانیهایش را از بین بچههای مظلوم و آرام کلاس انتخاب میکرد. من آزارش به کسی دیگر را ندیدم ولی از چشمهای بقیه بچههای مظلوم کلاس در آخر زنگهای پرورشی و مدل رفتاری مشابهی که با آنها هم داشت، میتوانم حدس بزنم آزارهای جنسی او محدود به من نمیشدهاند. شگردش هم این بود که رابطهای عاطفی با بچههای خجالتی برقرار و در طول کلاس از آنها تعریف و تمجید میکرد. به خاطر این رابطه عاطفیِ یک طرفه، وقتی به کسی میگفت بعد از زنگ بایستد تا گپی با هم بزنند، آنوقت....»
«رابعه موحد»، روانشناس بارها پای درد و دل مراجعانی نشسته است که در سنین نوجوانی از سوی معلمان خود مورد آزار جنسی قرار گرفتهاند. او میگوید: «داستانهای عجیب و واقعی آزار در مدارس و آموزشگاهها محدود به این روایتها نیستند اما گفتوگو در این باره منجر به آگاهی میشود و آزارگران را در معرض تهدید و خطر قرار میدهد.»
او میگوید آزار جنسی در دوران کودکی و نوجوانی زخمی است که سالها بر روح افراد باقی میماند: «ما باید برای درمان این زخم کاری کنیم. اطلاعرسانی، آگاهی دادن به کودکان و نوجوانان و آموزش سکوت نکردن درباره آزار، موضوعات مهمی هستند که باید مورد توجه قرار گیرند.»
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر