مونا بيژنى، شهروند خبرنگار
«کیارستمی رفت اما شجریان هنوز زنده است». این جملهای بود که روی کاغذی مقوایی در دست دختر جوانی بود که عکس او دست به دست در میان شبکههای اجتماعی و خبرگزاریها میگشت. این جمله ساده یک واقعیت تلخ را به همراه داشت که کیارستمی تا زنده بود، یکی از فیلمهایش در خاکی که دوست داشت اکران نشد و زیر تیغ سانسور ماند مانند هنرمندانی چون «محمدرضا شجریان»، «بهرام بیضایی»، «جعفر پناهی» و...؛ هنرمندانی که تنها وقتی سیاستمداران احتیاج به تایید مردمی و رای دارند، به یادشان میافتند.
بیش تر این هنرمندان در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی امنیتی دولت قبل با ممنوعیتهای فراوانی رو به رو بودند. همین ممنوعیتها باعث شدند حسن روحانی و تیم فرهنگی او قبل از کسب رای و بعد از آن، بارها وعده آزاد شدن آثار و تسهیل در کار کردنشان را بدهند. در سه سال گذشته البته تلاشهای زیادی برای آزادی آثار برخی از این هنرمندان انجام شده است اما هنوز هم حصارهای ممنوعیتها برای آثار هنرمندان زیادی وجود دارد.
جعفرپناهی
از ۲۰ سال ممنوعیت کاری جعفر پناهی، شش سال گذشته است و اگر قاضی پرونده نخواهد نظرش را برای ساخت آثار این هنرمند تغییر دهد، تا سال ۱۴۰۸ نه تنها فیلمهایش در گنجه خواهند ماند که نمیتواند فیلم تازهای بسازد. البته که پناهی با واژه اکران نشدن فیلمهایش ناآشنا نیست. از میان هشت فیلمی که تا کنون ساخته است، تنها دو فیلم «بادکنک سفید» و «فرش» او از مجموعه «فرش ایرانی» مجوز اکران و پخش گرفتند و فیلم «آفساید» او که «خرس طلایی» جشنواره فیلم برلین را برایش به ارمغان داشت، تنها توانست در «جشنواره بین المللی فیلم فجر» اکران شود. هرچند که ممنوع الکاری و اجازه کار نداشتن باعث نشده تا پناهی کار نکند. او در همین چند سالی که قاضی رای به اجازه کار نداشتن و ممنوع الخروجی او داده، سه فیلم ساخته و هر سه فیلم در غیابش در جشنوارههای معتبر جهان اکران شده و جوایزی را برایش به همراه داشته است.
بهرام بیضایی
ماجرای آثار بهرام بیضایی شبیه نمایشنامه ای از خودش، یعنی «ماجرای آقای اسراری»، عجیب و غریب شده است. او از معدود هنرمندانی است که هیچ گاه به صورت مستقیم وارد بازی های سیاسی نشد و به طرفداری از هیچ جناحی صحبت نکرد. ابزار اعتراضی او هنرش بود؛ هنری که باعث می شد در دورانی که حرف زدن از قتل های زنجیره ای نویسندگان و روشنفکران در ایران ممنوعیت داشت، او «مجلس شبیه در ذکر مصائب استاد نوید ماکان و همسرش مهندس رخشید فرشید» را به روی صحنه بیاورد.
این کارگردان صاحبنام، پژوهشگر سختکوش و نمایشنامه نویس منحصر به فرد هیچگاه به طور رسمی ممنوعیت کار کردن نداشته است و حتی گفته می شود که از او دعوت شده تا در ایران فیلم بسازد و اجرا داشته باشد. اما از کارگردانی آخرین نمایش او روی صحنه، یعنی «افرا یا روز می گذرد»، 9 سال گذشته و هشت سالی هم هست که در ایران فیلم نساخته است. معلوم نیست چرا نمایشنامههایی که خودش برای آن ها اقدام می کند، مجوز نمیگیرند در حالی که اگر کارگردان دیگری درخواست مجوز کند، می تواند روی صحنه برود؛ نمونه آن، نمایش «مجلس ضربت زدن» بود که تا خودش در ایران بود، نتوانست آن را روی صحنه ببرد اما «محمد رحمانیان» در دو هفته گذشته آن را اجرا کرد. کتابهایش هم یکی در میان چاپ میشوند. اولویت هم برای کتاب هایی است که در سال های گذشته منتشر کرده بوده ولی اثر تازه ای از او منتشر نشده است. او که از سال 60 اجازه تدریس در دانشگاه نداشته است، حالا هفت سال شده که در دانشگاه «استنفوردِ» ایالت کالیفرنیای امریکا درس می دهد. بیضایی در این سالها بی کار نبوده و چندین نمایشنامه و یک کتاب تحقیقی منتشر کرده است. کتاب «هزار افسان کجاست» او در سال 91 منتشر شد. در این سال ها هم بعضی از نمایشنامه های قبلی بیضایی دوباره منتشر شده اند. گفته می شود که فیلم «نامه مقصد» او نیز مجوز ساخت دارد و منتظر است تا به ایران بیاید و ساخت آن را آغاز کند. اما بیضایی ساخت فیلم هایش را منوط به دریافت مجوز نمایشنامه های تازه اش کرده است. نمایشنامه های «جانا و بلادور» و «طرب نامه» و «ارداویرافنامه» او بیش تر از دو سال است که در اداره کتاب سرگردان مانده و مجوز نگرفته اند؛ نمایشنامه هایی که او در استنفورد به روی صحنه برده است و با استقبال رو به رو شده اند اما در ایران با دلایل کودکانه ای، هنوز نتوانسته اند روی کاغذ بیایند. بیضایی اما به گفته مسوولان جمهوری اسلامی، در فهرست سیاه نیست.
رخشان بنی اعتماد
اکران قصه های «رخشان بنی اعتماد» در گروه سینماهای «هنر و تجربه»، پایانی بر ممنوعیت احتمالی کاری او بود. بنی اعتماد برخلاف بیضایی، از فیلم سازانی است که طرفداری خود را از اصلاح طلبان پنهان نکرده است و فیلم های اعتراضی چون «ما هم نیمی از جمعیت ایران هستیم» و «زیر پوست شهر» را با آن جمله معروف «طوبی» در پایان فیلم که «معلوم هست این فیلم ها را برای چه کسی می گیرید»، ساخت. بنی اعتماد البته به نسبت دخترش «باران کوثری»، ممنوعیت های کم تری برای کار کردن داشت. باران که بعد از سال 88 حاضر به بازکردن دستبند سبزش نشد، نزدیک به سه سال ممنوعیت تصویری داشت و بعد از آن هم هنوز در صداوسیما جزو خط قرمزها است. بنی اعتماد اما در دوران بعد از سال 88 با وجود محدودیت هایی که داشت، چندین فیلم ساخت. مستندی درباره آسایشگاه «کهریزک» و فیلمی درباره خانم «مه لقا ملاح»، بنیانگذار «جمعیت زنان مبارزه با آلودگی هوا» دو اثری بودند که در همان دوران هم اجازه اکران پیدا کردند. تهیه کنندگی و کارگردانی آلبوم تصویری کنسرت های «همایون شجریان» نیز از کارهای بنی اعتماد است.
در همین سال ها بود که فیلم «قصه ها» را بدون مجوز از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ساخت؛ فیلمی که تا دولت محافظه کار احمدی نژاد روی کار بود، مجوز اکران نگرفت. اما در نخستین سال حضور دولت میانه روی حسن روحانی، این فیلم در جشنواره فیلم فجرنمایش داده شد اگرچه جزو چند فیلم مساله داری بود که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به صورت ویژه به آن ها پرداخت. مهم ترین اتهامی که به قصه های بنی اعتماد گرفته شد، «سیاه نمایی» بود. اما این فیلم به صورت خاص، یکی از سه فیلمی بود که مشکلاتشان حل شد و توانست بدون هیچ ممیزی به اکران عمومی در آید.
البته بنی اعتماد که چند سالی بود روی ساخت فیلم های مستند فعالیت می کرد، حالا سینمای داستانی را رها کرده است و به صورت متمرکز در همین زمینه کار می کند. بنی اعتماد که هفته گذشته فیلم «آی آدم ها» را درباره «زنجیره امید» اکران کرد، در حال حاضر در کنار «مجتبی میرتهماسب»، تهیه کنندگی مجموعه مستندی را درباره زندگی کارآفرینان در دست دارد.
پرویز تناولی
اگر ماجرای ممنوع الخروجی «پرویز تناولی» اتفاق نیفتاده بود، شاید حضورش در این فهرست کمی عجیب بود. در این سال ها، او در داخل و خارج از ایران فعالیت داشته و آثارش در حراج های خارجی و داخلی به فروش رفته اند و نمایشگاه ها مختلفی برگزار کرده است. آثارش نیز در موزه های داخلی مانند «موزه نیاوران» و «موزه هنرهای معاصر» قرار گرفته اند. در سونامی دزدی مجسمه های شهری هم به چند اثر او که در سطح شهر تهران بودند، دستبردی زده نشد. اما مهم ترین چالشی که تناولی در این سال ها داشته، دعوای حقوقی او با شهرداری تهران است. او در دوره پیش از حضور محمود احمدی نژاد در شهرداری، توافقی با این نهاد خدماتی داشت که قرار بود خانه اش تبدیل به موزه شود اما با ورود تیم احمدی نژاد، روند راه اندازی آن کند و با حضور «محمدباقر قالیباف» در خیابان بهشت، متوقف شد.
تناولی که حدود 57 قطعه از مجسمه هایش را به شهرداری تهران داده و بابت آن مبلغی را گرفته است، در سال 93 با اعتراض به شرایط بد نگهداری آثارش، بخشی از آن ها را به آتلیه خود برد. اما شهرداری در روزهای آخر اسفندماه با حکم دادگاه، این آثار را به جای نامعلومی برد و از تناولی شکایت کرد. گفته می شود که علت ممنوع الخروجی تناولی به پرونده بازی که در دادگستری دارد، مربوط می شود. هرچند که او گفته نیروی انتظامی با ادعای غیراخلاقی بودن مجسمه هایش، از او شکایت کرده است.
محمود دولت آبادی
ماجرای «محمود دولت آبادی» هم از آن ماجراهایی است که سر و تهش مشخص نمی کند که بالاخره مجوز دارد یا نه؟ از یک طرف کتاب «نون نوشتن» او در سال های گذشته چاپ شد و از سوی دیگر، کتاب هایش مجوز مجدد نمی گرفتند. او هم مانند خیلی از هنرمندان و فرهیختگان در دوران احمدی نژاد، به ویژه در دوره دوم ریاست جمهوری وی- یعنی بعد از 88- ممنوعیت کاری داشت و آثارش مجوز نمی گرفتند و آوردن نامش نیز از سوی رسانهها با مشکلاتی مواجه می شد. اما بعد از تغییر دولت، این نویسنده که به صورت رسمی از روحانی حمایت کرده بود، بار دیگر عزیز شد و وزیر فرهنگ و معاونش به عنوان میهمان از او دعوت می کردند. ولی انگار مشکلات آقای نویسنده حل نشد. موضوع دعوای دولت آبادی هم کتاب «زوال کلنل» بود که او سال ها است برای دریافت مجوز به اداره کتاب وزارت ارشاد ارایه داده اما هنوز نتوانسته است در ایران منتشر شود. این کتاب تا کنون به زبان های انگلیسی و آلمانی منتشر شده اما هنوز به زبان اصلی به صورت رسمی منتشر نشده است.
رمان زوال کلنل، سرگذشت افسری وطندوست در ارتش شاهنشاهی ایران است که زندگی او و خانوادهاش در مقطع انقلاب ۱۳۵۷ ایران مرور میشود. داستان رمان تنها در یک شبانهروز میگذرد اما در بازگشت به گذشته، مرور و تأملی عمیق در حوادث تاریخ سده اخیر ایران دارد و تلاش مردم در رسیدن به جامعهای مدرن و پیشرفته را منعکس میکند.
«نشر چشمه» در سال ۱۳۸۷ خورشیدی اقدام به درخواست مجوز نشر برای این رمان کرد ولی مقامهای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی از صدور مجوز خودداری کردند.
در اواخر بهمنماه ۱۳۹۲، خبرهایی در برخی نشریات ایران منتشر شد مبنی بر آنکه سرانجام چاپ و انتشار کتاب زوال کلنل از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مجوز گرفت. اما در تاریخ ۳۰بهمن ۱۳۹۲، وزارت ارشاد ضمن تکذیب انتشار کتاب زوال کُلنل، اعلام کرد: «تاکنون مجوزی در این خصوص از سوی اداره کل کتاب و توسعه کتابخوانی صادر نشده است.»
گفته می شود وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی شخصا زوال کلنل را خوانده و مجوز چاپ آن را هم برای دلگرمی نویسنده «کلیدر» صادر کرده است اما ترس از پرونده سازان باعث شده تا آن را منتشر نکنند.
به گفته دولت آبادی، این کتاب توسط برخی از مسوولان دولت قبل به طور غیرقانونی و با چاپ افست در تهران منتشر شده و به فروش می رسد. البته در کنار این کتاب، کتاب دیگری به نام «طریق بسمل شدن» از این نویسنده هنوز در انتظار گرفتن مجوز است. با این همه، کتاب های «وزیری امیر حسنک» و «تا سر زلف عروسان سخن» که بازخوانی دولت آبادی از متون کهن است و نیز کتاب «بنی آدم» و چند کتاب قدیم او توانستند مجوز بگیرند و منتشر شوند. اما دولت آبادی هنوز از چاپ نشدن کلنل دلخور است.
محمدرضا شجریان
در میان موسیقی دان های ایرانی، تکلیف محمدرضا شجریان شاید بیش تر از بقیه مشخص باشد؛ بخشی از حکومت ایران و در راس آن، رهبر جمهوری اسلامی مخالف شنیده شدن صدای او هستند و در بخشی دیگر که حسن روحانی در راس آن قرار دارد، در هر فرصتی از او تقدیر می کنند. این بلاتکلیفی در حکم «شورای عالی امنیت ملی» برای لغو ممنوعیت درج نام شجریان در رسانه هاهم وجود دارد.
این هنرمند شناخته شده ایرانی که این روزها در حال مبارزه با بیماری سختی است، بیش تر از شش سال است که در ایران هیچ اجرایی نداشته است. ماه پیش، بعد از انتشار مصاحبه ای از او در روزنامه «ایران»، اعلام شد که چند کار جدید از شجریان مجوز می گیرد اما هنوز خبری از انتشار کار تازه اش نیست.
کیهان کلهر
«کیهان کلهر» موسیقی دان شناخته شده بین المللی است. او که بیش تر در خارج از ایران فعال است، برای انتشار آثارش مشکلی نداشته است اما برای برگزاری کنسرت خود در سال گذشته با مشکلاتی رو به رو شد و نتوانست مجوز بگیرد. او اعلام کرد که دیگر در ایران اجرایی نخواهد داشت. اگرچه خرداد امسال بالاخره توانست مجوز تور کنسرتش را در ایران بگیرد ولی این کنسرت در نخستین قدم، در نیشابور لغو شد هرچند در سایر شهرها بدون هیچ مشکلی آن را برگزار کرد.
کامکارها و شهرام ناظری
شرایط گروه «کامکار» و «شهرام ناظری» تقریبا شبیه هم است. آنن ها حتی در دوره احمدی نژاد مشکلی برای اجرای برنامه نداشتند. تنها سخت گیری ها، بخشی برای اجراها در شهرستان ها بود و بخشی هم به خاطر صدای زنان در گروه کامکارها که موضوعی قابل حل به شمار می رفت. تنها مشکلی که در این مدت پیش آمد، لغو کنسرت ناظری در نیشابور بود به همان دلیلی بود که کنسرت کلهر لغو شد. با این همه، ناظری هم صدایش در تلویزیون پخش می شود و هم تیتراژ خوانده و هم اجرای صحنه ای دارد.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر