مجموعه عکس «خوابگاه» نتیجه چند سال عکاسی «مریم نعمتاللهی» و بازتاب سرک کشیدنهای عکاس در وجوه پنهان زندگی دانشجویان دختر ساکن خوابگاه از آنسوی دیوارهاست.
«مریم نعمتاللهی»، عکاس ساکن شیراز و متولد سال ۱۳۶۳ است. تحصیلاتش را در رشته کارشناسی ارشد عکاسی دانشکده هنر دانشگاه تهران به پایان رسانده وهم اکنون مدرس دانشگاه در رشته عکاسی است.
انتشار تدریجی مجموعه خوابگاه که عکسهای بلاواسطه و بیسانسور مریم از زندگی دختران دانشجوست، واکنشهای متفاوت مخاطبان عکاسی را برانگیخته است. این واکنشها شامل تحسین، انکار، تهدید و تشویق است.
این مجموعه به علت مغایرتی که پوشش دختران خوابگاه با قرائت رسمی دارند، در هیچ نمایشگاه رسمی نمیتوانند عرضه شوند به همین دلیل هم عکاس مصمم میشود تا نتیجه چندین سال کارش را در فضای اینستاگرام منتشر کند.
در ایران بهندرت به زوایای ناپیدای زندگی زنان در عرصههای خصوصی پرداخته میشود. در تلویزیون و رسانههای رسمی معمولا دختران دانشجو را با چادر و پوششی به تصویر میکشند که حتی هنگام خواب نیز همراه آنهاست.
اما در مجموعه خوابگاه، از دریچه بیواسطه و صادقانه دوربین، با تکههایی از زندگی زنان دانشجو، شادیها، بیمها و امیدهایشان آشنا میشویم و شاید به همین دلیل هم این عکسها بهواسطه ویژگیهای جامعهشناختیشان، قابل توجه هستند.
«مریم نعمتاللهی» در گفتوگو با ایرانوایر توضیح میدهد ایده مجموعه «خوابگاه» برایش یک موضوع از پیش برنامهریزیشده نبوده و از دل تجربه زیسته و روزمرگیهایش، بهتدریج شکل گرفته است: «معمولا سوژهام را از قبل پخته و ساختهوپرداخته نمیکنم بلکه حوالی سوژه پرسهزنی میکنم تا کار، با توجه به شرایط، مسیرش را پیدا کند و مرا جلو ببرد؛ اما در طول روند اجرا بهتدریج متوجه میشوم دقیقا دارم چهکاری انجام میدهم. کار مجموعه خوابگاه با این هدف شکل نگرفت که مثلا یک کار فمینیستی یا سیاسی انجام بدهم یا به موضوعی ممنوعه نزدیک بشوم بلکه بخشی از زندگی روزمره خودم و دوستانم بود.»
او میگوید به این دلیل که سوژههای این مجموعه حجاب ندارند او فرصت و بستر مناسب را نداشته تا کارش را به مخاطبانش عرضه کند یا عکسها را در یک گالری رسمی عرضه کرده و به شکل حضوری و بلاواسطه با آنها در ارتباط باشد.
بااینهمه، کارش بهعنوان یک عکاس اجتماعی، ثبت بیروتوش لحظههای زندگی مردم بوده و به همین دلیل هم نمیتوانسته از سوژههایش درخواست کند که مثلا حجاب بپوشند یا ژست بگیرند تا فضای مناسب عرضه برای ماحصل زحماتش فراهم باشد، چراکه در آن صورت یک مجموعه تصنعی از آب درمیآمده و حس خوشایندی هم به مخاطب نمیداده است: «سال ۱۳۹۳ این ایده را بهعنوان مشق و پرسهزنی خوابگاه تهران شروع کردم و بعدها در خوابگاههای شیراز بهصورت جدی آن را ادامه دادم و از شبانهها، اشک ریختنها، چای خوردنها، شادیها، غمها و روابطشان که از دل خود زندگی و آن جامعه کوچک برمیآمد عکاسی کردم. آنها بخشی از زندگی خودم و بازتاب دغدغههایم بودند. چند سال بعد بازخوردهای متفاوتی دیدم و عکسها از زاویه سیاسی و اجتماعی مورد نقد و ارزیابی قرار گرفتند.»
او در پاسخ به این سوال که آیا میخواسته با این مجموعه یک تحول تازه ایجاد کند، میگوید: «عکاس در عکاسی مستند معاصر دنبال تغییر و تحول سنتی نیست ولی چه بخواهد و چه نخواهد این تغییر و اصلاح، روی خواهد داد. من این باور عمومی را که بر پایه نقش زنان ایرانی در سریالها شکل گرفته و تاکید میکند زن ایرانی هیچ آزادی عملی در پوشش و شیوه زندگی ندارد، نقد کردهام.»
او میگوید نمیخواسته این را القا کند که زن ایرانی یک زندگی دوگانه دارد یا داخلش یکجور و بیرونش جور دیگری است بلکه میخواسته نگاه بیروتوش داشته باشد به شیوه زیست محدود سوژههایش که البته همه اینها بخشی از دغدغههای خود عکاس هم بودهاند.
تعدادی از مخاطبان مریم را مردانی تشکیل میدهد که ایدهای از زندگی خوابگاه دانشجویی دختران ندارند: «جزییات شاید نهچندان مهم، جای قرار گرفتن ظرف و ظروف و شیوه زندگی، تزیین اتاقها، موضوع درس خواندنهای شبانه، میهمانیها، مراودهها و توجه به اینکه زنها در فضای کوچک خصوصیشان موجودات عجیبی نیستند برای آدمهایی که تصور روشنی در این مورد ندارند احتمالا باید جالب باشد.»
مریم میگوید دغدغه اصلیاش همواره زنان بودهاند: «در این مجموعه نیز تلاشم بر این بوده که بر وجوه تاریکی از زندگی زنان پیرامونم نور بیندازم و اجازه دیدنش را به مخاطبم بدهم. آن اوایل که عکسها را به نمایش میگذاشتم با اعتراض برخی آقایان مواجه میشدم که مثلا زن ایرانی قابل اهمیت است، زن ایرانی پزشک یا مهندس است، چرا اینطور نمایشش دادهاید؟ و من سوال میکردم همان زن ایرانی زندگی خصوصی و خلوت ندارد؟ همیشه با لباس فرم پزشکی و مهندسیاش توی خانه رفتوآمد میکند و با همان لباس میخوابد؟ زن ایرانی وجوه دیگری ندارد؟ من میخواستم از آن وجوه ناپیدای دیگر حرف بزنم. چیزی که سالهاست حرف زدن در آن مورد چندان خوشایند نیست.»
برخی مخاطبان غیرایرانی برای این عکاس نوشتهاند هرگز چنین تصور واضح و روشنی از زندگی زنان ایرانی نداشتهاند: «آنها مینویسند باورشان نمیشده که تا این حد زندگی دانشجوی ایرانی مدرن و امروزی باشد. فکر میکنم دلیلش این بوده که همواره ما دو روایت از زنان ایرانی شنیدهام که شاید هر دوی این روایتها به حقیقت زندگی آنها نزدیک نیست. یا در بطن سریالها و قرائت رسمی که توسط رسانهها ارایه میشود و زنها موجوداتی شستهورفته و باحجاباند یا آثار اگزوتیک برخی عکاسانی که برای خوراک جشنوارههای خارجی به ثبت میرسند و بدشان نمیآید زن را در چادر و برقع و محدودیتهای بزرگنماییشده به تصویر بکشند. یک روز یک عکاس غربی به من گفت زن درون عکسهای تو فرقی با سوژههای من و زنانی که به شکل روزمره با آنها مواجهم نمیکند.»
او در پاسخ به این سوال که آیا مجموعه خوابگاه تلاشی برای حساسیتزدایی در باب زندگی زنان ایرانی بوده میگوید: «بله. دقیقا درست است. مجموعه خوابگاه در جستجوی حساسیتزدایی موجود پیرامون مقوله «زن» و دگرگون کردن آن حساسیتها به امری عادی به مدد تکثیر عکس در میان عموم بوده است و به همین دلیل خوشحالم که توانستهام این دیوارها را بردارم. تصاویر این مجموعه بر آن هستند تا از مفهوم زن بهمثابه برساختهای فرهنگی عبور کنند و او را درجه نخست همچون یک انسان با تمام خصیصهها و نیازهایش بهحساب آورند؛ نیازهایی همچون شادی و رهایی.»
او براساس تجربه خود و دوستان عکاسش بر این باور است در حوزه عکاسی خبری و تبلیغاتی عرصه مساوی برای مشارکت زنان وجود ندارد: «ماموریتهای مهم عکاسی را به خانمها نمیدهند یا جایی که نیاز به ریسک و خطرپذیری بیشتری وجود دارد به بهانه ایمنی و مراقبت اثری از آنها نیست. در عکاسی تبلیغاتی و صنعتی که با محصولات کارخانهها و صنایع سروکار دارد غالبا به زنها اعتماد نمیکنند چون طبق یک باور اشتباه آنها را از نظر تکنیکی پایینتر از عکاسان مرد فرض میکنند.»
او نمیتواند انکار کند که مردان عکاس ایرانی بهمراتب بیش از زنان فرصت آزمونوخطا دارند و همین امر هم باعث ایجاد مهارتهای تکنیکی میشود: «گاهی کمرنگ بودن حضور زنان عکاس به دلیل کمی استعداد یا تلاش آنها نیست بلکه به علت نبود بستر مناسب برای تمرین و آزمونوخطا و تجربه است. اصلا انگار یکجور نادیدهانگاری عمدی وجود دارد.»
او البته انکار نمیکند در جریان شکلگیری مجموعه خوابگاه، زن بودنش به او کمک شایان توجهی کرده است: «قرار بود من با دوربینم وارد فضای خصوصی زنان بشوم و طبیعی است اگر یک عکاس مرد بودم اجازه ورود به خوابگاه زنان را نداشتم، از این زاویه زن بودنم خیلی کمکم کرده است. همینطور چون سروکارم با فضای خصوصی آدمهاست، قطعا اعتماد به یک عکاس زن بیشتر صورت میگیرد. بااینهمه، من همیشه طالب فرصتهای برابر بودهام و خواستهام براساس شایستگی و فارغ از زن بودنم قد بکشم.»
مریم نعمتاللهی بهعنوان یک عکاس مستقل به خاطر مجموعه خوابگاه با مشکلاتی هم مواجه بوده است: «برخوردها یا بهطور مستقل توسط مخاطبان معمولی انجام شده یا کمی رسمیتر بوده. یک روز از حوزه هنری اصفهان با من تماس گرفتند و پرسیدند این عکسها چیست که دارد توی فضای مجازی دستبهدست میشود. آنها فکر میکردند انتشار عکسها مایه خجالت و شرمندگی است. بعدها یکی از صفحات معتبر عکاسی تعدادی از عکسهای مرا بازنشر کرده بود اما چنان به این صفحه معتبر حمله کرده بودند که آن صفحه عکسها را بلافاصله برداشته بود.
او میگوید گاهی با عکسهایش جوری برخورد شده گویا متاسفانه با یک سری عکس مبتذل و تحریککننده طرف بودهاند: «واقعیت امر این است من یک روایتگرم و کارم روایت بیواسطه زندگی آدمهاست و در زندگی آدمها چیزی برای شرمساری وجود ندارد.»
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر