خبر قتل فجیع یک مادر و دختر به نامهای «سارا مودودی» و «مهرانا مودودی» در تابیاد یکی از شهرهای استان خراسان رضوی چند روز قبل در شبکههای اجتماعی منتشر شد. قتلی هولناک که البته ماهها قبل رخ داده اما جزییات آن حالا در پی زنکشیهای پیدرپی یک ماه گذشته منتشر میشود.
بنابر آنچه خبرگزاریها در ایران نوشتهاند ۱۹بهمن۱۳۹۸ دو برادر با همدستی یکی از دوستانشان در قتلی هولناک سر مادر و دختر جوانی را که ازقضا نسبت فامیلی هم با آنها داشتند بریدند. در این گزارشها علت قتل «اختلافات خانوادگی» بیان شده اما این اختلافات چه بوده که باعث بروز چنین قتل دهشتناکی شده است؟
یکی از بستگان سارا و مهرانا از چند ماه پیش از وقوع قتل صحبت میکند. از اتفاقی که شاید سرآغاز این داستان هولناک است: «مهرانا ۱۷ ساله از ۱۲ سالگی نشانکرده علی پسرعمه ۲۸ سالهاش بود. دو سال قبل وقتی مهرانا ۱۵ سالش بود ازدواج کرده بودند و شهریورماه ۱۳۹۸ همراه پدر و مادر، یکی از خالهها و فرزندان خاله مهرانا برای سفر به ساحل عباسآباد میروند. در یکی از روزهای سفر شاد و فارغ از دنیا و مافیها در دریا شنا میکردند که گرفتار امواج خروشان دریا میشوند.»
مهرانا، دخترخاله و همسر دخترخالهاش توسط مردم و نجاتغریقهای حاضر در محل نجات پیدا میکنند اما پیکر علی پیدا نمیشود. ده دقیقه بعد وقتی همه خسته و ناامید بودند پیکر کمجان و رو به احتضار علی روی آب میآید و این تازه ابتدای ویرانی است.»
این منبع آگاه میگوید مهرانا برای ساعاتی بعد از نجات یافتن در کما بوده اما چون زودتر از آب بیرون کشیده شده احیا میشود اما علی با اینکه موقع خروج از آب زنده بوده اما ریههایش از شن و آب پر شده بودند و به همین دلیل اکسیژن قبول نمیکرده و درنهایت فوت میکند: «بعد از فوت علی خانواده مهرانا میبایست پیکر او را به تایباد برگردانند. با خانواده علی تماس میگیرند و دو تا از برادرهای علی برای تحویل گرفتن پیکر او به عباسآباد میروند.»
از همان ابتدا انگشت اتهام بهسوی مهرانا و خانوادهاش دراز میشود و آنها از سوی خانواده علی مقصر مرگ او شناخته میشوند: «برادران علی بدون توجه به اینکه این یک حادثه بوده مهرانا را مقصر اصلی این حادثه میدانند حتی وقتی به گواه شاهدان شنیدند که مهرانا و افراد دیگری هم در این حادثه آسیبدیده و در حال غرق شدن بودهاند و مهمتر اینکه مهرانا هم مانند آنها داغدار است. مادر مهرانا تعریف میکرد که در مسیر ۲۰ ساعته از عباسآباد به تایباد یک کلمه هم با ما صحبت نکردند. فقط به تهدید به مهرانا میگویند تو برادر ما را به کشتن دادهای و حالا برای اینکه روح او در آرامش باشد اول باید مهریهات را ببخشی!»
این منبع آگاه میگوید مهرانا و خانوادهاش به خاطر شوک ناشی از اتفاق و همچنین مراعات احوال خانواده داغدیده علی هیچ واکنشی نشان نمیدهند و جروبحث نمیکنند: «مهرانا میگفت به آنها حق میدهم که ناراحت باشند چون برادر جوانشان ازدسترفته اما من چه تقصیری دارم. او تا مدتها بعد از این اتفاق کابوس غرق شدن میدید و بهمحض اینکه خوابش میبرد با وحشت از خواب میپرید و به مادرش گفته بود مدام فکر میکنم کسی دارد مرا در آب خفه میکند.»
شهرستان تایباد شهری سنتی و مذهبی در ۲۲۵ کیلومتری جنوب شرقی مشهد است. عمه مهرانا که مادر شوهر او بوده میگوید مهرانا باید زمان عده بعد از فوت همسرش را- حدود چهار ماه و نیم- را در خانه همسرش بگذراند و بعد به خانه پدریاش بازگردد. به همین دلیل مادر مهرانا هم این مدت را در کنار دختری که حالا با ضربه شدید غرق شدن و مرگ همسر جوانش دستوپنجه نرم میکرده میگذراند: «آنها مهرانا را نگه داشتند بدون اینکه در طول این مدت به او سر بزنند یا سراغش را بگیرند اگر مادر مهرانا پیش او نبود این بچه حبس در چهاردیواری بود. رسول یکی از برادرهای علی هم در مراسم سوگواری به صدای بلند گفته بود که یک روز به عمرش باقی مانده باشد سر مهرانا را گوش تا گوش خواهد برید؛ اما آن زمان همه این را یک صحبت از سر خشم به خاطر مرگ علی دیده بودند.»
به گفته این منبع آگاه برادران علی از همان روزهای اول مراسم سوگواری برای سلب حقوحقوق همسر جوان برادرشان تلاش میکنند: «علی پنج برادر و یک خواهر دارد. ادریس یکی از برادرها و طیبه خواهرش آدمهای معقولی بودند مثل خود علی که در دل همه خانواده مهرانا جای خودش را باز کرده بود؛ اما یوسف، ابراهیم، مرتضی و رسول مدام در مورد سهم ارث مهرانا و اموال علی صحبت میکردند.»
خانواده علی ابراهیمی در تایباد بنکدار بودند و وضع مالی خوبی داشتند. علی یک مغازه پارچهفروشی در بازار تایباد داشت. بعد از ازدواج بخشی از طلاهایی که هدیه ازدواج به همسرش بودند را فروختند و با سرمایهای که داشتند یک تریلی هم خریده بود. برادرها تصمیم میگیرند ماشینهای برادر جوانمرگشان را بفروشند: «روز دوم سوگواری آمدند سند ماشین علی را از مهرانا گرفتند و ماشین را فروختند. ا صلا در مورد اینکه پولش چه شد حرفی نزدند. یک هفته بعد تصمیم گرفتند تریلی علی را بفروشند. ازآنجاییکه بخشی از پول تریلی از فروش طلاهایی که خانواده مهرانا به او هدیه کرده بودند تامین شده بود مادر مهرانا لب به اعتراض باز کرد و به برادرهای علی گفت این کار درست نیست و مهرانا بهعنوان همسر علی در این اموال سهم دارد. یوسف برادر بزرگ علی هم در جواب گفته بود مهرانا اگر ارثیه میخواهد برود سر خاک همسرش از او سهمش را بگیرد.»
در شب حادثه چه گذشت؟
جزییاتی که از قتل این دو زن در گزارش پزشکی قانونی بیان شده در آن منطقه کمسابقه است. منبع مطلعی که درباره جزییات این قتل با ایرانوایر گفتگو کرده است میگوید: «من براساس آنچه از اعترافات متهمان شنیدهام میگویم آنها برای قتل این مادر و دختر از قبل برنامهریزی کرده بودند؛ مثلا شب حادثه ابراهیم که او هم تریلی داشت ماشینش را درست جلوی خانه مهرانا پارک کرده بود و در آن یک ربع که مشغول سلاخی او و مادرش بودند تریلی را روشن نگه داشته بود که صدایشان به بیرون نرسد. یا بعد از قتل وقتی یکی از همسایهها خون توی کوچه را دیده بود ابراهیم گفته بود چیزی نیست گوسفند کشتهایم.»
به گفته این منبع آگاه کشمکشها و درگیری دو خانواده از روز مرگ علی تا شب قتل مهرانا و مادرش ادامه پیدا میکند تا بالاخره برادران علی در شب آخر عده مهرانا، چکی به مبلغ یکپنجم آنچه باید از اموال علی به مهرانا میرسید به پدر او تحویل میدهند. چکی که کسی فرصت وصول آن را پیدا نمیکند: «پدر مهرانا برای خرید کوچکی از منزل خارج میشود و به سوپرمارکتی که تا منزل دخترش پیاده بیست دقیقه فاصله داشته میرود. دوتا از برادرشوهرهای مهرانا هم در همان ساختمان خانه داشتند. بهمحض خروج پدر مهرانا ابراهیم – یکی از برادران علی- که در مقابل ساختمان ایستاده بود به رسول برادر دیگرش و یکی از دوستان رسول به نام مجتبی زنگ میزند و به خانه ابراهیم میروند. از دیوار خانه ابراهیم که کنار خانه مهرانا بوده به حیاط خانه رفته و با کلیدی که از قبل داشتهاند در ورودی آپارتمان را باز میکنند.»
این منبع آگاه میگوید قاتلین چهرههایشان را پوشانده بودند اما سارا مادر مهرانا گویی فهمیده بوده با چه کسانی روبروست: «سارا در آن لحظه مشغول مکالمه تلفنی با یکی از دوستانش بوده. دوستش بعدها گفت من فقط شنیدم سارا سه بار گفت ببخشید ببخشید ببخشید غلط کردم غلط کردم غلط کردم و مکالمه قطع شد بعد هم هرچه زنگ زدم موبایلش خاموش بود.»
رسول که چند برابر هیکل سارا را داشته و مرد تنومندی بوده ابتدا با کارد ضربهای به دست سارا میزند اما بعد بر او مسلط شده و قمهای که داشته را ابتدا در جمجمهاش فرو میکند مهرانا که از صدای فریادهای مادر به راهرو رسیده بوده توسط مجتبی دوست یکی از برادرها سر بریده میشود و برای اطمینان از مرگ یک کارد هم در قلبش فرو کرده بودند. طی این درگیریها دست رسول هم زخمی میشود.
بعد از ارتکاب به قتل هر سه نفر در خانه ابراهیم لباسهایشان را عوض میکنند. ابراهیم در خانه خودش میماند، رسول به خانه مادرش میرود و مجتبی با یک تاکسی از محل میگریزد و به بیمارستانی میرود که همان شب قرار بوده فرزندش در آن به دنیا بیاید.
وقتی پدر مهرانا از خرید بازمیگردد چون کلید نداشته زنگ میزند و وقتی کسی در را باز نمیکند و تلفنها به دختر و همسرش بیپاسخ میماند از پسربچه یکی از همسایهها میخواهد از دیوار بالا رفته و در را باز کند. رد خون در حیاط و روی دیوار زانوهایش را سست میکند و با نگاهی به راهرو با جسم بیجان دختر جوانش مواجه میشود: «در مهرانا از دیدن پیکرهای سلاخی شده همسر و دخترش آنقدر حال ویرانی داشته که مردم فکر میکنند قتل کار اوست. وقتی دادوبیداد میکرده رو به ابراهیم میگوید آخرش کار خودت را کردی؟ و ابراهیم میگوید: «چیه کشتی میخواهی به گردن ما بیندازی؟» برای همین میگویم قتل با برنامهریزی بوده. همهچیز را مهیا کرده بودند و فرصت خوبی هم بود که قتل را گردن پدر مهرانا بیندازند؛ اما حتی اگر پدر مهرانا از خانه بیرون نمیرفت هم آنها قصد کشتن مهرانا را داشتند.»
این منبع مطلع میگوید پدر مهرانا و برادران علی همه چند روزی به اتهام قتل بازداشت شده و تحت بازجویی قرار میگیرند اما به قتل اعتراف نمیکنند: «زخم دست رسول و خونی که از او در خانه مهرانا ریخته شده بود باعث شد بعد از ده روز پدر مهرانا را رها و مجتبی دوست ابراهیم و رسول را دستگیر کنند. تصاویر دوربینهای محله هم در شناسایی مجتبی دوست این دو برادر کمک کرد.»
بعد از بازجوییهای پیاپی بالاخره مجتبی لب به اعتراف باز میکند: «رسول و ابراهیم زیر بار نمیرفتند اما مجتبی بعد از ده روز اعتراف کرد که تطمیع شده بود. ردی از دیگر برادران علی در این قتل نیست و مدرکی علیه بقیه یافت نشده است. خانواده مادری مهرانا اما بر این باورند همه اعضای خانواده ابراهیمی از این فاجعه و قصد و نیت برادران علی مطلع بودهاند. رسول هم در اعترافاتش گفته مادرم وقتی به مهرانا که قاتل علی بود نگاه میکرد دلش میسوخت و گریه میکرد من به خاطر اشکهای مادرم او را شرحه شرحه کردم.»
به گفته این منبع نزدیک به خانواده مهرانا، چنین قساوتی در آن جغرافیا تاکنون دیده نشده بود: «خانواده سارا داشتند روی مهرانا کار میکردند که از بند شوک رها شود. برود درس بخواند. مهرانا داشت به ادامه تحصیل و مهاجرت فکر میکرد به ساختن آینده و بلند شدن از دل خاکستر. چنین قساوتی اصلا در تصورشان نبود. حتی تیم تحقیق با توجه به اینکه گفته شده بود قاتلین چهرهشان را پوشانده بودند در ظن اولیه گفتند شاید اینها عضو داعش بودند. آنها اما پسرعمههای تنی مهرانا بودند. مادرشان دخترعموی سارا بود. مردانی که هرکدام پدر دختران دیگری هستند.»
مطالب مرتبط:
تراژدی قتلهای ناموسی؛ بازداشت و تهدید عاملان اطلاعرسانی قتل فجیع ریحانه عامری
سوی دیگر ماجرای رومینا؛ خانواده خاوری چه میگویند؟
مادر رومینا اشرفی: شوهرم میگفت به رومینا یاد بده خودش را حلق آویز کند
جزییات تازه از قتل رومینا اشرفی؛ یک پیامک به پدرش فاجعه را رقم زد
به نام ناموس؛ قتل فجیع دختر ۱۳ ساله به دست پدر
هاجره شانس و اقبال داشت که مُرد؛ روایت زنان بلوچ از قتل دختر ۲۰ ساله
جزییات تازه از یک قتل ناموسی؛ مقتول کودک همسر بود
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر